علم غیب -آیا علم غیب پیامبر اکرم و اهل بیت علیهم السلام، با نص آیه 95 از سوره النّمل منافات یا تناقض ندارد؟
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: متن و ترجمه آیهی استناد شده، به شرح ذیل است:
«قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ» (النّمل، 65)
ترجمه: بگو: «هر كه در آسمانها و زمين است - جز خدا - غيب را نمىشناسند و نمىدانند كِى برانگيخته خواهند شد؟»
الف - ابتدا دقت کنیم که "غیب" چیست که جز خدا کسی آن را نمیداند؟
هر چه حقیقت و واقعیت داشته باشد، اما ادراک شهودی، یا عقلی، یا علمی و یا حسّی آن برای کسی یا همگان، صورت نپذیرد، آن برای او یا همگان در غیب است.
یک موقع چیزی را با حواس ظاهر نمیبینیم، مثل روح یا ملائک، پس غیب محسوب میگردند. یک موقع به چیزی اشراف علمی نداریم، برای ما "غیب" است، برای کسی که میداند "علم" است، [حتی نام شما برای بنده و نام بنده برای شما در "غیب" است، تا وقتی بدانیم]. یک موقع چیزی برای ادراکات ظاهری و یا باطنی ما "مکشوف" نمیگردد، آن نیز "غیب" است، تا پرده کنار رود و مکشوف شود. کشفیات علمی امروز، همه دیروز "غیب" بودند.
ب – چیزی از ظاهر و باطن عالَمِ هستی، برای خداوند متعال در "غیب" نمیباشد. اگر فرمود که "خدا علم غیب دارد"، یعنی به آن چه از نظر دیگران پنهان و در غیب است علم دارد، وگرنه چیزی که از نظرِ خالق و رب العالمین مستور و پنهان و مخفی نمیماند.
ج – پس "علم" نزد "علیم" است. تا او علمی را آشکار نکند، همه چیز برای بشر و سایر موجودات در "غیب" است، اما او نیز نفرمود که "علم نزد من است و به کسی هم هیچ مقداری از آن را نمیدهم"، بلکه فرمود این منم که شما را به آن چه لازم باشد، آگاه میکنم و تعلیم میدهم.
**- خداوند متعال علومی به حضرت آدم علیه السلام آموخت که از نظر ملائکه در "غیب" بودند، حتی وقتی آنان را به فرشتگانش عرضه کرد و فرمود بگویید اینها کیستند، گفتند: خودت ما را تعلیم دادی و میدانی که در این مورد هیچ نمیدانیم. یعنی ابتدا خودشان و سپس معرفتشان برای آنها در غیب بود، تا این که به حضرت آدم علیه السلام دستور داده شد که به آنان خبر بده، اینها کیستند. آن وقت این "غیب" برای آنان نیز [به اندازهی علم و ادراکشان]، مشهود و معلوم شد. پس تأکید نمود که به آن چه برای شما در "غیب" است، من علم دارم.
به این سه آیه دقت شود که پاسخ سؤال است:
«وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى الْمَلاَئِكَةِ فَقَالَ أَنبِئُونِي بِأَسْمَاء هَـؤُلاء إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ» (البقره، 31)
ترجمه: و [خدا] همه نامها (نشانههای خود) را به آدم آموخت، سپس آنها را بر فرشتگان عرضه نمود و فرمود: «اگر راست مىگوييد، از اسامى اينها به من خبر دهيد.»
«قَالُواْ سُبْحَانَكَ لاَ عِلْمَ لَنَا إِلاَّ مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّكَ أَنتَ الْعَلِيمُ الْحَكِيمُ» (البقره، 32)
ترجمه: گفتند: تو (از هر نقص و عيبى) منزّهى، ما را دانشى جز آنچه خود به ما آموختهاى نيست حقّا تويى كه دانا و حكيمى.
«قَالَ يَا آدَمُ أَنبِئْهُم بِأَسْمَآئِهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُمْ بِأَسْمَآئِهِمْ قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ غَيْبَ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَأَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَمَا كُنتُمْ تَكْتُمُونَ» (البقره، 33)
ترجمه: فرمود: «اى آدم، ايشان را از اسامى آنان خبر ده.» و چون [آدم] ايشان را از اسماءشان خبر داد، فرمود: «آيا به شما نگفتم كه من نهفته آسمانها و زمين را مىدانم و آنچه را آشكار مىكنيد، و آنچه را پنهان مىداشتيد مىدانم؟»
**- وقتی خداوند علیم و حکیم، به نبی و رسولش صلوات الله علیه و آله، وحی نازل مینماید، یعنی چه؟ یعنی او را از "غیب" با خبر و مطلع مینماید. چقدر آیه در قرآن کریم تصریح نموده که "تو نمیدانستی و ما به تو آموختیم" – "تو خبر نداشتی و ما به تو خبر دادیم" و ... – هم بیان سرگذشت پیشینیان خبر از غیب است و هم بیان رخدادهای آینده و نیز معاد و آن چه در آنجا میگذرد، خبر از غیب است.
*- پس خداوند متعال آن چه را بخواهد، از "غیب"، برای انبیا و اولیا و دیگران معلوم میکند. پس آنان چیزهایی میدانند که ما نمیدانیم و برای ما در غیب است. برخی را میگویند و برای دیگران نیز معلوم میشود. مثل ابلاغ قرآن کریم و آن چه از علوم غیب و شهود در آن است.
نکتهی بسیار مهم:
اول - در آیه مورد سؤال (النّمل، 65)، ابتدا میفرماید: هیچ یک از آنان که در آسمانها و زمین هستند، علم غیب نمیدانند. خب این یک اصل کلی است و با مطالب فوق، معلوم شد که اساساً هیچ کس چیزی نمیداند و نمیتواند بداند، مگر آن که خدا آن را بیاموزد؛ همه چیز در غیب است، مگر آن که خدا آن را برای کسی یا همگان آشکار کند. چنان که معادِ در غیب را نیز آشکار مینماید. آن وقت دیگر غیب نخواهد بود. شهود است.
دوم – نکته بعد آن که میفرماید از تو راجع به زمان فرا رسیدن قیامت سؤال میکنند! در این آیه و چندین آیه دیگر تصریح نموده است که این علم را به کسی نداده و فقط خودش میداند.
سوم – اما نکتهی مهمتر آیهی بعدی میباشد:
«بَلِ ادَّارَكَ عِلْمُهُمْ فِي الْآخِرَةِ بَلْ هُمْ فِي شَكٍّ مِّنْهَا بَلْ هُم مِّنْهَا عَمِونَ» (النّمل، 66)
ترجمه: (چنين نيست كه قيامت نباشد) مگر دانش آنان درباره جهان پسين- رستاخيز- به كمال رسيده است [كه آن را انكار مىكنند]؟ [نه،] بلكه از آن در شكاند، بلكه از [دانش و دريافت] آن كورند.
ببینیم در همین یک آیهی به ظاهر کوتاه، به چند مسئلهی اصلی در مورد "شناخت" اشاره شده است:
یک – حکما میگویند" «عَدمِ الوِجدان لا یَدّل عَلی عَدَمِ الوُجُود» - یعنی نشناختن، یا نیافتن و درک و وجدان نکردن چیزی، دلیل محکم و عقل پسندی برای "وجود نداشتن" و انکار وجود آن نیست. پس اگر علم اینها ضعیف است و آخرت را نشناخته و تکذیب میکنند، دلیل ندارد که وجود نداشته باشد.
دو – کسانی منکر آخرت هستند که دنیاگرا (مادیون، دهریون، ماتریالیستها) میباشند؛ و چون فقط به مُدرکات حسّی بسنده میکنند، به جز علم تجربی را قبول ندارند؟ حال خداوند متعال میپرسد که مگر تمام عالم را تجربه کردید و به شما ثابت شد که آخرتی در کار نیست؟ مگر علمتان به پایان رسیده که با قطعیت انکار میکنید؟ پس انکارتان [حتی به لحاظ علم تجربی] نیز وجاهت ندارد، چه رسد به علوم عقلانی و وحیانی.
سه – میفرماید چون علم ندارند، چون عقل و بصیرت ندارند، نسبت به وجود این حقیقت شک میکنند و چون با عقل و علم و بصیرت نمینگرند، نسبت به آن "کور" هستند.
چهار – میفرماید: سؤال آنها در مورد ساعت و زمان برپایی قیامت [که علمش فقط نزد خداست]، هم یک سؤال علمی نیست و هم موجه نیست، چرا که آنان اصلش (معاد) را قبول ندارند که اکنون راجع به فرعش (زمان وقوع) سؤال میکنند.
ندیدهاید برخی خود خدا را قبول ندارند، اما راجع به علم خدا، عدل خدا، فعل خدا، خلق خدا و ... ایجاد شبهه میکنند؟! اینها که از زمان وقوع قیامت سؤال میکنند نیز از همین گروهاند، اصلش را قبول ندارند، راجع به ساعتش میپرسند! اما اگر کسی واقعاً اصلش را قبول دارد، اما برایش سؤال پیش آمده که زمانش کِی و چه موقعی است؟ بگو: علم آن فقط نزد خداست. یعنی برای همگان در غیب است.
نتیجه:
نتیجه آن که این آیه و سایر آیاتی که تصریح مینماید، علم نزد خداست، علم غیب نزد خداست و ...، هیچ منافاتی با تعلیم آن علوم به انبیا و اولیا و اهل عصمت علیهم السلام ندارد.
آیا خداوند متعال، کسی را به نبوت، رسالت و مهمتر از همه به "خاتمیت" بر میگزیند، و کسانی را که به جانشینی، وصایت، خلافت، ولایت و امامت منصوب میدارد، تحت تعلیم خود ندارد و همان را میدانند که همگان میدانند و یا به راحتی و بدون تعلیم آنها میتوانند بیاموزند و بدانند؟!
- تعداد بازدید : 3103
- 27 مرداد 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن علم