نهج البلاغه، خطبه منافقین (185)
اُوصيكُمْ عِبادَاللّهِ بِتَقْوَى اللّهِ، وَاُحَذِّرُكُمْ اَهْلَ النِّفاقِ،
بندگان خدا، شما را به تقواى الهى سفارش مىكنم، و از اهل نفاق مىترسانم،
فاِنَّهُمُ الضّالُّونَ الْمُضِلُّونَ، وَ الزّالُّونَ الْمُزِلُّونَ. يَتَلَوَّنُونَ اَلْواناً، وَ يَفْتَنُّونَ افْتِناناً،
چرا كه آنان گمراه و گمراه كنندهاند، و دچار لغزش و لغزانندهاند. رنگ به رنگ مىشوند، و به حالات گوناگون ظاهر مىگردند،
وَ يَعْمِدُونَكُمْ بِكُلِّ عِماد، وَ يَرْصُدُونَكُمْ بِكُلِّ مِرْصاد.
به هر وسيله كوبندهاى براى گمراه كردن شما متوسل مىشوند، و در هر كمينگاهى كمين مىگيرند.
قُلُوبُهُمْ دَوِيَّةٌ، وَ صِفاحُهُمْ نَقِيَّةٌ. يَمْشُونَ الْخَفاءَ،
قلوبشان فاسد، و ظاهرشان پاك مى نمايد. براى فريب مردم به دور از ديده حركت مىكنند،
وَ يَدِبُّونَ الضَّراءَ. وَصْفُهُمْ دَواءٌ، وَ قَوْلُهُمْ شِفاءٌ، وَ فِعْلُهُمُ الدّاءُ الْعَياءُ.
و چون روباه در ميان جنگل انبوه از درخت مىجهند. وصفشان به ظاهر دواى درد، و گفتارشان شفاست، امّا عملشان دردى است بى دوا.
حَسَدَةُ الرَّخاءِ، وَ مُؤَكِّدُوا الْبَلاءِ، وَ مُقَنِّطُوا الرَّجاءِ.
بر راحت مردمان حسد مىبرند، بر گرفتارى ديگران مىافزايند، و اميدواران را نوميد مىكنند.
لَهُمْ بِكُلِّ طَريق صَريعٌ، وَ اِلى كُلِّ قَلْب شَفيعٌ، وَ لِكُلِّ شَجْو دُمُوعٌ.
اينان را به هر راهى افتادهاى، و در هر دلى شفيعى، و در هر غم و اندوهى اشكى است.
يَتَقارَضُونَ الثَّناءَ، وَ يَتَراقَبُونَ الْجَزاءَ.
مدح و ثناى يكديگر را به هم وام دهند، و پاداش آن را متوقعاند.
اِنْ سَاَلُوا اَلْحَفُوا، وَ اِنْ عَذَلُوا كَشَفُوا، وَ اِنْ حَكَمُوا اَسْرَفُوا.
در سؤال اصرار ورزند، و به وقت سرزنش پرده درى كنند، و اگر در قضيه اى حَكَم قرار گيرند اسراف در ستم نمايند.
قَدْ اَعَدُّوا لِكُلِّ حَقٍّ باطِلاً، وَ لِكُلِّ قائِم مائِلاً، وَلِكُلِّ حَىٍّ قاتِلاً، وَلِكُلِّ باب مِفْتاحاً، وَ لِكُلِّ لَيْل مِصْباحاً.
برابر هر حقّى باطلى، و براى هر راستى كژىاى، و براى هر زندهاى قاتلى، و براى هر درى كليدى، و براى هر شبى چراغى آماده كردهاند.
يَتَوَصَّلُونَ اِلَى الطَّمَع ِ بِالْيَأْسِ لِيُقيمُوا بِهِ اَسْواقَهُمْ، وَ يُنْفِقُوا بِهِ اَعْلاقَهُمْ.
با اظهار بى رغبتى زمينه ساز طمع خود هستند تا بازارشان را به پا دارند، و متاع هاى كاسد به ظاهر نفيس خود را رواج دهند.
يَقُولُونَ فَيُشَبِّهُونَ، وَ يَصِفُونَ فَيُمَوِّهُونَ. قَدْ هَوَّنُوا الطَّريقَ، وَ اَضْلَعُوا الْمَضيقَ.
باطل مىگويند ولى حق جلوه مىدهند، و بد وصف مىكنند و زيبا مىنمايانند. راه سخت و تنگ باطل را آسان جلوه مىدهند، و از راه حق بر اين پايه كه راهى سخت و تنگ است مىترسانند.
فَهُمْ لُمَةُ الشَّيْطانِ، وَ حُمَةُ النّيرانِ، «اُولئِكَ حِزْبُ الشَّيْطانِ، اَلا اِنَّ حِزْبَ الشَّيْطانِ هُمُ الْخاسِرُونَ.»
اينان ياران شيطان، و زبانههاى آتشاند، «آنان حزب شيطانند، و بدانيد حزب شيطان زيــانكارانند».
کلمات کلیدی:
نهج البلاغه