آیا انسان با اختیار خودش هدایت یا گمراه میشود؟ اگر اینطور هست پس چرا از خدا میخواهیم که ما را هدایت کند؟ یا در جایی دیگر میگوییم اگر هدایت خدا نباشد ما هدایت نمیشویم؟ و سوال دیگر در همین مورد: چرا میگوییم: «رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا»؟
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: بدیهی است آن که خلق کرده، مالِک است، ربوبیت (صاحب اختیاری و تربیت امور) دارد، علیم و حکیم و قادر است و بازگشت به سوی اوست (الیه راجعون)، هدایت میکند و بالتبع هموست که هدایت نمیکند و یا به تعبیری دیگر، گمراه میکند. اما ممکن است که این حقیقت، در ظاهر "جبر" را القا کند که البته در امر هدایت چنین نیست. لذا لازم است که به نکات ذیل با دقت توجه شود.
الف – ما خودمان، دیگران، عالم هستی، قوانین حاکم و مرجع (محل بازگشتِ) خودمان را خلق نکردیم و به هیچ کدام نیز علم و قدرت و سلطه نداریم که بتوانیم هدایت کنندهی خود و یا دیگران باشیم. چیستیم؟ کیستیم؟ چه میدانیم؟ و به کدام سو میخواهیم هدایت کنیم؟ و چه علم و قدرت و امکانی در این امر داریم؟!
از این رو حتی به پیامبر عظیم الشأن صلوات الله علیه و آله نیز فرمود: هر کس را که تو به خواهی هدایت نمیشود؛ و فرمود: تو سلطه بر دیگران نداری که هدایت شوند یا نشوند. و هم چنین فرمود: ابلیس هم سلطهای ندارد که دیگران را منحرف کند. لذا در آیات متعدد تصریح نمود به این که «يُضِلُّ مَن يَشَاء وَيَهْدِي مَن يَشَاء»، یعنی هدایت و گمراهی طبق مشیت و ارادهی او و در قدرت او و از شئون الهی و ربوبی است.
ب – البته مسئله "هدایت و گمراهی" به اراده و مشیّت الهی، یک مقوله گنگ و ناشناخته برای بشر نیست که به خود بگوید: ما چه میدانیم او چه کسی را دوست دارد هدایت کند و چه کسی را دوست ندارد هدایت کند؟ چرا که کاملاً شرح داده است که چه کسانی مشمول هدایت میگردند و چه کسانی مشمول نمیگردند و گمراه میشوند.
مثل آن که فرمود:
مؤمن و معتصم را هدایت میکند:
«فَأَمَّا الَّذِينَ آمَنُواْ بِاللّهِ وَاعْتَصَمُواْ بِهِ فَسَيُدْخِلُهُمْ فِي رَحْمَةٍ مِّنْهُ وَفَضْلٍ وَيَهْدِيهِمْ إِلَيْهِ صِرَاطًا مُّسْتَقِيمًا» (النساء، 175)
ترجمه: اما كسانى كه به خدا ايمان آورده و به او تمسك جستند، به زودى آنان را در رحمت و فضلى از جانب خود درمىآورد و به راهى راست به سوى خود هدايت مىكند.
کافر و ظالم را هدایت نمیکند:
«إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ وَظَلَمُواْ لَمْ يَكُنِ اللّهُ لِيَغْفِرَ لَهُمْ وَلاَ لِيَهْدِيَهُمْ طَرِيقاً» (النساء، 168)
ترجمه: رى كسانى كه كفر ورزيدند و ستم كردند خدا هرگز در صدد آمرزش آنان و اينكه به راهى هدايتشان كند نيست. (هدایت آنان مشیّت و اراده الهی نیست).
مثال: ما نیز همین کار را میکنیم. فرض کنید رییس و صاحب یک شرکت هستید و میگویید: "هر که را بخواهم استخدام میکنم" – بعد شرایط را بیان کنید و بفرمایید: افراد مؤمن، متخصص، سالم، کاری و متعد و دلسوز، بدون سوء پیشینه، دارای مدرک تحصیلی فلان و ... را استخدام میکنم.
خدا هم میفرماید: بندگان خالص، مؤمن، دارای عمل صالح، متقی و آنان که مرا دوست دارند و بر من شریکی نمیگیرند و به دیگران ظلم نمیکنند را به صراط مستقیم تا مقام قرب خودم هدایت میکنم و در بهشت خودم جای میدهم.
نقش انسان، اختیار و ارادهاش در هدایت یا گمراهی چیست؟
نقش "انسان و اختیارش"، فقط در "انتخاب" است، نه نتیجهی آن. به عنوان مثال: اگر مقابل انسان یک نوشیدنی گوارا مثل آب سالم یا آب میوهی سالم و هم چنین یک نوشیدنی مضر مثل شراب مسکر یا اسید قرار گرفت، و برای انسان روشن شد که هر کدام چیست و چه آثاری دارد؟ فقط "انتخاب" این که کدام را بنوشد با خود اوست، هر کدام را نوشید، آثارش و عواقبش در اختیار او نیست و "جبری" است. نمیتواند بگوید: من دلم میخواهد شراب مسکر بنوشم تا عقلم کاملتر شود و یا اسید بنوشم تا ویتامینهای بدنم تقویت شوند.
این مهم، در تمامی شئون فردی و اجتماعی حیات بشر حاکم است. شما انتخاب میکنید که با چه کسی ازدواج کنید – چه رفتاری را در خانواده پیشه کنید – با پدر و مادر چگونه رفتار کنید – فرزند را چگونه و بر اساس چه آموزهها و فرهنگی تربیت کنید - چه شخص یا جناحی را به مسئولیت انتخاب کنید – چه شغلی را برای امرار معاش برگزینید و ...، اما هر کدام را انتخاب کردید، آثار و عواقب خودش را در پی دارد. آن دیگر در اختیار شما نیست.
قرآن کریم:
یک - خداوند متعال در قرآن کریم فرمود که در دین (اعتقادات) هیچ اجباری نیست «لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»، یعنی شما را مثل ملائک یا حیوانات مجبور نیافریدم، بلکه عقل و شعور و اراده و اختیار دادم و هیچ کس نیز نمیتواند اعتقادی را به زور بر دیگری تحمیل کند. البته علت را نیز بیان داشت و فرمود: به دلیل آن که راه رشد و راه گمراهی کاملاً روشن شده است «قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ» - سپس نقش اختیار و اراده انسان در "انتخاب" را نیز بیان نمود: «فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ - پس هر كه به طغيانگر (شيطان و پيروانش) كفر ورزد و به خدا ايمان آورد حقّا كه به دستگيره محكم چنگ زده كه گسستن ندارد، و خداوند شنوا و داناست / البقره، 256»
پس اختیار کافر شدن به طاغوتِ (درون و برون) و ایمان به الله جلّ جلاله، و یا خدایی ناکرده بالعکس، با انسان است، اما وقتی انتخاب کرد، هدایت در مسیر انتخاب شده و رسیدن به آثار و عواقبش در اختیار خودش نیست، بلکه طبق نظام و قوانین حکیمانه خلقت و هدایت است. اگر کسی الله جلّ جلاله را معبود و هدف گرفت، خداست که او را به سوی کمال و قرب خودش هدایت میکند – و اگر کسی طاغوتها را معبود، هدف و محبوب گرفت، خداست که او را به سوی همانها هدایت میکند و خداست که هر دو را به نتیجه انتخابشان میرساند.
دو – در آیهی بعد، چگونگی هدایت را بیشتر شرح داده و میفرماید: هر کس به الله ایمان آورد، خدا او را هدایت میکند. این خداست که او را به واسطهی ایمان، از ظلمات به نور میبرد، نه این که خودش خویشتن را هدایت کرده و از ظلمت به نور میبرد «اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ - خدا سرپرست و كارساز كسانى است كه ايمان آورده باشند، ايشان را از ظلمتها به سوى نور هدايت مىكند» - و هر کس به طاغوت ایمان آورد، هدایتش را به طاغوت میسپارد؛ و البته که مسیر هدایتی طاغوت همان است که خداوند متعال در نظام حکمیانهی خلقت و هدایت مقدر و مقرر کرده است، یعنی خروج از نور به سوی ظلمات «وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ - و كسانى كه (به خدا) كافر شدهاند، سرپرستشان طاغوت است كه از نور به سوى ظلمت سوقشان مىدهد، آنان دوزخيانند و خود در آن بطور ابد خواهند بود / البقره، 257»
پس این خداست که هدایت میکند و خداست که هدایت نمیکند، و انسان فقط هدف و راه را با اختیار خودش انتخاب میکند.
سه – خداوند متعال طرق و اسبابی برای هدایت قرار داده و هم چنین طرق و اسبابی نیز برای گمراهی قرار داده است، مثل آن که فرمود: دعوت به حق و اسلام یکی از این طرق هدایت است، پس انتخاب با انسان است که دعوت را بپذیرد و بیاید یا نپذیرد و نیاید؟ هر کدام را انتخاب کرد، آثار و عواقبش طبق هدایت و ربوبیت الهی بر او مترتب میگردد:
«وَاللّهُ يَدْعُو إِلَى دَارِ السَّلاَمِ وَيَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ» (یونس، 25)
ترجمه: خدا (با زبان قرآن و زبان خلقت) بندگانش را به سوى دار السلام (بهشت که سلامتی محض است) دعوت مىنمايد، و از ميان آنان هر كه را بخواهد به سوى صراط مستقيم هدايت مىكند.
یعنی دعوت عمومی است، همه دعوت میشوند، اما از میان همگان، آنان که این دعوت را میپذیرند به سوی دارالسلام هدایت میکند.
نتیجه:
پس نتیجه آن شد که "انسان" و هیچ موجود دیگری، نه خالق است، نه ربّ، نه مالک، نه قادر و نه هدایت کننده است؛ بلکه پس از موهبت عوامل هدایت در درون (عقل، منطق، شعور، فطرت، الهام)، و نیز عوامل هدایت در برون (نبی، رسول، وحی و امام)، که همه روشنگر راه رشد و هدایت و نیز راه پرتگاه و هلاکت هستند، "انتخاب" را به اختیار انسان واگذار نموده است، هر کدام را انتخاب کرد، خدا به همان مقصد و مقصود هدایتش میکند و به آثار و نتایج دنیوی و اخرویش که آن را نیز خداوند متعال خلق، مقدر (اندازه) و مقرر کرده است، میرساند.
چرا برای هدایت دعا میکنیم:
«رَبَّنَا لاَ تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِن لَّدُنكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنتَ الْوَهَّابُ» (آلعمران، 8)
ترجمه: (آنان مىگويند) پروردگارا، دلهاى ما را پس از آنكه ما را راهنمايى كردى منحرف مگردان، و از جانب خود رحمتى به ما مبذول دار، زيرا كه تويى كه بسيار بخشندهاى.
برای هدایت خود دعا میکنیم و از او میخواهیم که ما را هدایت کند، یعنی یک لحظه به خودمان وانگذارد، و از او میخواهیم که پس از هدایت شدن نیز از مسیر خارجمان نگرداند (چون هدایت و گمراهی به اراده و قدرت اوست)، میخواهیم تا بابت گناهانمان ما را از شمول رحمت و صراط مستقیم خارج نکند.
در اینجا توجه به سه نکته بسیار ضرور و مهم است: اول آن که "دعا" یعنی خواست قلبی که به زبان نیز جاری میشود، پس تا انسان قلباً چیزی را نخواهد و اراده نکند، دعای لفظیاش به غیر از همان الفاظ چیزی نیست – دوم آن که این اراده و نیازش را از که میخواهد؟ وقتی میگوید: "ربنا" یا "اللهم"، یعنی میداند و باور کرده که کار دست اوست – سوم آن که انسان باورش به نقش و تأثیر گناه خودش و بخشش الهی را بیان میدارد.
بله، نظام آفرینش بسیار قانونمند است و قانون نیز با کسی تعارف ندارد، پس اگر کسی خطا کرد، گناه کرد، طاغوت درون (نفس) یا برون (فراعنهی زمان) را حتی لحظهای دوست داشت و اطاعت کرد (هدف گرفت)، باید طبق نظام الهی، به مهلکات سقوط کند. اگر کسی ارتفاع کوه را تا هزار متر با مهارت و سلامتی بالا رود، اما یک لحظه پایش بلغزد، باید سقوط کند و هلاک شود، اما خداوند مهربان فرموده که از قوانین خلقت، رحمتم است که بر همه چیز وسعت و سبقت دارد، اهل مغفرت هستم، تو را دوست دارم، پس توبه کن تا از این لغزش درگذرم و تو را به ظلمات نبرم و به نور هدایتت کنم.
- تعداد بازدید : 4158
- 24 اردیبهشت 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی