ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: مهم است که تعریف و مقصود از "دین" چه باشد. و گرنه در معنای کلی و عام از "دین"، خرافهگرایی نیز خودش نوعی دین است.
الف – دین در لغت، معانی فراوان متعددی دارد، مثل: آیین، کیش، شریعتِ مقابل کفر، و ...، اما به طور کلی (صرف نظر از مصادیق آن) میتوان گفت که به مجموعه باورها و اعتقادات در نگرش به جهان هستی، و سپس رفتارها (بایدها و نبایدها = شریعتِ) متناسب به آن باورها "دین" اطلاق میگردد. خواه اسلام باشد، یا کمونیسم، یا فرویدیسم، یا ماتریالیسم و ... .
ب – از این رو هر نوع نگرش الحادی و کفر آمیز و مواضع و رفتارهای متناسب با آن نیز نوعی "دین" است، اگر چه باطل باشند – چنان چه در قرآن کریم به پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله میفرماید که به کفار بگو: دین من برای خودم و دین شما برای خودتان «لَكُمْ دِينُكُمْ وَلِيَ دِينِ / الکافرون»، پس آیین کفار نیز نوعی دین است.
ج – دین الهی، دینی است که منطبق با فطرت انسان و بالتبع منطبق با حقایق عالم هستی باشد و بدیهی است که آن را خالق جهان و انسان باید وضع و ابلاغ نماید. چنان که فرمود، دین حقیقی و دین درست و دین استوار همین دین فطرت است:
«فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ» (الّروم، 30)
ترجمه: پس روى خود را با گرايش تمام به حقّ، به سوى اين دين كن، با همان سرشتى كه خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرينش خداى تغييرپذير نيست. اين است همان دين پايدار، ولى بيشتر مردم نمىدانند.
د – بدین ترتیب دین خدا نه تنها هیچ گاه "فرا عقلی" نمیباشد، بلکه با "عقل" شناخته میشود؛ و اگر انسان حکمت برخی از احکام را ندانست، ضعف علمی اوست، نه این که دین فرا عقلی باشد.
عقل مهمترین ابزار شناخت آدمی است، هر چند که خودش نیز محدود است. پس ممکن است مسائلی باشد که "عقل" آن را به درستی درک نکند، اما وقتی "عقل" به حقیقت "وحی" پیبرد، به واسطه همین شناخت و باور عقلی، علومی را که درک نمیکند، به واسطه وحی میشناسد و میپذیرد. پس آن هم یک باور عقلانی (منتهی به واسطه) میشود.
ﻫ – اما خرافه یعنی اعتقاد غیرمنطقی و ثابت نشده به تأثیر امور ماورای طبیعت در امور طبیعی یا بالعکس و یا اعتقاد به هر باوری که اصل و ریشهی عقلی و علمی و منطقی ندارد.
از این رو، دامنهی "خرافه" نیز مانند دامنهی "دین" بسیار وسیع و متنوع میباشد. در واقع هر باور غیر حقیقی و غیر واقعی، "خرافه" است، خواه قدیمی و سنّتی باشد و خواه جدید و به اصطلاح مدرن.
به عنوان مثال: اعتقاد به الوهیت مجسمهها (بتها) در گذشته و حال (در چین، ژاپن، هندوستان و به طور کلی آسیای شرقی بسیار رایج است و تبلیغات گسترده هم دارد)، یا اعتقاد به ربوبیت فرعون در گذشته، همان قدر "خرافی" است که اعتقاد به نظریههای اثبات نشدهی به اصطلاح مدرنیسم یا پست مدرنیسم امروزی، و اعتقاد به ربوبیت و ابرقدرتی امریکا، خرافه است. هم ماسونیسم خرافه است، و هم امپریالیسم و هم بسیاری از باورهای عوام الناس.
و البته موارد و مصادیقی از باورها و اعتقادات خرافی نیز ممکن است بین ادیان یا دیندارانِ به دین الهی، نفوذ و رسوخ کند، مثل بسیاری از باورهایی که یهودیان، مسیحیان و مسلمانان دارند که کاملاً خرافی است (نه فرا عقلی) – به ویژه در اسلام که اصل دین باقی است و میتوان این باورها را به اصل دین ارجاع داد و ثابت نمود که در دین اسلام چنین چیزی نیامده است، پس باور آن خرافی است.
کلمات کلیدی:
پاسخ های کوتاه