«ایکس – شبهه»: یکی از بزرگترین مشکلات ذهنی ما این است که همه چیز را با ذهن، باورها ... و در نهایت خوشآمدهای خود قیاس میکنیم و چون نتایج حاصله از سویی با خوشآمدهای ما منطبق نیست و از سوی دیگر نفی آنها باورهایمان را دچار تشکیک مینماید، به شبهه میافتیم! از جمله نمونههای بروز این خطا در ذهن،عملکرد امامان و حتی پیامبر صل الله علهیم اجمعین است. چنان چه ایشان نیز به نتیجه جنگ احد، نتیجهي نکشتن ابوسفیان و جنایات نسل او چون معاویه، یزید و سایر امویان علم داشتند.
[در گذشته راجع به این موارد توضیحات مفصلی در این سایت درج گردید که توصیه میگردد با کلیک روی اعداد (1) و (2) حتماً مورد مطالعه قرار گیرد] اما، در این بخش نیز به موارد ذیل اشاره میگردد:
الف – شاید اولین خطای ذهنی این باشد که فرد گمان مینماید که «علم غیب» فقط علم به «شهادت» و عامل است. مثل این که امیرالمؤمنین علیهالسلام بداند که اگر امروز به مسجد برود، شهید میشود و یا امام حسین علیهالسلام بداند که اگر به کربلا برود، به شهادت میرسد و ... این سؤال در ذهن ایجاد میشود که پس چرا رفت؟!
در حالی که علم معصوم به غیب و اسرار عالم فقط به خاتمه و نتیجهی فیزیکی یک عمل اختصاص ندارد، بلکه علم جامع است. یعنی او ضمن این که میداند اگر به مسجد رود به شهادت میرسد، میداند شرایط به گونهای است که «باید برود» و میداند که اگر نرود چه میشود و اگر برود و به شهادت برسد چه میشود؟
خطای بعدی ذهن ما در این است که چون علم جامع نداریم، به طور معمول «منفعت و فایده» را فقط در خود و برای خود جستجو میکنیم. یعنی می گوییم اصل بر این است که «من زنده بمانم». اما نه تنها برای معصوم (ع)، بلکه برای سایر اهل فضل نیز چنین نیست. بلکه منعفت را در کسب رضای الهی جستجو میکنند. لذا همان طور که وقتی یک بسیجی ساده، یک نوجوان 13 ساله میداند که اگر به روی مین برود و یا به خود نارنجک بسته و زیر تانک برود به شهادت ميرسد، اما در ضمن میداند که این شهادت سبب چه فواید دیگری برای دین، کشور، جامعه و مردم میشود، از او انتظار میرود که این ایثار را به جان بپذیرد، از امامی که برای هدایت خلق تا آخرالزمان آمده است و میداند که تا این شهادت اتفاق نیافتند مردم بیدار نمیشوند و حق از باطل تمیز داده نمیشود، انتظار میرود تا به این علم خود عمل نموده و سبب هدایت انسانهای گردد.
بدیهی است اگر ائمه (ع) به رغم علم غیب خود این راه شهادت را نمیپیمودند، اگر امروز علم عادی تحلیلی ما به آثار و برکات این مظلومیتها و شهادتها میرسید، سؤال میکردیم: «اگر آنها علم داشته و میدانستند که اگر به شهادت برسند، انسانها این چنین بیدار میشوند و اسلام حفظ میماند و ...، پس چرا این شهادت را برنگزیدند»؟! پس، علم غیب امام، علم جامع به همه چیز است و نه فقط ابزار یا اسباب و زمان شهادت خود.
ب – از جمله علوم عادی معصومین (ع) که از منبع علم غیب نیز اخذ میگردد، علم شناخت تکلیف و عمل به تکلیف است. فرض کنیم یک علم این است که شما میدانید: «اگر روی مین بروید کشته شده و به شهادت میرسید» - یک علم دیگر که اگر به یقین بدانید علم غیب شما محسوب میگردد نیز این است که میدانید «اگر این شهادت را به جان بخرید، چه حوادثی اتفاق افتاده و موجب چه برکاتی میگردد» - اما علم سوم شما این است که با توجه به دانستههایتان، اینک «تکلیف شما چیست؟» آیا باید بروید یا خیر؟
بدیهی است اگر مسلمان مؤمن با علم عادی که با تقوا مکمل شده است، صاحب بصیرت گردیده و تکلیف خود را شناخته و به آن عمل مینماید، معصوم (ع) که از علم جامع لدنی برخوردار است، بیش از همگان به این تکلیف آگاه و ملزم میگردد.
ج – اما نکتهی مهم و قابل توجه و تأمل دیگر آن که کار پیامبران و امامان (ع) آگاه نمودن و هدایت نظری و عملی مردم است. لذا باید که از جنس مردم باشند، به زبان آنها سخن گویند، از احتیاجات مردم عادی در هر زمینه و موضوعی (از خوردن و خوابیدن و تولید گرفته تا تصمیم به جهاد و شهادت و ...) برخوردار باشند و از همان راه عادی مردم به رفع این حوایج اقدام کنند، تا برای مردم الگو گردند. وگرنه اگر قرار باشد به هر فعلی از طریق غیر عادی [مثل علم غیب و یا استفاده از ولایت تکوینی] دست یازند، به هیچ وجه نمیتوانند هدایتگر بوده و برای دیگران امام و الگو باشند. چرا که در هر مسئلهای مردم خواهند گفت: اگر ما هم علم و قدرت شما را داشتیم مثل شما بودیم و یا اگر شما هم محدودیتهای ما را داشتید مثل ما بودید. لذا آنها در هر امری به روش عادی عمل میکنند که البته به توجه به همان [علم جامع به موضوع و آثار آن] هیچ منافاتی با علم غیب و یا ولایت تکوینی آنها ندارد.
مگر امام حسین (ع) نمیتوانست با یک نگاه همه دشمنان را به درک واصل نماید؟ در عمل مگر سیدةالنساء العالمین، فاطمهی زهراء علیهاالسلام بدین مضمون نفرمود که آیا میخواهید هم اکنون شما را نفرین کند تا ببینید که دعای چه کسی مقبول است و زلزلهای ستونهای مسجد را از جا کنده و مسجد را بر سر شما خراب میکند یا نه؟! و مگر علی علیهالسلام که امام بود، سلمان را نفرستاد تا مانع از نفرین ایشان گردد؟! اما اگر امام با یک نگاه دشمنان را به هلاکت میفرستاد، اکنون کسی اهل مبارزه با فسق و ظلم و طاغوت نبود، کسی شهادت طلب نمیشد و کسی قیام نمیکرد. و همه می گفتند: باید شخص امام بیاید و با یک نگاه کار را تمام کند. پس هدایتی صورت نمیپذیرفت.
کلمات کلیدی:
اعتقادی ولایت (امام علی) علم