چرا امام حسین با وجود خبر داشتن از شهادت در سرزمین کربلا، پسر عمویشان مسلم ابن عقیل را برای آگاهی از اوضاع به کوفه اعزام کردند؟ (لیسانس روابط عمومی / تهران)
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: این سؤال و مانند آن، همه ساله با نزدیک شدن ماه محرم، برای اذهان عمومی مطرح میشود، منتهی گاهی انشا یا زاویهی متفاوت میشود و گاهی عیناً با همان انشاءهای گذشته مطرح میگردد. گاهی میپرسند: «اگر امام حسین علیه السلام میدانست که شهید میشود، چرا به کربلا رفت؟» - گاهی میپرسند: «اگر میدانستند چه بر سر خاندان میآید، پس چرا آنان را همراه بردند؟»... و یا همین سؤال فوق که بهتر بیان شد، یعنی دیگر «اگر» آورده نشد و پرسیده شد«با وجود علم، چرا حضرت مسلم علیه السلام را به کوفه اعزام نمودند؟» این طرز سؤال خوب است، چرا که جویای حکمت فعل میباشد.
پیشتر مکرر بیان شد که در عرصهی شبهه، هدف از طرح سؤال، منحصر به سؤال و پاسخ آن نمیباشد، از این رو بسیار باید دقت نمود که هدف چیست؟ در این سؤالات مقصود زیر سؤال بردن چه موضوعی است؟ وقایع کربلا، یا علم و عصمت امام و یا فهم حکمت تصمیمات و عملکرد ایشان و یا ...؟!
الف - از تمامی احادیث، روایات و اخبار، این گونه معلوم میشود که نه تنها شخص ابا عبدالله الحسین علیه السلام میدانستند که چه اتفاقاتی در پیش است، بلکه اغلب مردم عادی مکه و مدینه نیز میدانستند، چرا که بارها از بیان نورانی شخص رسول اکرم، امام علی، حضرت فاطمه و امام حسن علیهم السلام شنیده بودند.
پس علم ایشان به قضایا، «اگر» ندارد که پرسیده شود: «اگر میدانستند». اما سؤال از حکمت فعل خوب است.
ب – یک موقع با طرح چنین سؤالی هدف این است که در علم امام ایجاد تشکیک کنند؛ در چنین حالتی، آن که میپرسد: «اگر خدا میداند – اگر پیامبر اکرم و یا ائمه صلوات الله علیهم اجمعین میدانستند و ...»، اساساً شناخت و بالتبع باوری نسبت به توحید، نبوت و امامت ندارد، که حالا در خصوص علم آنها بحث شود.
اما یک موقع سؤال کننده، در این اصول تردیدی ندارد، بلکه جویای "حکمت" امر است. در چنین حالتی دیگر آغاز سؤال با «اگر» معنا ندارد. بلکه پرسیده میشود: «خدایی که میداند، چنین میشود، چرا ارادهاش بر چنان موضوعی تعلق گرفت» - «یا امامی که میدانست چنین میشود، پس چرا چنان کرد؟». چنان که کاربر گرامی سؤال نموده است.
این سؤال درست است، چرا که جویای "حکمت" فعل خدا یا معصوم است و حکمتها معمولاً با تعمق، تأمل، تعقل، تفکر، تعلّم و بالاخره با نگاه بصیرانه به بازتاب و نتایج روشن میگردد.
آیا علم مانع از عمل است؟
حال دقت کنیم که نه تنها در مورد افعال خداوند سبحان یا اهل عصمت علیهم السلام، بلکه حتی در افعال خودمان، آیا «علم مانع از عمل است»، یا درست برعکس میباشد و «سبب و علت عمل» است؟! آیا «عمل مبتنی بر علم و حکمت» ارزشمند است، یا عمل جاهلانه و مبتنی بر غفلت و یا تصادفی و جبری؟!
ج – پس آن که میداند و عالم است، بر اساس علمش عمل میکند تا علم به عرصه ظهور برسد و "معلوم" گردد؛ نه این که چون میداند، پس دیگر عمل نکند!
آیا همه میدانند؟
کار پیامبران و امامان علیهم السلام، بشارت، انذار، تذکر، تعلیم، تربیت و رهبری مردم است و بدیهی است که آن چه آنان میدانند، مردم نمیدانند و تا ندانند، بیدار و هدایت نمیشوند. پس مردم نیز باید بدانند و تا علم به ظهور نرسد و معلوم نگردد، کسی مطلع نخواهد شد.
حال معصوم علیه السلام چه کند؟ مردم را به علم غیب خود دعوت نماید؟! آیا علم غیب معصوم، برای مردم «حجّت» میشود؟ آیا علامت و پرچم هدایت میشود؟!
بسیاری از مردم، حتی به آن چه میدانند و به چشم میبینند و به برهان و حجت میفهمند، ایمان نمیآورند؛ آیا انتظار میرود که بر اساس "علم غیبِ معصوم" ایمان بیاورند؟!
علوم غیبی:
خداوند متعال حتی برای آن چه "غیب" است، دلایل، براهین و نشانههای آشکاری که برای خلق «معلوم» باشد قرار داد. فرمود: به عظمت و چگونگی خلقت مشهود بنگرید، تا به وجود من ایمان بیاورید – به معجزه بنگرید، تا به نبوت ایمان بیاورید – به ناتوانی در مشابهسازی بنگرید، تا به وحی ایمان بیاورید – به رویش بنگرید، تا به معاد ایمان بیاورید و ... – پس آیا انتظار میرود که در این قضایا و فجایعی چون کربلا، مردم هیچ چیزی نبینند و بر اساس علم غیب امام، روشن و بیدار شده و هدایت گردند؟!
مشهودها و معلومها در ماجرای کربلا:
مردم آن زمان [و امثال آنها در طول زمان]، در حالی که به حقانیت امام حسین علیه السلام و بطلان و فساد یزید لعنة الله علم داشتند، باز هم نه تنها ایمان نیاوردند، بلکه به یزید امیرالمؤمنین گفتند و امام معصوم را بنا بر فتوای جعلی، مبتنی بر شریعتِ اسلامی که حقانیت و تبلورش همان امام است، کشتند!
*- آیا اگر مسلم به کوفه اعزام نمیگردید، حجّت بر مردم آن زمان کامل و تمام میشد؟ آیا نمیگفتند: ما که از شما دعوت کردیم، پس چرا دست کم یک نماینده نفرستادید تا خبر حرکت شما را بدهد و از ما نیز بیعت بگیرد؟ آیا دوست و دشمن در آن زمان و طول زمان، نمیپرسیدند: شما که چنین حرکت بزرگ و سرنوشتسازی را آغاز نمودید، چرا لحظه به لحظه گزارش نگرفتید و همراهان و دیگران را آگاه ننمودید؟!
اگر آن عزیز اعزام نمیشد، چطور ممکن بود به مردم کوفه، مدینه، مسلمانان آن عصر و در امتداد وسیعتر، به مسلمانان این عصر اثبات نمود که اتباع امام چه کردند و یزیدیان چه کردند؟ پس حق و باطل را بشناسید.
*- اگر امام حسین علیه السلام، به شهادت نمیرسیدند، سر از بدنشان جدا نمیشد – فرزند دیگر امیرالمؤمنین علیه السلام، یعنی حضرت ابوالفضل العباس، برای اندکی آب به شط نمیزد، دستانش قطع نمیشد، و عمودی بر فرقش فرود نمیآمد – و حضرت علی اکبر علیه السلام که دشمن نیز او را «شبهِ پیامبر» مینامید، زیر سمّ اسبان له نمیشد – اگر دختر امیرالمؤمنین علیه السلام به اسارت در نمیآمد و ... – امروز از اسلام ناب محمدی صلوات الله علیهم اجمعین، که همان اسلام ولایی است، چه باقی مانده بود؟ دوست و دشمن چگونه شناخته میشد؟
این اتفاقات افتاده است و هنوز بسیاری تحریف و تشکیک میکنند، اگر اتفاق نیافتاده بود و علم، معلوم نشده بود، چه میشد؟
اینها همه در "علم" امام بود و به عرصه ظهور رسید و معلوم شد، وضعیت جامعه اسلامی آن شد و این هست! اگر چنین نمیشد، در چه وضعیتی بودیم؟!
د – انبیا و معصومین علیهم السلام، به حجّتی عمل میکنند که برای مردم نیز معلوم و حجّت باشد، تا علم و حکمت بیاموزند و رشد کنند. نه این که چون علم دارند، هیچ کاری نکنند و یا کارهایی کنند که برای مردم نامفهوم و غیر مُدرک است و حجتی برای هدایت آنان نمیباشد. حتی معجزه نیز چون به چشم دیده میشود و مُدرک میگردد، حجت میشود.
پیامبران و امامان، جامعه را بر اساس بیّنه اداره و هدایت میکنند و نه علوم غیبی و ملکوتی که دیگران راهی به آن ندارند.
پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمودند: «إنّما أقضیَ بَینَکُم بالبَیّنات وَ الأیمان»؛ یعنی من بین شما بر اساس «بینه = دلایل و براهین» و نیز «قسم» حکم میکنم، پس اگر شخصی که محق نیست، دلایل محکمی ارائه داد، قسم هم یاد کرد و مال مظلومی را که محق است به دست آورد، نگوید: «چون حکم پیامبر است، پس مال من است و حلال میباشد»، خیر، قیامت هم هست.
علم امام، به عمل انسانها:
این بیان [قضاوت بر اساس بیّنه و قسم] در حالی است که خداوند متعال تصریح دارد که ایشان به تمامی حقایق و عملکرد انسانها "علم" دارند. هر چه میکنید، در محضر و نگاه خدا، رسول و امامان میباشد:
«وَقُلِ اعْمَلُواْ فَسَيَرَى اللّهُ عَمَلَكُمْ وَرَسُولُهُ وَالْمُؤْمِنُونَ وَسَتُرَدُّونَ إِلَى عَالِمِ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ فَيُنَبِّئُكُم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» (التوبة، 105)
ترجمه: و بگو: هر چه خواهيد بكنيد، كه به زودى كردارتان را خدا و فرستاده او و مؤمنان (گواهان اعمالتان در دنيا) مىبينند، و به زودى به سوى داناى نهان و آشكار بازگردانده مىشويد، پس شما را از آنچه (در دنيا) انجام مىداديد آگاه خواهد ساخت.
مگر خداوند متعال نفرمود که نه تنها عمل شما، بلکه حتی آثار عملتان [تا قیامت] را در "امام" احصا میکنم؟
«إِنَّا نَحْنُ نُحْيِي الْمَوْتَى وَنَكْتُبُ مَا قَدَّمُوا وَآثَارَهُمْ وَكُلَّ شَيْءٍ أحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ» (یس، 12)
ترجمه: ماييم كه مردگان را زنده مىكنيم و آنچه كردهاند و آثارشان (آن چه در نتیجه عمل در قید حیات و بعد از مرگشان بروز مىكند) همه را مىنويسيم و ما هر چيزى را در امامى مبين برشمردهايم.
دامنهی علم:
علم ما کم و بصیرتمان اندک و کوتاه است. از این رو گمان میکنیم که اگر کسی علم دارد، فقط علم به نتیجه دارد، پس اگر نتیجه به حسَب ظاهر تلخ و ناگوار بود، نباید آن کار را انجام دهد! و البته این گمان خطا و ادعا در حالی مطرح میشود که حتی مردمان عادی چنین نمیکنند. چرا که دامنهی علم، فقط به نتیجه ظاهری در همان زمان محدود نمیگردد.
انسان عاقل، مؤمن و بصیر (در رأس آنها خلیفة الله و امام)، به عمل صالح، به رضایت خدا، به تکلیف و وظیفه در هر موضع، موضوع و برههای، به حکمت آن، به آثار آن تا قیامت "علم" دارد. پس عمل میکند و عمل او همان «عملِ صالح، مخلصانه و حکیمانه» میباشد.
یک بسیجی (رزمنده) میداند که اگر روی مین یا زیر تانک برود، کشته میشود. اما میداند که مختار است برود یا نرود – رضایت خدا در چیست؟ - فضیلت کدام است؟ - اگر برود چه پیامدهایی دارد و اگر نرود، چه خسرانهایی به بار میآید؟ پس میداند که تکلیفش چیست و بدان عمل میکند.
امام حسین علیه السلام نیز میدانستند که اگر مسلم را به کوفه اعزام ننمایند، نه تنها حجّت برای دوست و دشمن تمام نمیشود، بلکه اساساً روشنگری انجام نمیگیرد، هدایت از مسیرش خارج میشود، دشمن شناخته نمیشود، یاران و همراهان با وضعیت غافلگیرانه مواجه میشوند ... و من و شمای طول تاریخ، آگاه نمیگردیم. دلیل، برهان، بینه و حجّت نداریم و گمراه میشویم.
- تعداد بازدید : 2988
- 19 مهر 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: تاریخی کربلا