ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: از منکران ضرورت تفسیر بپرسید: "تفسیر یعنی چه؟"، اگر دانستند، به بحث ادامه دهید و اگر ندانستند ... .
هر گاه دیدید یک مقولهی علمی که جای بحث علمی دارد، به صورت شعاری برای ضد تبلیغ، مکرر و گسترده در شبکههای اجتماعی شایع میشود، مطمئن شوید که مقاصدی به غیر از اصل مقوله، مورد نظر است. از این رو منتظر پاسخی نیز نیستند و اگر در ذیل مطلب آنها نیز پاسخ بگذارید، سبب بازارگرمیشان شده و مجدد همان را بدون هیچ توجهی به پاسخ شما تکرار میکنند.
پس باید توجه داشت که اولاً چه دسته و گروهی و اشخاصی این شایعات را رواج میدهند و ثانیاً چه اهدافی دارند و ثالثاً چه چیزی از مقولهای چون " تفسیر" آنها را ناراحت میکند و مانعی برای رسیدن به اهدافشان است؟! وگرنه بسیاری از این گویندگان و شایع پراکنان، با خود قرآن و ظاهرش هم کاری ندارند، چه رسد به تفسیرش [گاه میبینید که گوینده یا نویسنده، کلاً کافر یا بهایی ... و در هر حال غیر مسلمان است]!
اگر از همانها بپرسید که حالا "تفسیر" یعنی چه؟ نمیدانند و اگر بپرسید: چه فرقی با تأویل دارد؟ آن را هم نمیدانند. اگر بپرسید: "الحمدلله" یعنی چه؟ میگویند: یعنی "شکر خدا" – و اگر بپرسید: "الهی شکر یا شکراً لله" یعنی چه؟ باز هم میگویند: یعنی "شکر خدا" – و اگر بپرسید: "پس چه فرقی دارند؟"، آن را هم نمیدانند. در حالی که هنوز در بخش ترجمه هستند و به تفسیر نیز نرسیدند.
حال بپرسید: اگر هر دو را به یک معنا میدانید، پس چرا شکر را برای همگان قرار داد و تشکر از یک دیگر را لازم و ضروری فرمود، اما "حمد" را مخصوص خودش بیان داشت «الحمد لله»؟! در اینجا اگر اندکی مطالعه داشته باشد و یا نداشته باشد، ولی تفکر داشته میباشد، میفهمد که چارهای از تفسیر ندارند. تا همین جا و همین یک یا دو کلمه برای آنها کافیست.
اما جهت اطلاعات شما کاربران گرامی:
الف – هر کس بخواهد با استناد با آیات قرآن کریم و یا بدون استناد به آن، بگوید: "قرآن تفسیر لازم ندارد"، خودش نوعی تفسیر کرده است. مثل این است که کسی بخواهد با ادلهی عقلی، دلایلی بر رد اصل علیت بیاورد، که هر چه بگوید: یعنی همان "علت و معلول".
ب – تفسیر که از ماده "فَسَرَ" گرفته شده، به معنای برداشتن پوشش از روی لغت و باز کردن آن برای فهم بهتر و دقیقتر و بدون ابهام است. پس هر متنی، هر بیانی، هر نوشتاری، به ویژه اگر اثر یک علیم و حکیم باشد، نیاز به "تفسیر" دارد و این امر اختصاصی به قرآن کریم ندارد. درباره یک عزل یا دو بیت شعر حافظ یا مولوی یا ... نیز میتوان مفصل "تفسیر" نمود و سپس یک کتاب شرح نوشت. به عنوان مثال، حافظ میگوید:
در نظربازی ما بیخبران حیرانند من چنینم که نمودم دگر ایشان دانند
عاقلان نقطه پرگار وجودند ولی عشق داند که در این دایره سرگردانند
جلوه گاه رخ او دیده من تنها نیست ماه و خورشید همین آینه میگردانند
عهد ما با لب شیرین دهنان بست خدا ما همه بنده و این قوم خداوندانند
خب حالا بگویند «نظر بازی» حافظ چیست؟ نظریهپردازی است، یا چشم چرانی، یا ...؟! چه ربطی به "عقل و عشق" دارد؟ جلوهگاه رخ چیست؟ ... و چرا بقیه "بندگان خداوندان متعدد و متکثر هستند؟ پس تفسیر میخواهد.
ج – در همین آیهای که عنوان عدم نیاز به "تفسیر" به آن استناد میکند، خداوند فرموده که من بهترین "تفسیر"ها را به تو میدهم. پس هر بیانی، هر واقعهای، هر خبری، هر حکمتی، هر گزارهای و ...، تفسیر دارد و تفسیر میخواهد.
«وَلَا يَأْتُونَكَ بِمَثَلٍ إِلَّا جِئْنَاكَ بِالْحَقِّ وَأَحْسَنَ تَفْسِيرًا» (الفرقان، 33)
ترجمه: مثالى براى تو نمىآورند مگر آن كه حق را با بهترین توضیح به سوى تو آوريم.
خب وقتی به پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، [العیاذ بالله] شاعر، مجنون، ساحر، دروغگو و ... میگویند – وقتی مجسمه و گوساله و ستاره را إله و معبود میخوانند - وقتی فرعون زمان را "ربّ" خود قلمداد میکنند – وقتی به مال و اموال بیشتر خود استکبار میکنند – وقتی میگویند: به دین پدران خود باقی میمانیم - وقتی خود را عاقل و باشعور و مؤمنین را سفیه و نادان قلمداد میکنند و ...؛ همه تفسیر دارد – هم معنای حقیقی هر واژهای تفسیر دارد تا مصداق حقیقیاش شناخته شود و هم ادعاهای کذب "تفسیر" دارد تا معلوم شود که پوچ و کذب و توجیه است – و هم رفتارها و علل آن تفسیر دارد و هم عواقب مترتبه بر هر کدام و ... .
د – تفسیر که برای کلمات و واژگان گُنگ و نامفهوم نیست که بگویند: "خدا فرموده قرآن را آسان قرار دادم" – مگر کلماتی چون: دموکراسی – حقوق بشر – جنگ – صلح – معاهدات – عشق – محبت – تنفر – غضب و ... خیلی غامض و گُنگ است که این همه تفسیر دارند؟!
ﻫ – البته قرآن کریم، "کلام الله" و کتاب هدایت بشر است. کتاب جهانبینی – کتاب توحید و معاد – کتاب انسانشناسی – کتاب اخلاق – کتاب حقوق و احکام فردی و اجتماعی – کتاب دعا ... و خلاصه کتابی است که همه چیز در آن بیان شده است. حال آیا سادهترین متون، تفسیر میخواهد تا درست تفهیم و درک شود، قرآن کریم نمیخواهد؟!
«وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَـؤُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِّكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ» (النّحل، 89)
ترجمه: و [به ياد آور] روزى را كه در هر امتى گواهى از خودشان برايشان برانگيزيم، و تو را [هم] بر اين [امت] گواه آوريم، و اين كتاب را كه روشنگر هر چيزى است و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگرى است، بر تو نازل كرديم.
و – البته اگر برای عدم نیاز به تفسیر، به آیات قرآن مبنی بر آسانی آن استناد میکنند، در قرآن کریم آیاتی هم در خصوص "سنگینی" قول (کلام حق تعالی) آمده است. آیا تفاوت آسانی با سنگینی را میدانند؟ - هم چنین آیات محکم و آیات متشابهی که فقط کسانی که در قلبشان گِره است از آن متشابهات تبعیت میکنند – تأویل آیات که فقط "راسخون در علم" آن را میدانند و ... نیز آمده است.
«أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَرَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتِيلًا * إِنَّا سَنُلْقِي عَلَيْكَ قَوْلًا ثَقِيلًا»
ترجمه: (نیمی از شب یا کمتر بیدار باش) يا بر آن [نصف] بيفزاى و قرآن را شمرده شمرده بخوان * همانا ما به زودى بر تو سخنى سنگين القا خواهيم كرد.
آیا این قبیل آیات را نخواندهاند؟! که البته آیات مذکور در سؤال خود را نیز نخواندهاند، بلکه همین طوری از یک جا برداشته و به ده جای دیگر با (copy - paste ) میفرستند.
اهداف:
بیتردید در این هجمهای که علیه "تفسیر قرآن کریم" در فضای مجازی و شبکهها رواج یافته، اهداف گوناگونی نهفته است که اهمّ آنها به شرح ذیل میباشد:
الف – دور کردن مردم از اهل علم (چه اهل عصمت علیهم السلام و چه شاگردان مکتب قرآن) برای جلوگیری از فهم درست قرآن کریم – چنان که در گذشته نیز مردم را از اهل عصمت علیهم السلام دور کردند و گفتند: "کتاب خدا برای ما کافیست"، و نتیجه این شد که میبینیم.
ب – جایگزینی تفاسیر من درآوردی خود (تفسیر به رأی)، به جای تفاسیر درست و صحیح از آیات قرآن کریم. [مثل همین تفسر به رأی مبتنی بر قرآن تفسیر نمیخواهد] – یا تفسیر به رأی از "ولایت خدا" و "ولایت رسول و اولی الامر" و هم چنین تحریف معانی و تفاسیر و مصادیق "ولایت ابلیس و سایر شیاطین" – تفسیر به رأی آیات مربوط به "جهاد و قتال فی سبیلالله" و مقابله و ایستادگی در برابر دشمنان خدا و دشمنان اسلام و مسلمین و دشمنان مردم – تفسیر به رأی آیات در احکام اخلاقی، حقوقی و اجتماعی ... – و باید دقت کنیم که تمامی این تفسیر به رأیها جنبهی «سیاسی» دارد.
ج – سطحینگر و بیبصیرت و بیسواد کردن مسلمانان، به ویژه در بهرهوری از علوم قرآن و حدیث.
در نتیجه: ایجاد انحراف و اعوجاج فکری و اعتقادی در حوزهی نظر – متزلزل و گمراه کردن مردم در حوزهی عمل، و بالتبع به استثمار و بندگی کشیدن آنها.
مرتبط:
*- آیا قرآن کریم نیاز به تفسیر دارد؟ مگر نفرمود قرآن را آسان قرار دادیم و مگر در آیات متعددی همه انسانها مخاطب قرار نگرفتند؟ پس چرا به جای یا «ایها الناس» نفرمود: «یا ایها المفسرون»؟ (11 مرداد 1390)
*- مگر قرآن برای هدایت همگان نیامده است، پس چرا تفسیر؟ نگویید سنت و حدیث وجود دارد، فرض کنید به جز قرآن در اختیار ما نیست و پاسخ دهید. (14 مهر 1390)
*- شخصی که مدعی است قرآن تفسیر نمیخواهد، گفت: «در آیه 7 سوره آل عمران آمده: "وحال آنکه جز خدا کسی تاویل آن را نمیداند" .. و میگوید شما به معنی توجه نمیکنید و عربی نمیدانید! معنی واضحه که فقط خدا میداند و بس! اگر این آیه را قبول ندارید، پس کافرید» (3 شهریور 1393)
*- مگر نه اینکه در قرآن بیان شده که ما قرآن را با بیانی ساده نازل کردیم تا همگان بفهمند؛ پس چرا برای درک کامل این کتاب مقدس به این همه تفسیر نیازمندیم و این که گاه از آیاتی که ظاهراً معنای واضحی دارند بعضی تفسیرها مطالبی مینویسند که من 100 سال هم به ذهنم نمیرسد. پس این چه متن سادهایست؟ (23 اردیبهشت 1393)
کلمات کلیدی:
قرآن سوره بقره