«ایکس – شبهه»: این شبهه یا سؤال از آن جا ایجاد شده است که به معنای خالق عالم فکر نکردهاند و در ذهن فقط یک موجود فرضیای را تصور نمودهاند که ممکن است بوده باشد و در زمانی کاری کرده باشد. حال سؤال ایجاد شده که چگونه ثابت نماییم که هنوز هم هست؟ در حالی که اصل این تعریف و فرض خطا و ناقص است. الف – ابتدا باید دقت و توجه نمود که «وجود خالق هستی»، یک فرض نیست، بلکه یقین بوده و قطعیت دارد و ثابت شده است که هیچ چیز نمیتواند به خودی خود به وجود آید، بلکه هر پیدایشی «معلولی» است که حتماً «علت» میخواهد و معلول خود معرف علت نیز هست. یعنی اگر با نگاه به یک خودرو معلوم میشود که اولاً این خودروی به خودی خود به وجود نیامده و لابد مخترع و سازندهای دارد، ضمناً معلوم میشود که سازنده یا سازندگان حتماً از علومی چون مکانیک، طراحی و ... سررشته داشتند و معلوم میشود که از این کار هدفی یا اهداف معین و حکمتی (مثلاً نقل و انتقال کالا و مسافر) را دنبال مینمودند و ... . نگاه به عالم هستی و نظم و روابط علی و معلولی و ... نیز مبین است که نه تنها عالم هستی به خودی خود به وجود نیامده است، بلکه خالق آن علیم، حکیم، مدیر، مدبر، حی، ناظم و ... بوده است. ب – آن چه معلول «موجود» از علت خود «وجود» گرفته است، نه تنها شکل و شمایل و آثار و هویت است، بلکه اصل هستی خود را از او گرفته است. پس «او» که خالق عالم هستی بوده است، خود «هستی محض» است و به هستی محض و مطلق هیچگاه نقص، نیستی و فسادی راه ندارد، وگرنه از «محض و مطلق» بودن ساقط میگردد و از مفاهیم بلند «سبحان الله» همین است. یعنی منزه از هرگونه عیب و نقصی میباشد. ج – دیگر آن که «هستی» چیزی نیست که فقط یک بار افاضه شده باشد، بلکه آن به آن افاضه میگردد. پس تصور نبودن «هستی بخش» حتی برای یک آن نیز صحیح نیست. و موجودات عالم نیز از آن جهت که هستی خود را هم از غیر گرفتهاند و میگیرند، نمیتوانند به دیگران «هستی» ببخشند. پس، هستی بخش همیشه بوده و هست. مضاف بر این که خلقت نیز فقط یک بار صورت نپذیرفته است، بلکه آن به آن صورت میپذیرد. و در عالم ماده نیز حرکت و تغییر دلیل بر خلقت جدید است. از بین رفتن حالت قبل (عدم) و به وجود آمدن حالت جدید (حدوث)، که مستلزم خلقت جدید از ناحیهی خالق و هستی بخش است. د - دقت شود که این سؤال و شبهه جدید نیست، بلکه قدمت بسیار دیرینهای دارد و هدف آن نیز مبحث «خالق» نیست، بلکه مبحث «رب» و ربوبیت به معنای تدبیر و ادارهی امور جهان است. شاید اولین گروهی که این بحث را به صورت سازماندهی شده مطرح نمودند، حاکمان یهودیان (که در اصل کافر بودند) میباشند. آنها دیدند که اعتقاد به «خدا» و «خالق» و نیز «معاد» را نمیتوانند از مردم بگیرند، اما بر اساس آموزههای دینی نیز نمیتوانند حکومت کرده و به منافع و مطامع دنیایی و شیطانی خود برسند، لذا گفتند: «وَ قالَتِ الْيَهُودُ يَدُ اللَّهِ مَغْلُولَةٌ غُلَّتْ أَيْديهِمْ وَ لُعِنُوا بِما قالُوا بَلْ يَداهُ مَبْسُوطَتانِ يُنْفِقُ كَيْفَ يَشاءُ ...» (المائده – 64) ترجمه: يهود گفت دست خدا بسته است، دستشان بسته باد و از رحمت خدا دور باشند، براى اين كلمه كفرى كه گفتند، بلكه دستهاى خدا باز است، مىدهد بهر نحوى كه بخواهد ... . آنها گفتند: بله، عالم هستی خدا دارد. اما این خدا یک بار خلق کرد و کنار کشید و یک بار هم جمع میکند و معاد را برپا میکند. این وسط دیگر خدا کارهای نیست و دستش از هر کاری بسته است. لذا ادارهی امور خلق بر عهدهی خودمان است. – جالب آن که اخیراً صهیونیستها نیز در جلسات اعتقادی برای یهودیان بر همین اصل استناد می کنند و مدعی میشوند که پس، جهان را باید خودمان بر اساس اندیشهها و آمال خودمان اداره کنیم و نیتجه میگیرند که پس قوانین را خودمان وضع و حاکم میکنیم و هر وقت خواستیم، تغییر میدهیم! خداوند متعال نیز در ادامه آیه پاسخشان را داده است. میفرماید: دست خودتان بسته است و بسته باد و به خاطر این دروغ و بهتان دچار «لعنت» الهی میشوید. یعنی از رحمت دور میشوید و نتیجهی این دوری از رحمت نیز آن است که تا آخر الزمان به جان هم میافتید. و در ادامه میفرماید: دست خدا باز است و به هر کس هر چه بخواهد میدهد. یعنی عالم هستی هم چنان هر چه دارد را از مبدأ هستی میگیرد.
کلمات کلیدی:
اعتقادی