«ایکس – شبهه»:
الف - اگر چه امروزه یهودیت و مسیحیت در سرتاسر جهان نفوذی دارند، اما به هیچ وجه آنان پیامبر جهانی نبودهاند. چنان چه قرآن کریم در آیات متفاوتی بیان داشته است که حضرت موسی علیهالسلام را برای قوم بنیاسرائیل ارسال نموده است و هم چنین است حضرت عیسی علیهالسلام.
«وَ آتَيْنا مُوسَى الْكِتابَ وَ جَعَلْناهُ هُدىً لِبَني إِسْرائيلَ أَلاَّ تَتَّخِذُوا مِنْ دُوني وَكيلاً» (الإسراء - 2)
ترجمه: و به موسى كتاب تورات را فرستاديم و آن را وسيله هدايت بنى اسرائيل قرار داديم تا غير من كه خداى عالمم هيچكس را حافظ و نگهبان فرا نگيرند.
«وَ إِذْ قالَ عيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يا بَني إِسْرائيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقاً لِما بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْراةِ وَ مُبَشِّراً بِرَسُولٍ يَأْتي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جاءَهُمْ بِالْبَيِّناتِ قالُوا هذا سِحْرٌ مُبينٌ» (الصف - 6)
ترجمه: و چون عيسى بن مريم به بنى اسرائيل گفت: من فرستاده خدا به سوى شمايم در حالى كه كتاب آسمانى قبل از خود يعنى تورات را تصديق دارم و به آمدن رسولى بعد از خودم كه نامش احمد است بشارت مىدهم ولى همين كه آيات روشن برايشان آورد گفتند اين سحرى است آشكار.
ب – خداوند متعال چند دین متفاوت نفرستاده است و دین همهی انبیای الهی نیز «اسلام» بوده است. آن چه که تغییر داشته «شریعت» به معنای باید و نبایدهای الزام شده به هر قوم در هر عصر به مقتضای شرایط زمانی و مکانی بوده است و تفاوت شریعت اسلام نیز همان تفاوت باید و نبایدها به مقتضای زمان و مکان این دین است که آخرین دین و جهانی میباشد. پس همهی انبیای الهی موحد و مسلمان بودند و امت خود را نیز به توحید و اسلام دعوت کردهاند (به آیات ذیل دقت شود):
«إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلامُ وَ مَا اخْتَلَفَ الَّذينَ أُوتُوا الْكِتابَ إِلاَّ مِنْ بَعْدِ ما جاءَهُمُ الْعِلْمُ بَغْياً بَيْنَهُمْ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِآياتِ اللَّهِ فَإِنَّ اللَّهَ سَريعُ الْحِسابِ» (آل عمران - 19)
ترجمه: همانا دين نزد خدا تنها اسلام است، و اهل كتاب در آن اختلاف نكردند مگر بعد از آنكه به حقانيت آن يقين داشتند و خصومتى كه در بين خود داشتند وادار به اختلافشان كرد و كسى كه به آيات خدا كفر بورزد بايد بداند كه خدا سريع الحساب است
«شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ ما وَصَّى بِهِ نُوحاً وَ الَّذي أَوْحَيْنا إِلَيْكَ وَ ما وَصَّيْنا بِهِ إِبْراهيمَ وَ مُوسى وَ عيسى أَنْ أَقيمُوا الدِّينَ وَ لا تَتَفَرَّقُوا فيهِ كَبُرَ عَلَى الْمُشْرِكينَ ما تَدْعُوهُمْ إِلَيْهِ اللَّهُ يَجْتَبي إِلَيْهِ مَنْ يَشاءُ وَ يَهْدي إِلَيْهِ مَنْ يُنيبُ» (الشوری - 13)
ترجمه: برايتان از دين همان را تشريع كرد كه نوح را بدان توصيه فرمود، و آنچه ما به تو وحى كرديم و به ابراهيم و موسى و عيسى توصيه نموديم اين بود كه دين را بپا بداريد، و در آن تفرقه نيندازيد. آنچه كه شما مشركين را به سويش دعوت مىكنيد بر آنان گران مىآيد، و اين خدا است كه هر كس را بخواهد براى تقرب به درگاه خود برمىگزيند، و كسانى را به سوى خود هدايت مىكند كه همواره در امور به او مراجعه نمايند.
«ما كانَ إِبْراهيمُ يَهُودِيًّا وَ لا نَصْرانِيًّا وَ لكِنْ كانَ حَنيفاً مُسْلِماً وَ ما كانَ مِنَ الْمُشْرِكينَ» (آل عمران - 67)
ترجمه: ابراهيم نه يهودى بود و نه نصرانى بلكه بر طريق فطرت مسلم بود و از مشركين نبود.
ب – و اما اگر چه پیامبر اعظم، حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله در چهل سالگی مبعوث شدند، اما این گونه نبوده که قبل از آن مانند یک فرد عادی بودند و بعد یک دفعه مبعوث شدند! بلکه ایشان از همان ابتدا نبیالله بودند، اما در چهل سالگی به سوی خلق گسیل گردیدند. چنان چه خود ایشان میفرمایند:
«کنت اول الانبیاء فی الخلق و آخرهم فی البعث» - من از جهت آفرینش در بین انبیا، نفر اول بودم و در مبعوث شدن خاتم و آخرین آنها هستم. (ابن کثیر، سیره پیامبر، ج 1، ص 289 و 318)
در تواریخ متفاوت ثبت است که علمای یهود و نصاری بر اساس کتاب خودشان و نقل هایی که از حضرات موسی و عیسی علیهماالسلام شنیده بودند، علائم و نشانههای پیامبر آخرالزمان را میشناختند، لذا در کودکی هم که ایشان و علائم را دیدند، فهمیدند که او همان پیامبر موعود است. تا آنجا که خداوند متعال در قرآن کریم میفرماید:
«الَّذينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمُ الَّذينَ خَسِرُوا أَنْفُسَهُمْ فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ» (الأنعام - 20)
ترجمه: آنان كه ما كتابشان داديم رسول اللَّه را مىشناسند همانطورى كه فرزندان خود را مىشناسند، و كسانى كه به نفس خود زيان كردهاند ايمان نمىآورند.
و در آیهی دیگری (البقره – 146) تأکید شده که قرآن را میشناسند، مانند شناختن فرزندانشان. حال چطور ممکن است که وقتی ایشان 5 ساله بودند، علمای یهودی و مسیحی میدانستند که او پیامبر است، اما خود تا چهل سالگی نداند که «نبیالله» است؟!
بدیهی است کسی که برای نبوت برگزیده شده است، از همان بدو تولد آراسته به عصمت و علم لدنی و تربیت الهی است، نه این که دفعتاً به این مقام برسد. و روایات نیز تصریح و تأکید بر همین معنا دارند.
امیرالمؤمنین علیهالسلام میفرمایند:
«بعث الله محمدا رسول الله(ص) لانجاز عدته و تمام نبوته ماخوذا علی النبیین میثاقه»
ترجمه: خداوند سبحان برای وفای به وعده خود و کامل کردن نبوتش، محمد رسول خویش را مبعوث ساخت در حالی که از همه پیامبران [برای بشارت دادن به آمدنش] پیمان گرفته شده بود.» (نهج البلاغه – خ 1)
و نیز میفرمایند:
«لقد قرن الله به (ص) من لدن ان کان فطیما اعظم ملک من ملائکته یسلک به طریق المکارم و محاسن اخلاق العالم لیله و نهاره»
ترجمه: از همان زمان که رسول خدا از شیر باز گرفته شد، خداوند بزرگترین فرشته از فرشتگان خود را با او قرین ساخت، تا شب و روز وی را به راههای مکارم و طرق اخلاق نیک جهان سوق دهند.»
پس، انبیای الهی و به ویژه رسولان از همان بدو تولد تحت تربیت الهی هستند. لذا هیچ ضرورتی ندارد که پیامبر اکرم (ص) تا قبل از بعثت به شریعت پیامبر دیگری باشد. بلکه ایشان مانند همهی انبیای الهی موحد و مسلمان بودند و بنا به تعلیم و امر الهی به شریعت (تکالیف) خود عمل مینمودند.
کلمات کلیدی:
گوناگون