بعضیها میگن که مسلمانها، مسلمان بودنشون رو مدیون خلیفه دوم هستند چرا که ایشون بودند که با لشکر کشی و ...(گرچه از راه نادرست و غیر اسلامی) تمدن اسلامی را حتی در اروپا گسترش دادند. آیا اگر این اتفاق نمیافتاد، به احتمال چند درصد اسلام این همه گسترش پیدا میکرد جدای از اینکه نقدهای زیادی به این عمل خلیفه دوم بار میشه، آیا میشود کار ا را صد در صد اشتباه دانست یا اینکه اگر بخواهیم منصفانه نگاه کنیم تا حدی هم (گر چه کم) قابل تحسین بود و موجب پیشرفت اسلام شد؟
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: این سؤال نه تاریخی است، نه اعتقادی، و نه تحلیلی در مباحثی چون اندیشهشناسی یا جامعه شناسی، بلکه کاملاً سیاسی طرح و شایع میشود.
دقت کنیم که دشمنانِ فهم، شعور و بصیرت مردم – دشمنان اسلام و مسلمین – همیشه تیرهای چند شعبه رها میکنند، تا مردمان از هر کدام گریختند، دیگری اصابت کند – همیشه دارویی تجویز میکنند که اگر در انسان یک درد را درمان کند، به دهها درد بی درمان دیگر مبتلا مینماید.
اکنون به همین مطلب فوق دقت کنید: مقصود چیست؟ آیا میخواهند در قالب سؤال القا کنند که اسلام با جنگ فراگیر شد؟ تمدن اسلامی با جنگ صادر شد؟ خلیفه دوم کار خوبی کرد؟ خلیفه دوم کار بدی کرد و ...؟ هر کدام را بپذیرید، توابع خودش را دارد.
صرف نظر از موضوع خلیفه اول، خلیفه دوم، لشکر کشی به ایران و یا هر نقطه دیگری و کمّ و کیف آنها، به چند نکتهی اساسی باید توجه داشت، (که پیش از این نیز بسیار توضیح داده شده و از طریق درج کلمات مرتبط در بخش جستجو و کلیک روی آن، قابل دستیابی میباشد):
الف – تمامی جنگهای عالم، یا بین دو جبههی باطل رخ میدهد، یا دو جبههای که یکی حق است و دیگری باطل. [اگر جبههای حق و باطل را باهم به میدان آورد، خودش میشود مواضع و عملکردهای مُشتبه، التقاطی و باطل]. در جهاد اکبر و جنگ درونی نیز همینطور است.
ب – جنگها میتوانند پیامدهای مستقیم و غیر مستقیم "خوب یا بد" داشته باشند. هشت سال جنگ داشتیم؛ این همه ظلم، تخریب، جنایت، آدمکشی، نسلکشی، بمبارانهای شیمیایی، به اسارت بردن رزمندگان یا افراد عادی، تحمیل ناامنی و رعب و وحشت و ...، هیچ کدام خوب نبود. اما: بصیرت یافتن مردم، دشمن شناسی مردم، وحدت مردم، بسیج مردم، ظهور و بروز غیرت دینی و ملی مردم، تقویت روحیهی مبارزه و مقاومت در مردم، کنار زده شدن نقاب از چهرهی مستکبرین غربی و شرقی برای مردم، ظهور و بروز صفات کمالی چون تعاون و ایثار و از جان گذشتگی در مردم، همت مردم برای خودکفایی و دستیابی به آن چه نیاز دارند - و همه حول محور ولایت ...، همه "خوب" بود، همه کمال بود، همه برکت بود، همه فیض بود ...، هنوز هم از پشتوانهی اصلی این نظام و ملّت، همان است.
ج – جنگها در انتقال فرهنگها نقش دارند، چنان که تعاملات سیاسی و اقتصادی و سایر ارتباطات نقش دارند؛ اما علت تامّ یا حتی اصلی برای اعتقادات مردم نیستند.
*- آیا حضرات موسی و عیسی علیهماالسلام، به امریکا و اروپا لشکر کشی کرده بودند که اکثر آنها مسیحی و تعدادی هم یهودی هستند؟!
*- آیا این همه غیر مسلمان ایرانی، از اعصار گذشته تا کنون، در زمان حمله اعراب فرار کرده بودند و یا واکسینه شده بودند که مسلمان نشدند؟! این همه دشمن داخلی و ستون پنجم (ایرانی)، که گاه در قالب گروهکهایی چون منافقین، کومله، حزب توده، پژواک ...، و گاه در قالب گروههای حزبی و گاه در قالب گروههای فکری و نظری، علیه اسلام و به نفع نظامات سلطه فعالیت میکنند، محصول و معلول کدام جنگ هستند؟!
*- ملت آلبانی و بوسنی در قلب اروپا و ملل کشورهای حاشیهی شمالی دریای خزر، به رغم استیلا و سلطهی امپریالیسم غرب و کمونیسم شرق، هم چنان به دین اسلام باقی ماندند و بسیاری در خود روسیه و اکراین و گرجستان، هم چنان مسیحی ماندند و در شرق نیز ملل چین و ژاپن، به رغم سلطههای نظامی، حملات اتمی، سلطهی کمونیسم و ...، هم چنان هندو و بودایی باقی ماندند و بسیاری در امریکا و اروپا مسلمان بوده و یا جدید به اسلام میپیوندند. آیا در این میان، فقط «اسلام و مسلمانی» معلول جنگ است؟! به ویژه اسلام ما ایرانیان؟!
*- چرا به دنبال جنگهای صلیبی توسط دولتهای مسیحی، مسلمانان مسیحی نشدند؟ چرا به دنبال اشغال فلسطین به امر انگلیس و جنایات صهیونیسم به محوریت اسرائیل، همه یهودی نشدند؟ چرا به دنبال نزدیک به سیصد سال لشکرکشی، جنگ و استعمار ایران و ایرانی، مردم مسیحی یا لاییک نشدند و تازه با شعار "الله اکبر" قیام کردند؟! قرآن و سنّت و آموزههای اهل عصمت علیهم السلام را به قیمت جان و مال طالب شدند، و چرا جهان به ظاهر لیبرال و متمدن، این مردم را به خاطر اعتقادات و ایمانشان به خاک و خون میکشند؟!
*- آیا عقل، شعور، فطرت، تفکر، علم، اختیار و بصیرت مردمان جهان کلاً تعطیل است و فقط جنگها برای اعتقادات آنها تعیین و تکلیف میکند؟!
***- پس اینها همه تاکتیکهای "جنگ نرم" و "شعارهای ضد تبلیغی" میباشند که با جملهبندیهای متفاوتی ترویج و القا میگردند. به نوعی که اگر دقت نشود، هر پاسخی به نفع آنان تمام شود.
خلیفه دوم:
سؤال در مورد عملکرد وی نیز چند سویه است؟ حال شما هر چه پاسخ دهید، آنها از سوراخ دیگری وارد شده یا فرار میکنند (نفاق)، تا بهرهی خود را از ضرر ما ببرند.
اگر بگویید عملکرد خلیفه دوم، کلاً خلاف و مغایر با اسلام بود، از یک سو به تشدید اختلافات شیعه و سنّی دامن میزنند – از سوی دیگر نقد میکنند – از سوی دیگر اسلام در ایران را منکوب میکنند و خواهند گفت که بر پایه خلاف و مغایرت با اسلام بنا شده و ... .
اگر بگویید عملکرد خلیفه دوم کلاً درست بود، از سویی میگویند: پس ادعای ما راست است که اسلام با جنگ ترویج یافت – از سوی دیگر این حکم، جامعه تشیع را به مخالفت بر میخیزاند – از سوی دیگر اختلاف بین ملیگرا و اسلامگرا تشدید میشود – از سوی دیگر اسلام را عربی معرفی کرده و مقابل ایران قرار داده میدهند (ناسیونالیسم جای دین را میگیرد) – از سوی دیگر جنایات اعراب در ایران فهرست شده و به حساب اسلام گذاشته میشود و ... .
***- از همه اینها گذشته، میخواهند بگویند که دیدگاه ماکیاولی و اصل «هدف وسیله را توجیه میکند»، درست است. آن هم نه برای اثبات و تطهیر کار خلیفه دوم یا خلفای اموی و عباسی، بلکه برای توجیه سیاستهای امریکا و انگلیس (صهیونیسم بینالملل). میخواهند القا کنند که الا و لابد انتشار اندیشه و تمدن اسلامی در ایران و اروپا، معلول جنگ بوده است، پس امروزه جهان مدرن و پست مدرن، حق دارند که برای انتقال تمدن، با دنیا بجنگند و به ویژه شما مسلمانان شیعه و سنّی را به خاک و خون بکشند.
اگر جنگ نمیشد:
این فرض درستی نیست، چرا که "جنگ همیشه هست و خواهد بود" و هیچ راه گریزی از آن وجود ندارد. علت اصلیاش نیز استکبار مستکبران، و کفر کافران، و ظلمِ ظالمان است که منافعشان در سلطه بر دیگران و به یغما بردن تمامی سرمایهها و ثروتهای مادی و معنوی آنها میباشد. دراکولاهای واقعی که رگ حیاتشان از خون مردم پُر میشود.
پس جنگ همیشه وجود داشته و خواهد داشت، چنان که فریادهای "صلح طلبیِ" متجاوزان نیز همیشه با تحمیل جنگها بلند شده است. اگر شما هم کاری نداشته باشید، آنها "جنگ پیشگیرانه" یا "جنگ برای صلح" یا جنگ برای "مبارزه با تروریست خود ساخته" راه میاندازند.
از این رو، اگر چه ظاهر "جنگ" همیشه بد و مذموم به نظر میرسد، اما گاهی نه تنها لازم، بلکه بسیار هم خوب است. چرا که اگر مقابل کفر، ظلم و جنایت نایستید، از ترس مرگ خودکشی کردهاید و دشمن شما را قتل عام کرده و بدون تحمل هیچ هزینهی مالی و جانی، به مراد میرسد؛ و اگر بایستید، آرام نمیگیرد، بلکه میجنگد تا با قوهی قهریهاش غالب شود. لذا فرمود که «جنگ برای شما نوشته شده است»:
«كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تَكْرَهُواْ شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَّكُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَّكُمْ وَاللّهُ يَعْلَمُ وَأَنتُمْ لاَ تَعْلَمُونَ» (البقره، 216)
ترجمه: بر شما كارزار (با كفار) نوشته و مقرر شد و حال آنكه براى شما ناخوشايند است، و بسا چيزى را خوش نداريد و آن براى شما بهتر است، و بسا چيزى را دوست داريد و آن براى شما بدتر است، و خدا مىداند و شما نمىدانيد.
«اگر جنگ نبود»، یعنی اگر جهل نبود، اگر کفر و شرک و ظلم نبود، اگر استکبار و زیادهخواهی نبود، اگر نفاق و ستون پنجم نبود، اگر همه انسان بودند – اگر همه بصیر بودند – اگر همه متخلق بودند ... و بالاخره اگر همه متحد بودند؛ و این همه "اگر"ها، فقط در قلعهی توحید (یک خدا) و حول محور ولایت (یک حکومت و حاکم الهی) محقق میگردد – یعنی همان شرایطی که مدتها پس از ظهور و قیام حضرت مهدی عجّ الله تعالی فرجه الشریف، بر جهان حاکم خواهد شد.
*- پس هیچ گاه نباید بحث را بر اساس شعار فرضی و نادرست انجام داد و پیش برد.
***- باور بفرمایید (شوخی نیست)، اکنون در دپارتمانهای رسمیِ "علمی – سیاسی"، و در مقطع دکترا و سطح اساتید و محققان، سؤال مطرح کردهاند که «اگر امروز افلاطون بود، آیا اصولگرا بود و یا اصلاح طلب؟!» - باور بفرمایید که نه جوک است، نه شوخی و نه مزاح؛ بلکه بسیار هدفمند و برای اهل تفکر و اندیشه در مقاطع عالی طرح شده است!
پس آگاه، بصیر و دقیق باشیم.
سؤال کوتاه و نشانی لینک جهت ارسال به دوستان:
میگویند: مسلمانها مدیون خلیفه دوم هستند. اگر لشکرکشی او نبود، اسلام در ایران و اروپا رواج نمییافت. حال آیا کار او صد در صد خلاف بوده یا تا حدوی قابل تحسین؟ (پاسخِ ایکس - شبهه):
http://www.x-shobhe.com/shobhe/6737.html
- تعداد بازدید : 2362
- 12 شهریور 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی جنگ و جهاد