لطفا رفتار صحیح و مورد قبول دین، دربرابر نامحرم (چه آقا و چه خانم) در دانشگاه را باتوجه به شرایط خاص ( علمی و گاه سیاسی) دانشگاه نسبت به مواقع دیگر توضیح مفصلی دهید. (ادامه در متن)
(ادامه سؤال) افرادی که مواجه میشویم چند دسته هستند، علی الخصوص که یک گروه ،افراد مغرضی هستند که به قصد بیآبرو کردن یک متدین جلو میآیند. چطور رفتار کنیم که باعث بدبینی افراد به دین و زده شدن از دین و متدینین نگردیم و از طرفی رفتارمان کاملا رضایت الهی را درپیش داشته باشد. (کامپیوتر)
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: اجازه دهید موضوع را فراتر از محدوده تعیین شده و ریشهایتر بررسی نماییم. چرا که اولاً محیط گفتگو دانشجویی میباشد و ثانیاً عرصههای متفاوت علمی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ...، فرقی ندارند و توجیهی برای شکستن حدودها و دچار شدن به افراطها یا تفریطها نمیباشد.
شاید بتوان گفت که تمامی رفتارها در مقابل هر کسی، هر چیزی و هر موضوعی [چه در مسلمان و چه در غیر مسلمان]، بر دو پایه استوار است: یکی اخلاق (مواضع)؛ و دیگری احکام (قوانین یا همان بایدها و نبایدها)، که هر کدام مبحث مفصلی است و زوایای گوناگونی دارد.
اخلاق (مواضع):
اخلاق آدمی، هر چه که باشد، یعنی مواضع او؛ و بدیهی است که مواضع همیشه به تناسب «اهداف» اتخاذ میگردد. مثلاً در یک تقسیمبندی کلّی: کسی که خدا و معاد را هدف گرفته، مقابل خدا، پیامبر، امام، قرآن، اسلام، عبادات، تحصیل علم، اشتغال، ازدواج ... و حتی یک لیوان آب آشامیدنی، یک نوع "موضع گیری" دارد؛ و کسی که دنیا را هدف گرفته، موضعگیری دیگری دارد.
پس در هر کاری، هر حرفی، هر رفتاری، هر گفتاری، هر تعاملی و خلاصه هر "فعلی"، انسان باید ببیند که هدفش چیست؟ و آیا این "موضعگیری و افعال مترتبه بر آن" او را به هدف نزدیک میکند یا دور مینماید؟
مثال: اگر کسی برای "ریا" نماز بخواند و یا به مردم کمک کند و یا حتی به جنگ و جهاد برود و ...، چه میشود؟ اگر هدفش خداست، موضع ریایی او را دور میکند یا نزدیک؟
حال اگر کسی برای رضای خدا، برای قرب به خدا، دقایقی تفکر کند - به روی پدر و مادرش بخندد - یا به دیدار رفیقش برود و دقایقی درد دل او را گوش کند، چه میشود؟ آیا نفرمود که همانند یک عمر عبادت، همانند "زبارت الله"، همانند جهاد در راه خدا، همسنگ باشهادت و ... میباشد؟
*- پس در ارتباط دختر و پسرِ نامحرم نیز همینطور است، ابتدا و قبل از رسیدن به عمل و احکام، ببیند که این ارتباط و موضعی که اتخاذ کرده، برای خداست، یا برای نفساش؟ او را دور میکند یا نزدیک؟ و البته بداند که خداوند علیم، به آن چه در سینههای بندگانش مستور و مخفی است، آگاه میباشد و فریب نمیخورد.
احکام:
پس از اتخاذ مواضع (اخلاق)، نوبت به احکام میرسد. اختصاص به اسلام یا تشیع نیز ندارد، بالاخره هر کسی به تناسب اهدافش، "باید و نبایدهایی" دارد.
به عنوان مثال: اگر موضع (اخلاق) کسی مسخره کردن خدا، اسلام و مسلمانان بود، به هنگام مواجه با مظاهر و نمودهای آن، چه باید و چه نباید بکند؟! بدیهی است که "نباید" احترام بگذارد و "باید" مسخره کند – اگر هدف کسی خدمت به استکبار و خودزنی بود، چه نباید و چه باید بکند؟!
مسلمان نیز نه تنها از این قاعده کلی مستثنی نمیباشد، بلکه بیش از دیگران به این "بایدها و نبایدها" پایبند و مقید است، چرا که شناخت درستی از حقایق عالم هستی، توحید و معاد و نیز از خود و عاقبت و بازگشتش دارد. و میداند که "باید و نباید"هایش را خداوند علیم و حکیم تبیین و ابلاغ نموده است و هر گونه لغزش و تخلف، سبب انحراف از صراط مستقیم میگردد و برایش در دنیا و آخرت، در ظاهر و باطن، در اخلاق و رفتار، در تعامل با دیگران و ...، مشکل ساز میشود.
*- باید و نبایدهای تعامل و ارتباط با نامحرم نیز در احکام مشخص است، پس مسلمان صادق، رعایت میکند.
جاذبه و دافعه:
بیتردید هر گونه اخلاق (موضعگیری) و هر قاعده و قانون رفتاری (احکام)، برای عدهای جاذبه دارد و برای عدهای دیگر دافعه دارد. اگر حق باشد، اهل حق را جذب میکند و اهل باطل را دفع میکند؛ و اگر باطل باشد، اهل باطل را جذب و اهل حق را دفع میکند. خداوند علیم و حکیم و بصیرِ به احوال بندگان، خودش میفرماید که برخی از بندگان من، وقتی سخن از من و وحدانیت من به میان میآید، حالشان به هم میخورد و قلبشان مشمئز میشود، این حالت هست تا وقتی سخن از اهداف، محبوبها و باید و نبایدهای خودشان مطرح شود و شاد گردند.
«وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ» (الزّمر، 45)
ترجمه: و چون خداوند به تنهايى (وحدانیت و با اخلاص و بدون شرک) ياد شود دلهاى كسانى كه به آخرت ايمان ندارند منزجر و متنفر گردد، و چون كسانى ديگر جز او (بتها) ياد شوند به ناگاه خوشحالى مىكنند.
اگر قرار بود که مواضع بر حق، همه را جذب کند که همه با همان اولین دعوت انبیای الهی ایمان میآوردند. کلام وحی همه را هدایت مینمود و همه حول محور "حبل المتین" یا امام عصرشان تجمع میکردند و به "عروة الوثقیِ" الهی چنگ میزدند.
*- پس نباید محرمان و نامحرمان، در مواجه و تعامل با یک دیگر، "جذب به دین" را بهانه برای کنار گذاشتن دین و احکامش قرار دهند.
جذب و دفع:
پس زیاد اصرار نداشته باشید که همگان را به هر شکلی و به هر قیمتی که شده "جذب" کنید، چرا که ناگاه متوجه میشوید که آنها جذب نشدند، بلکه شما به بهانهی جذب آنها، بسیار فاصله گرفته و از حریم رحمت الهی دفع شدهاید.
مگر میشود کسی مواضع و رفتاری داشته باشد که مؤمن، کافر، مشرک، منافق – یا متقی، فاسق و فاجر را جذب کند؟!
حکایت نفاق:
روزی امیرالمؤمنین علیه السلام، یکی از کارگزارانش را خواست تا گزارش دهد. پس از شنیدن گزارشات او در احوال متفاوت، پرسیدند: وضعیت امنیت عمومی چطور است؟ او پاسخ داد: خوب – پرسیدند: مخالفان چه میکنند؟ گفت: من مخالفی ندارم! با تأکید پرسیدند: یعنی تو هیچ مخالفی نداری؟ عرض کرد: خیر آقا! ایشان هم سریع برکنارش کرد و فرمود: پس خیلی آدم منافقی هستی، مگر میشود انسان مخالف نداشته باشد؟!
*- پس شما در تعامل با دیگران [اعم از محرم و نامحرم]، هر موضع و رفتاری داشته باشید، یک عده موافق خواهند بود و یک عده مخالف. پس باید سعی کنیم که خودمان در جناح مخالفت با خدا و دین خدا قرار نگیریم. در محضر خدا هستیم، نه دیگران – رضایت و غضب او شرط است، نه دیگران.
«الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا» (الأحزاب، 39)
ترجمه: همان كسانى كه پيامهاى خدا را ابلاغ مىكنند و از او مىترسند و از هيچ كس جز خدا بيم ندارند. و خدا براى حسابرسى كفايت مىكند.
بازیگری و انعفال:
روزی محضر مرحوم آیتالله بهاء الدینی رحمة الله علیه رسیدم، در قلبم موضوعی گذشت که نمیتوانستم مطرح کنم، اما وقتی با ایشان برای خداحافظی دست دادم، دستم را نگه داشتند و پاسخم را دادند. فرمودند: «بازیگری را کنار بگذارید، کارها درست میشود». این یک جملهی کوتاه، درس بزرگی بود؛ این همان درس "اخلاص" است.
ما نباید بازیگری کنیم، نباید نمایش بدهیم و در ضمن نباید که "منفعل" دیگران باشیم. آن وقت آنها هستند که در واقع "بازیگری" ما را "کارگردانی" میکنند. مسلمان، عروسک خیمهشب بازی نمیشود.
*- پس در کار و تعاملی، اگر هدف خدا شد، و کار برای او خالص شد، اوست که ربوبیت و کارگردانی میکند و اوست که راهکار را نشان میدهد و به آن راهکارها هدایت مینماید:
«وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ» (العنکبوت، 69)
ترجمه: و كسانى كه در راه ما مجاهدت كنند، به يقين آنها را به راههاى خود هدايت مىكنيم، و بىترديد خدا با نيكوكاران است.
اخلاق و احکام:
پس اخلاق، الزاماً میمیک صورت نیست که در هر شراط و مواضعی، یا اخمو باشد یا خندهرو – و یا اخمش مدام باشد یا خندهاش مدام. [در این برنامه خندوانه، آقایان رامبد و نیما، نمودهای خوبی هستند، یکی دائماً سعی دارد حتی یک لبخند به لب نیاورد، دیگری بیجهت هم که شده دائماً میخندد].
در هیچ کجای احکام اسلامی نداریم که دائم و در هر شرایطی بخندید و اگر موضوع خندهداری نیافتید، برای یک دیگر جوک بگویید و بخندید – هم چنین در هیچ کجای احکام اسلامی نداریم که مبادا بخندید و حتی اگر موضوعی نیافتید، به یک چیزی گیر داده و اخم کنید و یا یاد مصیبتی کنید و مغموم و گریان شوید.
انسان متعادل، دلش به نور رحمت الهی روشن است، پس از عمق دل با نشاط است و تبسم هم بر لب دارد، اگر موضوعی خوشحال کننده و خندهآور پیش آمد، میخندند [و البته نه خنده برای مسخره دیگران، خنده برای توهین به خود و دیگران، خنده برای هم رنگی با جماعت و ...، چرا که اینها گریهآور است، نه خندهدار] – و اگر موضوعی پیش آمد که او را برای خدا به غیض آورد (نه برای تعصبات شخصی)، خب اخم هم دارد – و اگر موضوعی قلبش را برای خدا آزرده کرد، غم و غصه هم دارد.
*- پس معنای دوست دختر یا پسر نگرفتن، این نیست که آدمی به هر نامحرمی اخم و بداخلاقی نماید، و معنای خوشاخلاقی هم این نیست که همه حریمها و حرمتها را بشکنند و رفیقبازی کنند.
آگاهی و بصیرت در اخلاق و احکام:
خب اگر قرار شد انسان موحد باشد، معاد را هدف بگیرد، اسلام را اتخاذ کند و احکام الهی را در هر موردی رعایت کند، لازم است که اولاً علم و آگاهی داشته باشد، ثانیاً بصیرت داشته باشد.
باید هم خدا را خوب بشناسد و هم خودش را – هم معاد را خوب بشناسد و هم تکالیف و مسئولیتهای خودش را – باید هم هدف را خوب بشناسد و هم موقعیت خودش را – باید هم راه را خوب بشناسد و هم قوانین و قواعد رفتن در این راه را ... و خلاصه آن که باید دوست و دشمن را بشناسد و به تمامی تحرکات بصیر باشد و با بصیرت و در چارچوب عمل نماید، و البته مخلصانه.
***- شاید چند نفر دور یک شخص، یک گروه، یک حزب، یک شخصیت سیاسی، یا حتی یک دولت و رییس دولت جمع شوند، اما یکی عالم و خالص باشد – یکی جاهل و نان به نرخ روز خور باشد – یکی دشمن منافق باشد – همین طور شاید چند نفر مقابل انسان موضع بگیرند، اما یکی نداند و جاهل باشد – یکی قصد خاصی نداشته باشد، بلکه همرنگ محیط عمل کند - دیگری باورش این است، اما در همان مخالفت نیز خلوص داشته باشد – آن یکی دشمنی آگاه و مغرض باشد. آیا میتوان برای تعامل یا برخورد با آنها یک نسخه و الگو ارائه داد؟!
نتیجه:
در نتیجه، شناخت و آگاهی و بصیرت – هدفگرایی – تکلیف شناسی – تقید به احکام و اخلاص در عمل لازم است که همه به مقولهی «خودسازی» بر میگردد. ما نمیتوانیم بیش از آن چه هستیم و داریم، در بیرون فعال و اثر گذار باشیم.
اجمال سؤال و نشانی لینک، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی:
اخلاق و رفتار صحیح و مورد قبول دین، دربرابر نامحرم (چه آقا و چه خانم) در دانشگاه، [باتوجه به شرایط خاص، علمی و گاه سیاسی] و تعاملات اجتماعی را توضیح دهید. (پاسخ)
http://www.x-shobhe.com/shobhe/6750.html
- تعداد بازدید : 1822
- 14 شهریور 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون