«ایکس – شبهه»: اگر به تک تک اجزا و افعال دنیا نیز توجه کنیم، از همین حالت دو یا چندگانه برخوردار هستند. چرا که تفاوت در زاویهی نگاه و یا هدف و جهت و موضوع است و نه در دنیا، ویژگیها و خواصش.
به عنوان مثال: آیا خوردن مواد قندی یا تزریق سرم قندی خوب است یا بد؟ بدیهی است که به حد طبیعی برای آدم سالم خوب است. تزریق آن به کسی دچار افت قند شده واجب است و او را از مرگ نجات می دهد، در حالی که همان تزریق به کسی که دچار افزایش قند شده است، مهلک میباشد.
یا به عنوان مثالی نزدیکتر به بحث، «قرآن کریم» کتابی مقدس، نورانی، کلام وحی و هدایت کننده است. اما همین کتاب برای مؤمنین شفا و رحمت است و برای کافران عامل گمراهی بیشتر.
«وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنينَ وَ لا يَزيدُ الظَّالِمينَ إِلاَّ خَساراً» (الأسراء - 82)
ترجمه: و ما آنچه از قرآن فرستيم شفاى دل و رحمت الهى بر اهل ايمان است، ليكن كافران را به جز زيان چيزى نخواهد افزود
الف - دنیا، خلقت خداوند حکیم، علیم و منان است. دنیا مظهر جمال و جلال الهی است و خداوند نیز خیر محض است و کمال مطلق، لذا از او هیچ شری صادر نمی گردد. پس دنیا بسیار خوب و زیباست و تنها دروازهی ورود به بهشت است. هم چنان که دروازهی ورود به جهنم نیز هست. خداوند متعال در دنیا مورد عبادت و اطاعت قرار میگیرد، هم چنان که مورد کفر و معصیت قرار میگیرد.
پس دنیا، به لحاظ خلقت، نعمت، مهد معرفت اسمای الهی، امکان و فرصت رشد و ... خیلی خوب است و اصلاً خوبتر از آن وجود ندارد. اما به لحاظ این که کسی آن را دائمی فرض کند، حیات خود را نیز در آن ابدی بپندارد، محبت دنیا را جایگزین محبت خدا کند ... و نهایت آن که رسیدن به متاع آن را هدف نهایی حیات و زندگی خود قرار دهد، خیلی مذموم و بد است.
بدیهی است که این «بدی» به نحوهی برخورد ما با دنیا بر میگردد و نه به اجزای طبیعی یا غیر طبیعی، زینتها، نیازها ... و قوانین یا آثار فعل و انفعالات. چنان چه پیامبر اکرم (ص) میفرمایند:
«حب الدنیا رأس کل خطیئة - محب دنیا ریشهی هر خطا و گناهی است». چرا که انسان به طمع رسیدن به متاعی از مطامع دنیوی خود خطا و گناه میکند.
پس دنیا خودش خوب و خلقت خداوند حکیم است. نحوهی برخورد ما با آن و بهرهوری ما از آن اگر خوب باشد، این دنیا برای ما خوب است و اگر بد باشد، این دنیا برای ما خوب نیست و محبت به دنیا، تعلق به دنیا و هدف گرفتن دنیا بسیار مذموم است و منجر به شکست، ناکامی و پشیمانی میگردد.
ب – موضع قناعت و رفاه نیز از این قاعده مستثنی نمیباشد. باید دقت نمود که اولاً معنای قناعت، قانع بودن است و قانع بودن در مقابل حرص و آز و طمع است و نه در مقابل داشتن یا نداشتن. در ثانی معنای «رفاه» نیز ریخت و پاش و اصراف نیست. بلکه رفع نیاز است.
پس میبینیم که قناعت و رفاه نه فقط ضد و نقیض یک دیگر نیستند، بلکه کامل کنندهی هم میباشند. یعنی انسان تلاش میکند تا نیازش را بر طرف نماید و بدینوسیله به رفاه برسد، اما در این تلاش قانع است، یعنی به همین مقدار که نیازش را برطرف میکند بسنده مینماید (قانع است) و حرض بیشتر به دست آوردن و جمع کردن بدون نیاز نمیزند. بدین ترتیب هم انسان و جامعه به رفاه میرسند، و هم حرصها و نیز ریخت و پاشها موجب بروز و ظهور این همه اعوجاج و ظلم نمیگردد.
کلمات کلیدی:
گوناگون