آیا شما که به صورت گسترده (چه مجازی و چه حقیقی) با جوانان مرتبط هستید، گفتههای معاون استاندار تهران را مبنی بر این که "۹۰ درصد جوانان ما امروز به واسطه رفتارهای سیاسی ما از اسلام فاصله گرفتهاند" را قبول دارید؟ (بهبهان)
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: همان طور که اشاره نمودید، واقعاً ارتباط گستردهای در فضای حقیقی و مجازی، با نوجوانان و جوانان و آن هم از اقشار مختلف در ارتباط هستیم، اما در عین حال که اذعان داریم رفتار نادرست مسئولین سبب دلزدگیها میشود، این حکم را به صورت مطلق و آن هم با رقم 90 درصد، به هیچ وجه قبول نداریم.
الف – نمیدانیم معاون استاندار تهران در چه فضایی زندگی میکند که 90 در صد جوانان را دور از اسلام تلقی میکند؟! البته این اهانتی بزرگ به دین و ایمان و اسلام مردم نیز هست، که باید در دنیا و آخرت پاسخگو باشد. منتهی متأسفانه در دنیا (نظام سیاسی و حکومتی ما) کسی از مسئول سؤال نمیکند که چه گفتی و چرا گفتی و چه سندی داشتی؟! برای همین هر که هر چه دلش میخواهد را میگوید!
ب – بیتردید همه مسئولین (بدون استثناء)، نان مسلمانی مردم و به ویژه نوجوانان و جوانان را میخورند؛ تردیدی نیست که اگر نه 90 درصد، بلکه حتی شصت درصد جوانان ما از اسلام فاصله بگیرند، آنها دیگر "مسئول" نخواهند بود.
ج – مشکل اساسی بسیاری از مسئولین ما، تکبر و بیبصیرتی آنهاست. آنها به خاطر رویکرد مردم مسلمان به آنها در واگذاریِ مسئولیتها، گمان میکنند که خودشان معنا و تجسم عینی "اسلام" هستند و چون گاهی که مردم به خاطر بیبصیرتیها، سوء مدیریتها، بیتقواییها و ...، از آنها فاصله میگیرند، میگویند: مردم (یا جوانان) از اسلام فاصله گرفتهاند. خیر، بلکه از شما فاصله گرفتهاند.
شعار:
دقت کنیم که شعار خوب، لازم و ضروری است، به شرطی که مبتنی بر "شعور" و حق باشد. اما یک عده خود را با شعار مطرح میکنند – با شعار موج ایجاد میکنند و بعد سوار بر آن موج به سوی اهدافشان حرکت میکنند.
اما نکته دیگر در بررسی این ادعا است. اگر کسی مثلاً بگوید: «5 درصد از جوانان از اسلام فاصله گرفتهاند و 90 درصد از آن 5 درصد، به سبب رفتارهای سیاسی است»، خب این جای بحث دارد که آیا واقعاً 5 درصد از جوانان از اسلام فاصله گرفتهاند یا خیر؟ و هر یک از عوامل مؤثر، چقدر مسبب بوده است؟ اما وقتی قاطعانه حکم داده میشود که "۹۰ درصد جوانان ما امروز به واسطه رفتارهای سیاسی ما از اسلام فاصله گرفتهاند"، ضمن آن که شعاری بیمنطق دلیل است، دروغ، افترا و تهمت هم محسوب میگردد.
د – برخی از مسئولین (حتی در ردههای بالا، مثل ریاست جمهوری و ...) به جای آن که خودشان را با اسلام و قرآن وفق و ولایت وفق دهند، همیشه سعی دارند اسلام و قرآن را با خودشان وفق دهند! لذا هر چه در آمال و آروزها و اهداف خودشان هست، هر چه میگویند و هر چه میکنند را به اسلام نسبت میدهند!
به عنوان مثال:
*- آقای روحانی، رییس جمهور در سفر به مشهد و در کنار بارگاه رضوی گفت: «شرایط سختی در آن دوران در دنیای اسلام وجود داشت و امام رضا (ع) راه وسط، اعتدال و تدبیر را در زندگی سیاسی به ما آموخت.» ... «ما امروز بعد از یک سال افتخار داریم که سال دوم دولت تدبیر و امید را از کنار این مرقد شریف مولایمان علی بن موسیالرضا (ع) شروع کنیم.»
*- آقای روحانی، رییس جمهور به مناسبت سالروز مبعث، در تشریح مواضع و سیاستهای رسول اکرم صلوات الله علیه و آله گفت: «او نیاز به کشورگشایی و ملت گشایی نداشت؛ پیام رحمت او همگان را مجذوبش میساخت؛ او با قرارداد با قبایل و یهودیان و با کفار، حکومت مدینه را اداره کرد و خواست راه زندگی را به آیندگان و مسلمانان بیاموزد.»
(تقدیس شعار اعتدال، تدبیر و امید و نیز توجیه و تطهیر مذاکرات و تعهدات داده شده در 1+5 و در مجموع گرایش به پذیرش سلطه امریکا).
ملاحظه:
*- تردیدی نیست که پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، رحمة للعالمین بودند. اما از زمانی که در مدینه تشکیل حکومت دادند، ضمن آن که مصالحه و معاهده و قرارداد داشتند، از سوی کفار و یهودیها، شصت جنگ نیز به ایشان و مسلمانان تحمیل شد و در معاهدات نیز طوری رفتار میکردند که هیچ گاه اصول را قربانی فروع نکنند و از اصل امتیاز ندهند و اگر طرف مقابل عهد شکنی میکرد، یا یهودِ معاهده بسته، مغایر با قراردادش با دشمن همکاری و آنان را به جنگ و ترور و فتنه تحریک میکرد، نتیجهاش جنگ احزاب و فتح خیبر میشد.
*- تردیدی نیست که تمامی مواضع اهل عصمت علیهم السلام، مبتنی بر توحید، قرآن و اعتدال به معنای رعایت "عدل = قرار دادن هر چیزی در جای خودش" بود که البته علم و بصیرت و تقوا میخواهد. اما اولاً معنای "عدل"، میانهروی در خط وسط بین حق و باطل نبود و ثانیاً امام رضا علیه السلام، به ایران سفر نکردند، بلکه تبعید شده و به زور حکومت منتقل شدند. این که مرتب بگویند: سفر امام رضا علیه السلام به مشهد، هم تحریف است و هم ظلم به ایشان و جمیع مسلمین. تمام سعی ایشان چه هنگام تبعید و چه پس از آن، این بود که به شیعیان خود و به جهانیان بفهمانند که "من سفر نکردهام، بلکه مرا به زور میبرند و بازگشتی نیست چون مرا میکشند".
ﻫ - بگذریم که از این نمونهها بسیار است. اما مردم و به ویژه جوانان، در گروههای کوچک و بزرگ متعددی قابل دستهبندی هستند:
ﻫ /1 – گروهی هر چند در اقلیت، رسماً دشمن با نظام جمهوری اسلامی ایران و به طور کلی دشمن اسلام، ایران و ایرانی هستند و رسماً میجنگند، چه در صحنههای عملیاتی و چه در عرصههای جنگ نرم.
ﻫ /2 – گروهی دیگر چه در اقلیت هستند و بسیاری از آنها نیز بر میگردند، اما در حال حاضر فاقد هویت دینی و حتی ملی هستند. عاشق دنیا، مظاهر غربی و متاع اندکش هستند و حاضرند همه چیز را به ارزانترین قیمت بفروشند. آنها مستی ثروت و لذت را به همه چیز ترجیح میدهند.
ﻫ /3 – گروهی دیگر، اسلام را خیلی دوست دارند، اما تنبل هستند و حوصله رعایت تقیدات را ندارند، لذا بهانهجویی میکنند، مثلاً میگویند: اگر اسلام چنین و چنان است، پس چرا فلان طور نشد و یا فلانی چنین و چنان شد. اینها هیچ وقت از اصل اسلام فاصله نگرفته و نمیگیرند.
ﻫ /4 – اما توده یا همان اکثریت مردم و به ویژه نوجوانان و جوانان، نه تنها از اسلام فاصله نگرفتهاند، بلکه روز به روز خود را نزدیکتر میکنند. افرادی مسلمان، آگاه، بصیر، دلسوز، تلاشگر ... و حاضر در صحنه هستند، هر چند که ممکن است زاهد و عابد و عارف نباشند و حتی گاه گناهان کوچک و بزرگی از آنان سر بزند.
در مجموع چه در میان مؤمنین، انقلابیها، تلاشگران و جوانان با بصیرت ...، و چه در میان ناآگاهان، تنبلها و ... – به غیر از بیهویتها و معاندین – همه عاشق اسلام و آن هم اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله که همان اسلام ولایی است میباشند و اگر فاصله میگیرند، از مسئولین است، نه از اسلام. منتهی برخی خودشان را "اسلام" قلمداد میکنند.
نکته:
یک جوّی هم از همان هفتهها و ماههای اول پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران راه افتاد، مبنی بر این که «مردم پشیمان شدند – دیگر جوانان فاصله گرفتند – مردم اسلام و نظامی اسلامی را نمیخواهند و ... !
این جوّ هم چنان ادامه دارد، هر چند که مردم و به ویژه جوانان، هر جا که لازم شد، پاسخ کوبندهای دادند. از استقامت در مقابل محاصرهها و تحریمها گرفته، تا جنگ داخلی و خارجی، تا پایداری پس از ترور اغلب بزرگان دینی و مذهبی و سیاسی و علمی، تا بروز فتنهها، تا سالی دوبار نمایش عمومی در تظاهراتهای 22 بهمن و روز قدس، از با شکوهتر شدن مراسم عبادی، مثل ماه مبارک رمضان، شبهای قدر، اعتکاف، عاشورا و ... .
*- پس این ادعا که "۹۰ درصد جوانان ما امروز به واسطه رفتارهای سیاسی ما از اسلام فاصله گرفتهاند" حرف یاوه و البته هدفداری است. هر چند که عملکرد سوء مسئولین، در گرایشات، باورها، علاقهها، شوقها، امیدها و ... اثر منفی میگذارد. اما لطف و حکمت قضیه اینجاست که مردم (و به ویژه جوانان)، مسئولین را الگوی اسلام نمیدانند، چرا که اهل "ولایت" هستند.
مسئولین نیز باید بفهمند که به جز خدمتگزاری و عودت سالم امانت به خدا و مردم، هیچ شأنیتی ندارند.
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَن سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُّهِينٌ» (لقمان، 6)
ترجمه: بعضى از مردم گفتار بازيچه را میخرند (مشتری حرف مفت و بیهوده و یاوه هستند) ، تا بدون علم مردم را از راه خدا گمراه كنند، و راه خدا را مسخره گيرند، آنان عذابى خفتآور دارند.
مقام معظم رهبری:
«کسانی امیدوار بودند جوانهای ما را از دین جدا کنند؛ طمع داشتند جوانهای ما را سرگرم شهوات زندگی، مادیگری و امثال اینها کنند؛ اشتباه کردند. امروز عرصهی جوانی ما، طبقهی جوانان ما، از لحاظ کمیت و کیفیت، نسبتشان از مسنترها اگر بیشتر نباشد، کمتر نیست.» (25/2/1392)
- تعداد بازدید : 1953
- 17 اردیبهشت 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی