چرا فرعون خواب دیده است که پسری میآید و حکومت او را نابود میکند؟ در حالی که اگر این خواب را نمیدید، کودکان بی گناه کشته و زنان اسیر نمیشدند؟ آیا این با عدل خدا سازگار است؟
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: مکرر بیان شد و توضیح داده شد که هیچ امری از امور الهی، با عدل او ناسازگاری و منافات ندارد؛ و مکرر متذکر شدیم که همیشه هنگام مواجه یا طرح سؤال، دقت کنید که دنبال چه هستید؟ تا نه ذهن دچار خلط مبحث شود و نه خدایی ناکرده دیگران بتوانند شبهات را لایه به لایه و تو در تو القا کنند.
به عنوان مثال: این سؤال که «چرا فرعون چنین خوابی دید؟» یک سؤال مستقل است و در این سؤال جویایی «حکمت» این رؤیا موضوع ذهن است. اما وقتی این سؤال مقدمه قرار میگیرد تا عدل خدا زیر سؤال رود، خب این یک موضوع و بحث مستقل دیگری است. وقتی این دو با هم مخلوط میشود، ذهن نمیتواند به پاسخ درست برسد.
الف - خب، قبلاً بسیار توضیح داده شد که "عدل" یعنی قرار دادن هر چیزی در جای خودش، پس عین علم و حکمت نیز هست. از این رو گردش زمین به دور خورشید نیز عین عدل و علم و حکمت است و این که اگر ظالمی چاقویی به چشم مظلومی فرو کند، او کور میشود نیز عین عدل، علم و حکمت آفرینش است. پس تا دری به تختهای میخورد، زود نگوییم: آیا این با عدل خدا منافات ندارد؟! خیر، شمشیر هم گردن شمر را میبرد و هم گردن سیدالشهداء، امام حسین علیه السلام را میبرّد و هیچ یک با عدل خدا منافات ندارد.
ب – کشتن پسران قوم بنی اسرائیل و به اسارت بردن زنان آنها، صرفاً به دلیل خواب دیدن (رؤیای) فرعون نبود که گفته شود، آن رؤیا «علت» و این نسلکُشی «معلول» آن علت بوده است. ما گاهی حتی به قرآن و احادیث و تاریخ نیز رجوع نمیکنیم، یک حکایتی را دهان به دهان میشنویم، بعد با استناد با آن، حتی عدل خدا را زیر سؤال میبریم!
ماجرا چه بود؟در قرآن کریم طرفداران اندیشه، حکومت و دستورات فرعون را «آل فرعون» نامیده است که تاریخ نشان میدهد اغلب مردم مصر و طرفداران فرعون، از قوم «قبطی» بودهاند. متقابلاً قوم «بنیاسرائیل» وجود داشت که در آن زمان دربندِ فرعونیان، [فرعون، درباریان و قبطیها] بودند. اما زاد و ولد قوم بنیاسرائیل زیاد شد و در طی چند دهه، از چند ده هزار نفر، به ششصد هزار نفر رسید.
فرعون و مشاوران دربارش [که در قرآن کریم از آنها تحت عنوان ملاء یاد شده است]، به اندیشه افتادند که جهت کنترل زاد و ولد آنها که سبب زیادتی جمعیتشان شده است، چه کنند؟ نتیجه گرفتند که بهتر است، پسران آنها را بکشیم و دخترانشان را نگه داریم. بالتبع دخترانی که ناچار به ازدواج و زاد و ولد هستند و همسران یا کنیزان ما خواهند شد، چرا که در قوم بنی اسرائیل دیگر پسر و مردی وجود نخواهد داشت. اینگونه هم اسارت کاملتر میشود و هم جمعیت و نسل آنها برچیده میگردد.
پس از این تصمیم قوم بنیاسرائیل نیز تصمیم گرفتند که اصلاً بچهدار نشوند، تا اگر فرزندشان پسر بود کشته شود و اگر دختر بود، به چنگ قبطیهای بیافتد. اما پدر و مادر حضرت موسی علیهالسلام، تصمیم گرفتند این سنت را بشکنند و بچهدار شوند.
حکمت رؤیای فرعون:
خداوند متعال در قرآن کریم با یازده قسم، تصریح کرد که خوبی و بدی هر کسی را به خودش الهام میکنم «فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا - الشّمس، 8»، یعنی غیر از عقل، فطرت و وحی، الهام نیز وحیای است که به هر کسی میشود و از اسباب و لوازم هدایت است.
پس، هر گاه اتفاق ناگوار، خبر ناگوار، رؤیای صادق و تهدید کننده ... [یا حتی موفقیت و خبر خوشایند] پیش میآید، تذکری برای هوشیاری، مراقبت و چارهاندیشی است. هدایتی است که اگر شخص به آن توجه کند، نجات مییابد و اگر توجه نکند، با سرعت بیشتری در سراشیبی هلاکت حرکت میکند.
*- به عنوان مثال: آدمی مرگ همنوعان خود را با چشم میبیند، مکرر نیز مرگ به او تذکر داده میشود، روزی چند بار هم خود را آیینه میبیند که بزرگتر (پیرتر) و فرسودهتر شده است، و احساس ناتوانی را نیز با تمام وجود حس میکند؛ اما غفلت میکند و دائم گمان میکند که این مرگ برای دیگران است و سراغ او نمیآید، اما چون میداند قطعاً برای او نیز هست، امید دارد که در آیندهی بسیار دوری این اتفاق بیافتد. پس این تذکرات پیاپی، این دیدن مرگ دیگران و پیر شدن و ضعیف شدن توانها (خلقت) در خود، برای این است که انسان تعقل کند. میفرماید: «وَمَنْ نُعَمِّرْهُ نُنَكِّسْهُ فِي الْخَلْقِ أَفَلَا يَعْقِلُونَ - و هر كه را عمر دراز دهيم، در آفرينش دگرگونش كنيم [كه ناتوان شود]، پس آيا نمىانديشند / یس، 68».
پس تحولات، حوادث، پیشامدها و هر چه اتفاق میافتد، برای تذکر، درس، عبرت و هدایت است، تا انسان با علم، بصیرت و "اختیار کامل"، هدف خود را انتخاب کرده و راه خود را پیش گیرد.
*- خداوند علیم میدانست که در وجود ابلیس، آتش "تکبر" شعله کشیده است، اما فعلاً بروز و ظهوری ندارد، یک امتحانی پیش آورد که ظهور کند، فرمود: به آدم سجده کن. خب اگر سجده میکرد، تکبرش از بین میرفت، اما نکرد و هلاک شد.
*- خداوند علیم و حکیم میدانست که تمامی ظلمها و جنایات فرعون و آل فرعون، به خاطر قدرت، حکومت و سلطنت است؛ پس به او نشان داد که این شوکت پایدار نیست و به زودی سرنگون خواهد شد. پس اگر دست از کفر و ظلم بر میداشت، در دریا نیز غرق نمیشد و به هلاکت دنیا و آخرت نمیافتاد.
اما فرعون و قومش، معکوس عمل کردند، به جنگ خدا رفتند، بر کفر و ظلم و جنایت خود افزودند، پس آنها هستند که از مسیر "عدل" خارج شدند، نه این که به خاطر تغافل و ظلم آنها، عدل خداوند سبحان زیر سؤال رود!
دقت شود که زیر سؤال بردن "عدل خدا" یا رحمت و مغفرت او، همه برای نفی کامل اوست، چرا که خدای ظالم که خدا نیست. خدایی که هستی و کمال محض نباشد و ضعف و نقص به او راه یابد که خدا نیست.
نکته مهم:
دقت کنیم که یکی از روشهای ضد تبلیغ این است که وقتی فسق، فساد، جرم، جنایت، ظلم و کشتار عدهای بر همگان روشن شد و دیگر جای هیچ توجیه و فراری باقی نماند، به نوعی "حق"، "محق" یا مثلاً مظلوم (مورد ظلم واقع شده) و حتی مقتول را مقصر نشان میدهند.
به عنوان مثال: میگویند: این رؤیا علت آن کشتار بود – اگر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام کمی انعطاف به خرج میداد، ضربت نمیخورد – چه اشکالی داشت اگر امام حسین علیه السلام، به صورت ظاهری و صوری هم که شده با یزید بیعت میکرد تا کربلا و عاشورا رخ نمیداد – اگر فلسطینیها مقاومت نکنند، اینطور کشته نمیشوند – اگر ایران تسلیم امریکا شود، امریکا دشمنی را کنار میگذارد و ... . یعنی همیشه حق را علت بروز ظلم و باطل معرفی کرده و محکوم میکنند. نمیگویند: چرا فرعون با دیدن آن رؤیا، متذکر و آدم نشد و دست از ظلم برنداشت؟! بلکه میگویند: چرا خواب دید که بکشد؟!
*- یادمان هست که در دوران جولان آقایان خاتمی، مهاجرانی ... و به اصطلاح دگر اندیشان و قرائت جدیدیها، با صراحت و وقاحت مینوشتند: "کربلا و شهادت امام حسین علیه السلام، معلول و نتیجه شمشیر امام علی علیه السلام بود". البته نه این که تحلیل جامعهشناسی و رفتارشناسی و ریشهیابی بغضها را بدهند، بلکه ایشان را محکوم میکردند! چرا که برای زمینهسازی و مساعد نمودن شرایط، برای سوق دادن کشور به سمت امریکا، جوّ «گفتمان» را به راه انداخته بودند. در هر حال این کج اندیشی و قضاوت معکوس را بنا گذاشته و رواج دادند.
*- امروز نیز نمیگویند: «دشمنی امریکا با ایران»، بلکه میگویند: «دشمنی ایران با امریکا»! نمیگویند: این دشمنی امریکا به خاطر آن است که یک کشور غنی و مستعمره را از دست داده است، بلکه میگویند: علل دیگری دارد، از یک سو ما و ملت ما و انقلاب و نظام ما را خوب نمیشناسد و ما باید با گفتمانی نرم و به همراه لبخند، خودمان را به آنها (پس از چند دهه استعمار و پس از گذشت 35 سال از انقلاب) معرفی کنیم (به اظهارات آقای ظریف توجه شود) و از سویی دیگر، علت دشمنی آنها را بداخلاقیهای خودمان در گذشته معرفی میکنند (به اظهارات آقایان روحانی، ظریف و تمامی اصلاحطلبان توجه کنید).
یک عده با ذلت و خودزنی تمام میگویند: رفتارهای تند و غلط ما سبب شده تا امریکا به ما اعتماد نداشته باشد و واکنشهای خصمانه داشته باشد، پس ما باید سعی کنیم اعتماد امریکا و چند کشوری که آن را "جامعه جهانی" میخوانند، جلب کنیم ...!
خلاصه، دقت کنیم که این روش خودزنی، قدیمی است که هر گاه فساد و ظلمی آشکار شد، فاسد و ظالم را توجیه و تطهیر کنند و طرف مقابل را (اگر چه خدا باشد) محکوم نمایند.
مرتبط (زیر سؤال بردن عدل خدا، به هر بهانهای)
*- اگر خداوند متعال عادل است، چرا همه چیز را مساوی تقسیم نمیکند؟ چرا وقتی میداند صبرمان کم است، امتحانهای سختتر مینماید و چرا ...؟ (26 فروردین 1391)
*- ضرورت عبادت چيست؟ آيا اگر كسي عبادت نكند، مورد غضب خداوند قرار میگيرد و به جهنم میرود؟ در صورتی كه پاسخ مثبت باشد، آيا چنين عكسالعملی از طرف خداوند منطقی و عادلانه است؟ (3 فروردین 1393)
*- آیا وجود تفاوت مقامی در بین افراد با عدل خدا در تضاد نیست؟ (8 آذر 1393)
- تعداد بازدید : 2989
- 31 فروردین 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون