ایکس – شبهه / پاسخگویی به سؤالات و شبهات: چون معنای "قدر" و "تقدیر" و فرق آن با "قضا" به خوبی بیان و تفهیم نگردد، اقسام این سؤالات و شبهات بسیار پیش خواهد آمد.
"قدر" یعنی "اندازه"، پس اگر خلق بر اساس اندازههای علیمانه و حکیمانه است، حتماً نظام علیّ و معلولی، در تمامی امور و اجزای خلقت جاری میباشد، لذا معنای اختیار چنین نیست که انسان تا قبل از به دنیا آمدن، محکوم و محاط در نظام علیّ و معلولی باشد، اما پس از به دنیا آمدن، به او بگویند: خب، هر چه بود تمام شد و گذشت، و تو از الان شروع کن! و هم چنین با توجه به این که نقش اختیار پس از سنّ تکلیف ظهور و بروز دارد، به هیچ کس گفته نمیشود که چون به تو اختیاری هم داده شده است، تا دیروز هر چه بود گذشت، از امروز که مکلف شدی شروع کن.
الف – پس خلقت بر اساس "قدر = اندازه"هاست و نظام علیّ و معلولی نیز بر همین اندازههای تعیین شده استوار میباشد. اگر این قاعده نباشد، هیچ کس نمیتواند بگوید: حرارت علتی برای جوش آمدن آب است و به نقطه جوش رسیدن، معلول حرارت بالای صد درجه است. پس نه تنها اگر "قدر" نبود، هیچ علمی قابل شناخت و کشف نبود، بلکه اساساً انسان نمیتوانست حوایج خود را بشناسد و برطرف نماید. یعنی عالم هستی متلاشی و نابود میشد. لذا فرمود:
«إِنَّا كُلَّ شَيْءٍ خَلَقْنَاهُ بِقَدَرٍ» (البقره، 49)
ترجمه: ماييم كه هر چيزى را به اندازه آفريدهايم.
ب – امروزه علوم متفاوت و به ویژه علم تجربی (در خلقت مادی)، به مراتب بیش از گذشته به نقش "اندازه"ها و نظام علیّ و معلولی پیبرده است، نه تنها خصوصیات ژنتیکی و توارثی را میشناسد، بلکه حتی میتواند تشخیص دهد که این اسکلتِ متعلق به دو هزار سال پیش، چه شکلی بوده و بر اثر چه بیماری یا حادثهای مُرده است. اینها همه به علت حاکمیت همان "قدر = اندازه" بر تمامی نظام خلقت است.
ج – پس اگر ویژهگیهای طبیعی یا روانی افراد (پدر و مادر) میتواند تا چندین نسل اثر بگذارد و اندازههایی را برای جَنین و نوزادان "مقدر" کند، خصوصیات اعتقادی، گرایشی، رفتاری و اخلاقی در آنها نیز همین اثر را (چه بسا عمیقتر) خواهد داشت.
از این رو اگر کسی بهداشت را رعایت نکرد، هنگام همخوابی شراب نوشید، هنگام بارداری مصرف دخانیات یا اعتیاد داشت و ...، بر اساس اندازهها و قوانین علیّت، آثار و نتایجی را برای فرزندش "تقدیر" میکند – همین طور است اگر کسی کافر، منافق، ظالم، فاسد و فاسق بود، یا لقمه حرام خورد یا زنا کرد.
نکات بسیار مهم:
یک - اما مهم این است که فرمود: "مقدر" میشود و نفرمود که "قضا" میشود. دانستیم که "قدر و تقدیر" یعنی اندازهها و قرار دادن آنها، اما "قضا" که وقوعش حتمی است، وقتی محقق میگردد که تمامی مقدرات برای پدید آمدن آن "قضا" پدید آمده باشد.
به عنوان مثال در نظام تقدیری، همه میدانیم که باران از ابر میبارد، پس اگر ابر نباشد، باران هم نمیبارد، اما آیا هر ابری و در هر شرایط جوّی و جغرافیایی، بارانزا است، یا مقدرات (اندازهها)ی دیگری هم لازم دارد. اگر همه آن مقدرات فراهم شد، بارش باران حتمی است.
دو – سعید، شقی، مؤمن یا کافر بودن نیز از این قواعد مستثنی نمیباشند. قَدَرها و اندازهها (علل) بر سعید یا شقی بودن است، اما این تمام مقدرات نیست، بلکه "اختیار" نیز یکی از مؤثرترین اندازهها و علل میباشد.
مثال: مِثل این است که بگوییم برخورداری از مدرسه، کتاب، معلم، کلاس، دانشآموز و ...، مقدرات (اندازهها و علل لازم) برای تحصیل است و اگر این امکانات فراهم شد، بگوییم: مقدر شده است؛ اما آیا این مقدرات کافیست و دانشآموز را مجبور به تحصیل میکند؟ یا آن که میل، علاقه، ذوق، استعداد و بالاخره "اراده و اختیار" دانش آموز است که چرخهی این مقدرات را برای "قضا = تحقق یافتن" تحصیل کامل میکند؟!
مزاح:
گاهی مزاحها، گویای بسیاری از حقایق و واقعیتهاست. رایج است که میگویند: شخصی از خواستگاری خود تعریف کرد و گفت: همه چیز خوب بود، دختر خوب، خانواده خوب، امکانات خوب، شرایط خوب و ... – پرسیدند: پس چرا نشد؟ گفت: فقط یک مشکل وجود داشت و آن این که من او را پسندیدم و خواستم، اما او مرا نپسندید و نخواست. [همه مقدرات فراهم بود، به غیر از اراده و اختیار یک طرف].
سه – پس آن چه در شکم مادر مقدر میشود، مناسب طبع است و مزاحم اختیار نیست. چنان که میشود گفت: "طبع بدن مادی ما حیوانی است و حیوان در تسلط نفس است، اما اختیار به ما اجازه و امکان میدهد که کنترل آن را به دست "عقل و وحی" قرار دهیم.
پس "مقدرات = اندازهها"، جبرآور نیستند و بسیاری از آنها قابل تغییر میباشند. مثل این که گفته شود: بلایی (به هر علتی) مقدر شده، اما نماز اول وقت، دعا، دعای والدین، صدقه و ...، آن بلا را دفع میکند. یعنی این عوامل، خودشان عللی هستند که اندازهها (مقدرات) را تغییر میدهند و انجام همه آنها نیز اختیاری است.
چهار – اما نکتهی آخر در این مختصر، علم الهی به قضای حتمی است. برخی تصور میکنند که علم فقط به نتیجه اختصاص دارد، در حالی که خداوند متعال، علیم و حکیم، میداند که به این بندهی خود، عقل، تفکر، اختیار، وحی، رسول، کتاب و امام داده و میداند که او از این امکانات چگونه استفاده خواهد کرد. آیا تحت تعلیم وحی قرار گرفته و "شاکر" خواهد بود، یا تحت سلطه شیطان درون (نفس) و شیاطین برون قرار گرفته و کفران نعمت خواهد کرد. پس آن را مینویسد که منافاتی با "اختیار" ندارد، بلکه علم به چگونگی استفاده از "اختیار" است.
پس، بداء، محو، تغییر سرنوشت، پذیرش استفغار و توبه و ...، بر همین قاعده است، چنان که "تکلیف" و به تبع آن، مؤاخذه، اجر یا کیفر نیز بر همین قاعده استوار میباشد. وگرنه حتی ارسال انبیای الهی علهیم السلام و انزال وحی و قرار دادن امامان علیهم السلام، برای هدایت معنا نداشت و بالتبع محشر (قیامت)، سؤال و جواب و پاداش و کیفر هم معنا نداشت.
مرتبط:
*- قضا و قدر و تفاوتشان چیست؟ آیا با اختیار منافات دارد یا خیر؟ گاهی که به هر دری میزنیم نتیجه نمیگیریم چیست؟ (30 خرداد 1391)
*- در مورد قضا و قدر توضیح دهید و از کجا بفهمیم که کاری که میکنیم همان قضای الهی و سرنوشت تعیین شده ما میباشد؟ لطفاً با مثالهای روشن توضیح دهید. (30 آبان 1391)
کلمات کلیدی:
گوناگون انتخاب