ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: بپرسید: آن حالتهای دیگر کدامند که در آن عصمت ندارند و کی تشخیص داده است؟ آن وقت هدف اصلی روشن میشود.
عصمت انبیا و اولیای الهی بحث بسیار دقیق و مفصلی است و این که میگویند: «پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، فقط در اخذ و ابلاغ وحی عصمت داشتند – و برخی لطف کرده و عمل به آن وحی را نیز افزودند»، اقوالی است که در میان اهل سنّت مطرح شده تا توجیهی برای "هذیان میگوید" و سپس موارد نقض فرمایشات و عهود و عقود با ایشان باشد. میخواهند بگوید: "ما فقط در قبال وحی وظیفه اطاعت و تبعیت داریم، وحی هم که در کتابی گرد آمده و در اختیار ماست، پس «حَسبنا کتابَ الله – کتاب خدا برای ما کافیست»، لذا نیازی به پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام و سیره و سنت و دستورات آنها را در هر مسئلهای نداریم.
این سیاست تا امروز نیز ادامه دارد، هر کسی اطاعتش واجب است را میگویند: «مگر معصوم است؟» و به امامان معصوم علیهم السلام که میرسند، میگویند: «فقط پیامبر دارای عصمت بوده است»، و به ایشان هم که میرسند، میگویند: «عصمت ایشان نیز فقط در چند امر خاص بوده است». اما وقتی سخن از آرای شخصی خودشان به میان آید، چنان ایستادگی میکنند که گویی وحی منزل است و خودشان اهل عصمت هستند!
سؤال: حالا اگر از اینان بپرسید: پس چرا نماز صبح را دو رکعت میخوانید و مناسک حج را این چنین به جای میآورید و ...، اینها که در کلام وحی نیامده و در قرآن نیست؟! میگویند: ما وظیفه داریم که از پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، اطاعت و تبعیت کنیم، اصلاً «سنّت» یعنی همین. بعد اگر بپرسید: پس چرا ما بقی فرامین ایشان را اطاعت نمیکنید، میگویند: عصمتش محدود به ابلاغ وحی بوده و ضرورت ندارد که در هر امری اطاعت کنیم(؟!)
عصمت: معنی ریشهای کلمه عصمت، «تمسک، نگهداری، محفوظ کردن و منع و بازداری است». این کلمه با مشتقاتش، سیزده بار در قرآن کریم وارد شده که همه به همین معنا دلالت دارد.
عصمت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله:
الف – اگر بگویند: "ایشان فقط در اخذ و ابلاغ و عمل به وحی، عصمت داشت"! میگوییم: پس در کجا عصمت نداشت؟ چرا که وحی تمام شمول است. پس اگر از خودشان سخنی بگویند، یا عملی انجام دهند نیز عین وحی است:
«وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى» (النّجم، 3 و 4)
ترجمه: و او هرگز از هواى نفس سخن نمىگويد * آنچه مىگويد جز وحيى كه (از مبدأ اعلى) به او القاء مىشود نيست.
توضیح: منظور از هوا (الْهَوَى) در اینجا هوای نفس نیست، بلکه سخن به غیر از وحی میباشد.
حال اگر بگویند که این آیه اختصاص به همان ابلاغ وحی دارد – میگوییم: بسیار خب، حالا به همان وحی عمل مینمود یا خیر؟ اگر بگویند: خیر؟ بهتان بزرگی زدهاند و کلاً از اسلام خارج میشوند و هرگز نیز چنین نگفتهاند. اما اگر بگویند: بله، ایشان به وحی عمل مینموده است. پس تمامی گفتار و اعمالشان عین وحی بوده است. این یعنی مقام "عصمت".
ب – انسان مبادی ادراکی متفاوتی دارد. آن چه میتواند سبب خروج او از دایره عصمت (که البته درجات دارد) و احیاناً ارتکاب به گناه شود، از مبادی «احساس و تخیّل و توهّم» میباشد که میتواند درست و منطبق با حقایق باشد یا غلط باشد و برای "عقل و قلب" پرده شود. اما خداوند متعال در کلام وحی تصریح نمود که تمامی ادراکات ایشان، بر اساس القای وحی و منطبق با حقایق قرآن کریم است:
«وَإِنَّكَ لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَكِيمٍ عَلِيمٍ» (النّمل، 6)
ترجمه: و به يقين اين قرآن از جانب حكيمى دانا به تو القا مىشود.
ج – پس اگر معنای عصمت در قبال گناه باشد، پیامبر نه گناه میکند – نه به گناه نزدیک میشود – نه به مبادی و مقدمات آن گرفتار میشود – نه اساساً گرایشی و میلی به گناه دارد. این حالات و اقدامات وقتی رخ میدهد که نفس امارهی انسان، کم یا زیاد، بر عقل و قلب او سلطه پیدا کند.
اما اگر معنای عصمت را مصون ماندن از خطا و نسیان نیز بدانیم، بدیهی است که خطا ناشی از ادراک غلط و نسیان (فراموشی) ناشی از ضعف عقل، مغز و حافظه میباشد. پس اگر کسی دچار چنین نواقصی باشد، نه تنها نمیتواند «بشیر و نذیر» دیگران باشد، بلکه اساساً در اخذ و ابلاغ وحی نیز نمیتواند دارای عصمت باشد، چه رسد عمل به آن.
عصمت امامان:
در سؤال بیان شد که چون به امامان وحی نمیشده، پس معصوم نیستند؟!
یک – همان را که به او وحی میشده را نیز معصوم قبول ندارند!
دو – چه کسی گفته که حتماً باید به هر معصومی وحی نیز نازل شود و اگر نشود معصوم نیست؟
سه – چه کسی گفته که به امامان وحی نمیشده است، در حالی که به انسانهای عادی و حتی حیوانات نیز وحی شده است.
نکته:
دقت شود که بسیاری از مخالفان، اساساً با معانی و فرهنگ "وحی" آشنایی ندارند و حتی همین ظاهر قرآن را نیز درست نمیخوانند و یا توجیه میکنند.
وحی: رساندن علم، آگاهی، خبر، هشدار، بشارت، انذار و ...، به صورت بسیار سریع و مخفیانه را وحی میگویند. چه از ناحیهی خدا باشد و چه غیر خدا.
خداوند متعال در قرآن کریم، هم به وحی خودش تصریح دارد (وَ کَذلِکَ أَوْحَیْنا إِلَیْکَ قُرْآناً ... – و این چنین قرآن را به تو وحی کردیم/ الشوری، 7) و هم به وحی کردن شیاطین به دوستان و نزدکانشان تصریح دارد (إِنَّ اَلشَّیاطِینَ لَیُوحُونَ إِلى أَوْلِیائِهِمْ لِیُجادِلُوکُمْ ... – همانا به درستی که [چند بار تأکید] شیاطین به بزرگان و دوستان خود وحی میکنند تا با تو به جدال برخیزند/ الأنعام،121) – هم چنین حتی به وحی بر زنبور عسل نیز تصریح دارد: «وَأَوْحَى رَبُّكَ إِلَى النَّحْلِ ... / النّحل، 68» - مضافاً بر این که الهاماتی که از سوی خداوند منّان به هر شخصی میشود، خودش نوعی وحی است.
وحیای که جز انبیای الهی به کسی نازل نمیگردد:
پس وحی برای همگان است، خواه در خواب باشد یا بیداری، فرشته وحی آن را نازل کند یا الهام و القا نماید، اما آن وحیای که به جز انبیای الهی به کسی نازل نمیشود، "وحی شریعت" است، چرا که جز انبیای الهی، کسی مأمور به آوردن و ابلاغ شریعت نمیباشد.
آیا به پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، هیچ وحیای به جز شریعت و آن چه در قرآن کریم بیان شده، نازل نگردیده است؟ پس "حدیث قدسی" یعنی چه و از کجا آمده است؟!
مگر به مادر حضرت موسی علیه السلام (که معصوم نبودند)، و به حضرت مریم علیها السلام، و به حضرت فاطمه علیها السلام و ...، وحی نشد؟ اما وحی نازل شده، وحی شریعت نبوده است و آنها آورنده دین و شریعت نبودهاند.
فرمان ظهور و قیام، از ناحیه چه کسی و چگونه به حضرت مهدی علیه السلام ابلاغ میشود؟! آیا وحی نیست؟! پس به آنان نیز وحی میشود، اما نه این که جبرئیل علیه السلام یا فرشتگان وحی، برای آنان شریعت جدیدی از سوی خدا آورده باشند و او نبی و مرسل باشد.
درد و درمان اصلی "ولایت" است:
دردم از یار است و درمان نیز هم
دل فدای او شد و جان نیز هم
این که میگویند آن خوشتر ز حُسن
یار ما این دارد و آن نیز هم (حافظ)
مرتبط:
*- شما یک حدیث یا روایت بیاورید که معصوم گفته باشند ما از هر خطا و گناهی مبرا هستیم؟ (14 دی 1389)
*- میگویند: ولیفقیه که معصوم نیست، پس ولایت مطلقه و ضرورت اطاعت همه جانبه از ایشان یعنی چه؟ چرا برخی از مراجع به ولایت مطلقه معتقد نیستند؟ (15 خرداد 1389)
*- حرّافان خطابها و تهدید به عذاب در قرآن کریم را دلیل بر عدم عصمت پیامبر اکرم روحی فداه (ص) میآورند و پاسخها را نیز به سخره میگیرند ... چه پاسخ متقنی (در اثبات عصمت شخص ایشان، به ویژه از قرآن) میتوان داد؟ (28 تیر 1393)
کلمات کلیدی:
اعتقادی