ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: (مثال مصداقی بسیار است، یک روز از حاتم طایی میگویند، یک روز از ادیسون یا گراهام بل و یک روز از ... – منتهی برای این که قاعده کلی بیان گردد،) همیشه باید به این نکتهی مهم توجه داشته باشیم که "عمل"، از انسان صادر میشود، یعنی "فعل" انسان است. پس همیشه دو مقوله مطرح است، یکی "انسان" و دیگری "عمل" او.
الف - کار خدا اینگونه نیست که عمل را ببیند، اما انسان را نبیند - یا انسان را ببیند، اما عملش را نبیند. آنان که فقط و فقط خود انسان را صرف نظر از اعمالش در نظر میگیرند، لذتگرا، شخصگرا و متکبر میشوند و مکاتبی چون ماکیاولیسم نیز از همین اندیشهها زاییده میشود – و آنان که فقط عمل را میبینند و برای "انسان" شخصیت و هویتی قائل نیستند، انسان را "ابزار کار"میبینند و پراگماتیسم یا مکاتبی چون کمونیسم، مارکسیسم و ... نیز از همین اندیشهها زاییده میشود.
ب – اما وقتی "انسان" و هم چنین "عمل انسان" مورد توجه قرار میگیرد، چهار حالت پیش میآید، یعنی مردمان از این حیث به چهار گروه تقسیم میشوند که در آیات قرآن کریم، مفصل راجع به آنان بحث شده است:
یک – انسان خوب و عمل (کار) خوب؛
«الَّذِينَ آمَنُواْ وَعَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ – آنان که ایمان آورده و عمل صالح انجام دادند / والعصر»
دو – انسان خوب و عمل (کار) بد – مثل مؤمن و مسلمانی که اهل معصیت است؛
«قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ - بگو اى بندگان من كه بر خويشتن زيادهروى روا داشتهايد، از رحمت خدا نوميد مشويد. در حقيقت، خدا همه گناهان را مىآمرزد، كه او خود آمرزنده مهربان است. / الزّمر، 53»
سه – انسان بد و عمل (کار) خوب؛ - مثل کافری که کاری خوبی نیز انجام میدهد:
«أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا - آنهايند كسانى كه به آيات (توحيد) پروردگارشان و به ملاقات او (در روز واپسين) كفر ورزيدند، پس عملهاى آنها (به خاطر كفرشان) حبط و باطل گرديد و در نتيجه براى آنها در روز قيامت ارزشى نمىنهيم و ميزانى براى سنجش اعمالشان برپا نمىكنيم / الکهف، 105»
چهار – انسان بد و عمل (کار) بد. مثل کافری که مستکبر، مجرم و ظالم نیز هست:
«وَأَمَّا الَّذِينَ كَفَرُوا أَفَلَمْ تَكُنْ آيَاتِي تُتْلَى عَلَيْكُمْ فَاسْتَكْبَرْتُمْ وَكُنتُمْ قَوْمًا مُّجْرِمِينَ - و اما كسانى كه كافر شدند [بدانها مىگويند:] «پس مگر آيات من بر شما خوانده نمىشد؟ و [لى] تكبّر نموديد و مردمى بدكار بوديد / الجاثیه، 31»
بهشت و جهنم:
به جهنم، هم کافرِ گناهکار وارد میشود و هم مؤمن گناهکار وارد میشود. منتهی مؤمن پس از پاک شدن از گناه (عمل) خارج میشود و به بهشت میرود، اما کافر (انسان بد) در آن میماند. این ماندگاری صرفاً به خاطر عمل بد او نیست، چرا که مکافات عمل بالاخره حد و پایانی دارد، بلکه به خاطر خود اوست که یکپارچه ظلمانی و آتش شده است.
اما بهشت رفتن، حُسن فاعلی (انسان خوب) و حُسن فعلی (کار خوب) را با هم میخواهد. چرا که به بهشت رونده "انسان" است و نه کار او؛ پس باید انسان خوبی باشد تا او را وارد بهشت کنند؛ و نعمات بهشتی نیز پاداش "عمل" اوست، نه پاداش خود او، پس باید کار خوب نیز داشته باشد تا نعمات به او ارزانی گردد.
کافر و بینماز:
این دو را نمیشود با هم مقایسه کرد، چرا که "کافر" انسانی است که به خدا و معاد و رسول صلوات الله علیه و آله و کتاب (وحی) و احکام الهی کافر شده است؛ پس خودش "انسان خوبی نیست"، چه کار خوب بکند و چه کار بد (توضیح داده شد) – اما بینماز خودش خوب است، موحد و مؤمن است، اما عملش خوب نیست. نماز "عمل" است، لذا روی "عمل" تکیه کرد. فرمودهاند که سایر "اعمالِ" بینماز پذیرفته نمیشود.
حاتم طائی:
*- حاتم طائی، آدم خوبی بود، چرا اولاً هیچ دلیلی بر این که او کافر یا مشرک بوده باشد، وجود ندارد. بلکه گفته شده در زمان خودش شریعت «مسیحیت» را نپذیرفت و پس از بعثت نیز شریعت "اسلام" را نپذیرفت. سندی بر بتپرستی او نیست و حتی اشعاری از او باقیست که به یکتایی خدا و معاد گواهی میدهد: «سوگند به «بیتاللّه» و خدایى است كه غیب میداند و استخوانهاى پوسیده را زنده میگرداند - الاَخْبار المُوَفَّقیات زبیر بن بكّار، ص 403ـ461».
*- کمال انسان به این است که هر چه بیشتر، اسمای الهی در او تجلی یابد. مثل علم، حکمت، رأفت، رحمت، کرم، جود، بصیرت و ... – و حاتم طایی کسی بود که رحمت و جود و کرم در او چنان تجلی داشت که نامش در تاریخ باقی ماند.
*- در عین حال گفته نشده که او از دوزخ نجات مییابد، بلکه بیان شده که در عذابش تحفیف داده میشود، مثل این که در جهنم باشد، ولی به آتش آن نسوزد یا ... – و این نیز به خاطر قبولی اعمالش نیست، بلکه به خاطر خُلق خوبِ اوست. (آدم خوب). اگر اعمال پذیرفته شده باشد، که به غیر از مزد کار خوب، جایزه هم میدهند.
*- و اما خداوند متعال حجّت را بر همگان تمام میکند، چه آدم خوبی باشند، چه نباشند. چرا که آدم بد نیز تا زنده است، میتواند برگردد و خوب شود. کافر نیز ممکن است برگردد و مؤمن شود. پس حجت بر او (حاتم) نیز تمام شده است. یعنی دین حق به او نیز ابلاغ شده است.
منتهی انسانها در موضعگیری مقابل بینهها و حجتها، چند دسته هستند. از جمله کسانی که حق را میفهمند، اما کفر، عناد و لجاج به خرج میدهند، و کسانی که کفر و عناد ندارند، اما به دلایل متفاوتی و از جمله ضعف فهم و علم، به یقین نمیرسند تا دین و شریعتی را تبعیت کنند. مثل کسی که به توحید و معاد اعتقاد دارد، اما معلومات و فهم او از اسلام به حدی نرسیده که اسلام بیاورد. در این صورت معلوم است که مقام و جایگاهش با کسی که کفر و عناد میورزد، یکسان نخواهد بود، به او تخفیفاتی داده میشود – نه جهنم یک طبقه و عذابهایش عین هم است و نه بهشت یک طبقه و نعماتش عین هم است. پس چنین کسی، در مقام کفار عنود و لجوج نیست، هر چند که مقام و جایگاهش، با مؤمن و کسی که اسلام آورده و عمل صالح انجام میدهد نیز یکسان نخواهد بود.
کلمات کلیدی:
گوناگون نماز