این شبهه و شک همیشه در ذهن من بود که این ساده زیستی رو با فقر یکی میدیدم. این سوال رو داشتم که آیا در اسلام توصیه به فقر شده یا مثلا در کلام ائمه (ع) و بزرگان دین توصیه به ثروت و ساده زیستی شده؟ همیشه این تصور من بوده که پولدار بودن از نظر اسلام بد هست ولی حالا که دارم تو کارم موفق و پولدار میشم فکر میکنم دارم از اسلام دور میشم ...- از آیات و کتب معتبر هم منبع بهم بدین (لیسانس برق / اقلید)
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات وشبهات: بهترین و کاملترین منبع همان قرآن کریم است و سپس آموزههای اولیاءالله. که در این مختصر، فقط به آیات اشاره میشود.
خدای عالم، اهل علم را دوست دارد – خدای جمیل، جمال و زیبایی را دوست دارد – خدای رحمان و رئوف، رأفت و رحمت را دوست دارد، پس خدای "غنی"، زدودن فقر را دوست دارد، چرا که هر کمالی، مظهر کمال اوست. از این رو، در اسلام فقر، تنگدستی و استضعاف مذمت شده است و نه مال و ثروت، البته به شرطی که انسان را به خود وابسته نکند و از یاد خدایی که رازق اوست و او را با فقر و ثروت میآزماید، غافل ننماید.
ادیان الهی، همه برای برطرف کردن ظلم و استقرار قسط و عدل آمدهاند که خود سبب ریشهکنی هر گونه فقری میشود؛ از فقر علمی و فرهنگی و اجتماعی گرفته تا فقر مالی. در ظهور حضرت حجت بن الحسن، امام مهدی عجّ الله تعالی فرجه الشریف نیز همین اتفاق میافتد و هر نوع فقری ریشه کن میشود. پس مهم این است که به چند نکته کاملاً دقت شود و مورد رعایت قرار گیرد:
الف – ثروت قوام ملتهاست:
تردیدی نیست که فقیر، شیرازهی زندگیاش به هم پاشیده و فرو میریزد – ملت و جامعه فقیر نیز نمیتوانند رشد کنند، پس فرو میریزند. تحمیل فقر از سوی دولتها غنی و ثروتمندِ طاغوتی بر ملتهای فقیر که در قالب تخریب در جنگ، مصائب پر هزینه، اخراج از وطن، تحریم اقتصادی، وابستگیهای اقتصادی، افت ارزش پول و ... صورت میگیرد نیز برای همین فروپاشی آنهاست. از این رو خداوند متعال در قرآن کریم، اموال (ثروت) را عاملی برای قوام و قیام جامعه بیان نموده است و تأکید نموده است که از حماقت در اقتصاد، یا سپردن سرمایهها و برنامههای اقتصادی (شخص و جامعه) به دست نادانان و احمقها، باید به شدت اجتناب گردد. در یک آیهی کوتاه، به این هر دو اصل مهم تأکید شده است:
«وَلاَ تُؤْتُواْ السُّفَهَاء أَمْوَالَكُمُ الَّتِي جَعَلَ اللّهُ لَكُمْ قِيَاماً وَارْزُقُوهُمْ فِيهَا وَاكْسُوهُمْ وَقُولُواْ لَهُمْ قَوْلاً مَّعْرُوفًا» (النّساء، 5)
ترجمه: و اموال خود را - كه خداوند آن را وسيله قوام [زندگى] شما قرار داده - به سفيهان مدهيد، و [لى] از [عوايد] آن به ايشان بخورانيد و آنان را پوشاك دهيد و با آنان سخنى پسنديده بگوييد.
ب – یاد خدا:
چیزی انسان را از یاد خدا و روز میقات و ملاقات غافل نمیکند، مگر دنیا و متاع قلیل آن. از این رو مردمان در مقابل مال و اموال دنیا (ثروت) که معمولاً از کسب و کار، تولید و تجارت، به دست میآید، به دو گروه تقسیم میشوند. یکی آنان که تلاش اقتصادی و ثروت سبب غفلت و فراموشی یاد خدا در آنها میگردد – دیگری گروهی که کسب و کار و تجارت و ...، آنها را از یاد خدا غافل نمیکند:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُلْهِكُمْ أَمْوَالُكُمْ وَلَا أَوْلَادُكُمْ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ» (المنافقون، 9)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نگرداند، و هر كس چنين كند، آنان خود زيانكارانند.
«رِجَالٌ لَّا تُلْهِيهِمْ تِجَارَةٌ وَلَا بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَإِقَامِ الصَّلَاةِ وَإِيتَاء الزَّكَاةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَارُ» (النّور، 37)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، [زنهار] اموال شما و فرزندانتان شما را از ياد خدا غافل نگرداند، و هر كس چنين كند، آنان خود زيانكارانند.
ج – تعلق و وابستگی (محبت):
تردیدی نیست که انسان به مال و اموال علاقه و محبت دارد. خواه همسر و فرزندان و خانه و کاشانه باشد، یا سایر سرمایهها و ثروتهای اقتصادی و عوامل و ابزار آنها (زمین، ملک، خودرو، پول، طلا، سهام، ماشینآلات و ...). خداوند متعال فرمود که خودم اینها را در نظر انسان زینت دادم تا آدمی خوشش بیاید.
خب، بدیهی است که انسان به چیزی که در نظرش زیبا (زینت) نباشد، احساس علاقه نمیکند و اگر به چیزی علاقه نداشته باشد، دنبالش نمیرود، منتهی متذکر میگردد که اینها همه ابزار (متاع) است، برای حیات دنیا که باید به سمت قرب الی الله باشد:
«زُيِّنَ لِلنَّاسِ حُبُّ الشَّهَوَاتِ مِنَ النِّسَاء وَالْبَنِينَ وَالْقَنَاطِيرِ الْمُقَنطَرَةِ مِنَ الذَّهَبِ وَالْفِضَّةِ وَالْخَيْلِ الْمُسَوَّمَةِ وَالأَنْعَامِ وَالْحَرْثِ ذَلِكَ مَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَاللّهُ عِندَهُ حُسْنُ الْمَآبِ» (آلعمران، 14)
ترجمه: محبت مشتهيات (دنيا) از زنان و فرزندان و اموال انبوه فراوان از طلا و نقره و اسبان نشاندار و چهارپايان و كشت و زرع، براى مردم مزيّن و آراسته شده است، حال آنكه اينها وسيله برخوردارى زندگى دنياست، و خداست كه بازگشت (نتیجه) نيكو نزد اوست.
یک سؤال مهم:
از این رو خداوند متعال برای انسان یک سؤالی طرح میکند، یعنی انسان باید دائماً این سؤال در ذهنش باشد و به آن در اعتقاد و عمل، پاسخ صحیح و صادق دهد. سؤال این است که کدام را بیشتر دوست داری؟ آدمی خودش میفهمد که کدام را بیشتر دوست دارد و امتحانات گوناگون نیز آن را معلوم کرده و به اثبات میرساند:
«قُلْ إِن كَانَ آبَاؤُكُمْ وَأَبْنَآؤُكُمْ وَإِخْوَانُكُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ وَعَشِيرَتُكُمْ وَأَمْوَالٌ اقْتَرَفْتُمُوهَا وَتِجَارَةٌ تَخْشَوْنَ كَسَادَهَا وَمَسَاكِنُ تَرْضَوْنَهَا أَحَبَّ إِلَيْكُم مِّنَ اللّهِ وَرَسُولِهِ وَجِهَادٍ فِي سَبِيلِهِ فَتَرَبَّصُواْ حَتَّى يَأْتِيَ اللّهُ بِأَمْرِهِ وَاللّهُ لاَ يَهْدِي الْقَوْمَ الْفَاسِقِينَ» (التّوبة، 24)
ترجمه: بگو: اگر پدرانتان و پسرانتان و برادرانتان و همسرانتان و خويشانتان (كه اصول مجتمع خويشى انسانند) و اموالى كه فراهم كردهايد و تجارتى كه از كسادش بيم داريد و جاهاى مسكونيى كه به آنها دلخوشيد (كه اصول قوام مالى اجتماع است) از خدا و فرستاده او و جهاد در راه او به نزد شما محبوبترند پس منتظر باشيد تا خداوند فرمان خود را (دستور عذاب شما را) صادر كند، و خدا گروه نافرمانان را هدايت نمىكند.
دنیا دار تجارت است:
تجارت فقط تولید، توزیع یا خرید و فروش نیست، بلکه هر کاری که انسان میکند، نوعی داد و ستد است. اگر انسان یک جفت کفش بخرد، پولی که در آورده و زحمتی که برای درآوردن آن پول کشیده [و اگر از راه حرام باشد، آخرت خود را نیز] هزینه میکند و از دست میدهد تا یک جفت کفش به دست آورد؛ و همین طور است اگر دو رکعت نماز قربة الی الله بخواند. بالاخره ده دقیقه از عمرش را هزینه کرده است. از این رو در قرآن کریم، از یک سو تصریح دارد که حتی "ایمان و کفر" نیز نوعی تجارت است. ایمان تجارت اصلی و ماندگار است و غفلت و کفر نیز خسرانی بزرگ در تجارت کلان زندگی است. کسانی که آخرت را به ارزش اندک دنیا میفروشند، در این تجارت ورشکسته و بدهکار میشوند:
«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آَمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلَى تِجَارَةٍ تُنجِيكُم مِّنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ * تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ ذَلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ» (الصّف، 10 و 11)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، آيا شما را به تجارتى راهنمايى كنم كه شما را از عذابى دردناك نجات بخشد * به خدا و فرستادهاش ايمان بياوريد و در راه خدا با مالها و جانهايتان جهاد كنيد، اين (ايمان و جهاد) براى شما بهتر است اگر بدانيد.
«إِنَّ الَّذِينَ اشْتَرَوُاْ الْكُفْرَ بِالإِيمَانِ لَن يَضُرُّواْ اللّهَ شَيْئًا وَلهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» (آلعمران، 177)
ترجمه: همانا كسانى كه كفر را به بهاى دادن ايمان خريدند هرگز به خدا هيچ ضررى نمىزنند، و آنان را عذابى دردناك است. (پس، کفر و ایمان نیز نوعی داد و ستد است که سبب سود یا ضرر و خسران میگردد)
ارزان فروشی:
ارزان فروشی در کالا یا خدمات (تا حدی که موجب ضرر نگردد)، خیلی خوب است و سبب رفاه جامعه، رشد اقتصادی و برکت میگردد. اما ارزانفروشی در شخصیت، هویت، اعتبار، دین و ایمان و ارزشهای انسانی (فردی یا اجتماعی)، حتی اندکش هم بد است و سبب زیان میگردد. اما بسیاری نسبت به ارزانفروشی کالا و خدمات خود بسیار حساس و دقیق هستند و بسیار بسته عمل میکنند، اما هویت، اعتبار، ایمان و آخرت خود را بسیار ارزان میفروشند! پس بالبتع خودشان گرفتار و معذب میگردند:
«إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلاً أُوْلَـئِكَ لاَ خَلاَقَ لَهُمْ فِي الآخِرَةِ وَلاَ يُكَلِّمُهُمُ اللّهُ وَلاَ يَنظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلاَ يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ» (آلعمران، 77)
ترجمه: مسلّما كسانى كه در مقابل (نقض) پيمان و سوگندهاى خود (پيمان پذيرفتن دين و سوگند بر يارى حق)، بهاى اندكى به دست مىآورند (ارزان میفروشند) آنها را در آخرت بهرهاى نيست و خدا با آنان سخن نمىگويد و در روز قيامت به آنان نظر (رحمت) نمىافكند و آنها را پاك نمىگرداند و براى آنان عذابى دردناك خواهد بود.
مراقبت از طغیان:
آن فقری که خوب و ممدوح است، درک فقر و احساس نیاز در مقابل پروردگار عالم است که فرمود: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ - اى مردم، شما به خدا نيازمنديد، و خداست كه بىنيازِ ستوده است./ فاطر، 15» - نه فقری که انسان را محتاج دیگران و همنوعان خویش (سایر فقرا) نماید.
اما، این انسانی که هیچ گاه بینیاز نمیشود و همیشه فقیر و محتاج به خداوند منّان است، به محض آن که چیزی [از علم، ثروت، شهرت، مقام ... و خلاصه متاع اندک دنیا] به دست میآورد، احساس بینیازی میکند و همین احساس، هر چند که وهمی کاذب است، سبب طغیان او میشود، یعنی مثل یک رودخانهی طغیان کرده، از مسیر و پوسته خود خارج میگردد (فسق). لذا فرمود: «كَلَّا إِنَّ الْإِنسَانَ لَيَطْغَى * أَن رَّآهُ اسْتَغْنَى - حقا كه انسان سركشى مىكند * همين كه خود را بىنياز ببیند / العلق، 6 و 7».
ملاحظه: دقت شود که نفرمود انسان طغیان میکند، وقتی بینیاز میشود، بلکه فرمود: "وقتی که خود را بینیاز میبیند"؛ چرا انسان ذاتاً فقیر است و هیچگاه بینیاز نمیشود، اما احساس کاذب بینیازی به او دست میدهد.
نمودهای اولیه این طغیان:
ممکن است کسی ثروتمند هم نشده باشد و پست و مقام خاصی هم نداشته باشد، اما به خاطر کم ظرفیتی، همان اندکی که به دست آورده، سبب طغیانش (در مقیاس کمتر خودش) گردد.
فخر و تکبر، نمودهای اولیهی این طغیان میباشد. اگر دقت کرده باشید، این قبیل افرادی که به واسطه ثروت یا مقامی (اندک یا بسیار) طغیان کردهاند، به غیر از به اصطلاح ژستها و پُزهای خالی، ابتدا تمامی اطرافیان را رد و تحقیر میکنند – اگر کمی داراتر شوند، شروع به رد کردن جامعه میکنند – بعد حکومتی که در سایهی آن به ثروت رسیدهاند را به شدت منکوب میکنند و بالاخره کار به تکذیب خدا و مسخره کردن ایمان، آخرت، دین خدا و احکام آن [به ویژه احکامی که برای او بار اخلاقی، رفتاری و مالی دارد] میرسد! – ندیدید برخی تا به ثروت نرسیدند، ادعای اسلام دارند، اما همین که نوبت به خمس، زکات، انفاق و ...، میرسد، فقط "نظریه" میدهند؟! ندید بسیاری از مدعیان انقلابی بودن را که پس از رسیدن به ثروت (در همین نظام و به واسطه همین انقلاب)، نظریهپرداز و ضد انقلاب شدند؟! اما انسان عاقل و مؤمن، باید از دیدن عاقبت گذشتگان، عبرت بگیرد:
«وَلَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيمَا إِن مَّكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَأَبْصَارًا وَأَفْئِدَةً فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلَا أَبْصَارُهُمْ وَلَا أَفْئِدَتُهُم مِّن شَيْءٍ إِذْ كَانُوا يَجْحَدُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون» (الأحقاف، 20)
ترجمه: و به راستى كه ما به آنها (گذشتگان) در چيزهايى (از نظر توان جسمى و اموال و اولاد) قدرت و تمكّن داده بوديم كه شما را در آن چيزها تمكّن ندادهايم، و براى آنها گوش و ديدگان و دلهايى قرار داده بوديم، اما نه گوششان و نه چشمانشان و نه دلهايشان چيزى را (از عذاب خداوند) از آنها دفع نكرد (از نعمات الهی برای فهم، شعور، بصیرت و ایمان بهره نبردند)، زيرا آنها پيوسته آيات خدا را انكار مىكردند و (سرانجام) آنچه كه بدان استهزا مىكردند آنها را از همه سو فرا گرفت.
مرتبط:
- تعداد بازدید : 2197
- 7 مرداد 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون