آیهی 72 از سورهی احزاب که میگوید اگر قرآن به کوه نازل میشد متلاشی میشد! منظور از پذیرفتن قرآن توسط کوه این است که کوه قرآن رادرک میکرد یا پذیرفتن ظاهر قران؟ اگرمنظور درک کردن است یعنی قدرت درک انسان کمتر است؟ (معارف اسلامی، نجف آباد)
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: متن و ترجمه آیه به شرح ذیل میباشد، این آیه را با هم تلاوت کنیم تا به یک سؤال برسیم:
«إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَن يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا» (الأحزاب، 72)
ترجمه: ما آن امانت را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم، پس آنها از تحمل آن امتناع كردند، و ترسيدند، و انسان آن را حمل كرد، همانا انسان ستم پيشه و جاهل بود.
یک سؤال:
خداوند متعال فرمود: «امانت»، حال از کجا معلوم شد که منظور از این امانت، قرآن کریم است؟ دقت کنیم که خودمان یک معنای مصداقی را بر آیه حمل کردیم [امانت = قرآن]، بعد همین معنا را با سؤالات گوناگون به چالش کشیدهایم!
معنی امانت:
اول باید دقت کنیم که معنای "امانت" چیست؟ بعد به سراغ مصداق یا مصادیق آن برویم و ببینیم چه چیزهایی امانت است؟
مرحوم علامه طباطبایی رحمة الله علیه میگوید: « امانت - هر چه باشد - به معناى چيزى است كه نزد غير وديعه بسپارند، تا او آن را براى سپارنده حفظ كند، و سپس به وى برگرداند، و در آيه مورد بحث امانت عبارت است از چيزى كه خداى تعالى آن را به انسان به وديعه سپرده، تا انسان آن را براى خدا حفظ كند، و سالم و مستقيم نگه بدارد، و سپس به صاحبش يعنى خداى سبحان برگرداند.»
امانتی مقسّم:
این امانت هر چه بوده، از آیهی بعد معلوم میگردد که «میزان و مقسّم» بین انسانهای مؤمن و انسانهای کافر، مشرک و منافق میباشد. چرا که فرمود: این امانت را به انسان دادم، تا منافق و مشرک معذب گردند:
«لِيُعَذِّبَ اللَّهُ الْمُنَافِقِينَ وَالْمُنَافِقَاتِ وَالْمُشْرِكِينَ وَالْمُشْرِكَاتِ وَيَتُوبَ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ وَالْمُؤْمِنَاتِ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا» (الأحزاب، 73)
ترجمه: [امانت به انسان داده شد] تا خدا مردان منافق و زنان منافق و مردان مشرك و زنان مشرك را عذاب نموده و بر مردان مؤمن و زنان با ايمان ببخشايد، و خدا همواره آمرزنده رحيم است.
الف – این دو آیه تصریح دارند که موضوع "امانت" چیزی است که در میان مخلوقات، فقط انسان را شامل میگردد، چه مرد و چه زن.
ب – هم چنین آیه تصریح دارد که موضوع هر چه هست، «امانت» است، یعنی از جانب خداوند متعال به «ودیعه» گذاشته میشود، پس باید سالم، کامل و درست باز گردانده شود.
ج – وقتی گفته میشود «امانت»، یعنی گیرندهی آن اختیار، توان و استعداد حفظ یا خیانت در آن را دارد. و از آیه دوم مشخص میگردد که خائن به این امانت، زن و مرد مشرک و منافق میباشند.
د – بیتردید اصل اعتقادی توحید (خداشناسی و خداپرستی)، "امانت" نمیباشد. چرا که از طرفی خداوند متعال «توحید» را به ودیعت نگذاشته که بازپس گیرد، بلکه در عقل و فطرت نهادینه کرده است و از طرفی دیگر، در آیات دیگری تصریح دارد که زمین و آسمان هر چه در آنهاست، تسبیحگوی و عبادت کنندهی خداوند سبحان میباشند و به تسبیحشان نیز علم دارند. پس چنین نیست که از پذیرش آن (اگر توحید باشد) ابا کرده باشند.
«أَلَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ يُسَبِّحُ لَهُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالطَّيْرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلَاتَهُ وَتَسْبِيحَهُ وَاللَّهُ عَلِيمٌ بِمَا يَفْعَلُونَ» (النّور، 41)
ترجمه: آيا ندانستهاى كه هر كه [و هر چه] در آسمانها و زمين است براى خدا تسبيح مىگويند، و پرندگان [نيز] در حالى كه در آسمان پر گشودهاند [تسبيح او مىگويند]؟ همه ستايش و نيايش خود را مىدانند، و خدا به آنچه مىكنند داناست.
*- برای ملائک، زمین، کهکشانها، سیارات، حیوانات، پرندگان و ...، چیزی به عنوان «شرک و نفاق»، موضوعیت ندارد.
ﮪ – مُراد از "امانت"، خودِ قرآن کریم نیز نمیتواند باشد، چرا که اگر همین قرآن را فرض بگیریم، به آخرین نبی نازل شده است، اما آیه شامل همه انسانهاست، ثانیاً امانت نیست، چون فرمود: «خودمان نازل کردیم و خودمان نیز حفظاش میکنیم» - ثالثاً قرآن شامل جهانبینی، شناخت اول و آخر جهان هستی، خداشناسی، انسانشناسی، جامعهشناسی، حقوق، احکام (بایدها و نبایدها) و اخلاقیات میباشد که موضوعیتی با سایر موجودات ندارد. اما اگر مطلق کتاب را در نظر بگیریم، سایر کتب الهی نیز همین ویژگیهای اصلی را دارا میباشند.
فرشتگان ازدواج نمیکنند – کوهها طهارت ندارند – کهکشانها با دشمنان خدا طرف نیستند که به جهاد بروند یا نروند – هیچ یک از انواع مخلوقات، با ادعاهای کاذب الوهیت و ربوییت مواجه نیستند که نپذیرند و مؤمن شوند و یا بپذیرند و مشرک شوند، و یا تغییر چهره بدهند و منافق گردند.
نتیجه:
پس این امانت، چیزی است که انسان میتواند آن را بپذیرد – دیگران نمیتوانند آن را بپذیرند – انسان میتواند با پذیرش آن، وضعیت ماهوی خود را تغییر دهد، از مادهای ناچیز و بیمقدار، به انسانی خلیفة الله مبدل گردد – از اسفل السافلین دنیا، به اعلی علیین صعود و عروج نماید – از قعر ظلمات جهنم، به نور قرب الهی برسد و «عِندَ مَلیکٍ مُقتَدَر» جای بگیرد و اگر حق این امانت را به جای نیاورد، آن را نپذیرد و ضایع کند، مشرک و منافق و معذب میگردد.
از مجموع بحث و صریح آیات، احادیث و روایات و نیز ادلهی عقلی روشن میشود که این امانت، چیزی نیست به جز «ولایت».
مشرک در ولایت:
اگر دقت کنیم، میبینیم که ممکن است عدهای، از مجسمه گرفته تا گوساله و شخص را "إله" خود بگیرند، اما خود آنها هیچ الوهیتی ندارند – ممکن است عدهای فرعون و فراعنهی زمان را «ربّ» خود فرض کنند، اما خود آنها هیچ مالکیت و تربیت اموری (ربوبیتی) ندارند، بلکه این اتخاذها، همه وهم و گمان و خیال است.
اما «ولایت» یعنی دوستی و سرپرستی چنین نیست. انسان هر کسی یا هر چیزی را «ولیّ» خود بگیرد، او سرپرستیِ متولا را بر عهده میگیرد. پس اگر انسان به ولایت الله جلّ جلاله در آمد، او متولی تمام امور بندهاش میشود و او را از ظلمات به نور هدایت میکند – اما اگر ولایت غیر را گردن نهاد، آن غیر حتماً طاغوت است، یعنی طغیان کرده و از مسیر خارج شده است، پس متولای خود را از نور به ظلمات میکشاند.
«اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ أَوْلِيَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَـئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ» (البقره، 257)
ترجمه: خداوند دوست و سرپرست كسانى است كه ايمان آوردهاند، آنها را از تاريكىها (ى جهل و كفر و فسق) به سوى نور (علم و ايمان و تقوا) بيرون مىبرد، و كسانى كه كفر ورزيدند سرپرستان آنها طغيانگرانند كه آنها را از نور (هدايت) به سوى تاريكىها(ى گمراهى) بيرون مىبرند. آنها اهل آتشند كه در آنجا جاودانند.
چرا شرک؟
چون این دسته همیشه طواغیت را در امر ولایت الهی بر خود شریک میگیرند.
آدمی با تمام وجود خود، درک میکند که عالم هستی، صاحبی دارد و ولایتی بر آن حاکم است، حتی بروجود خودش (ولایت تکوینی). پس نمیتواند منکر او شود و اگر بشود نیز هیچ جقیقتی تغییر نمییابد، اما میآید کار تکوین و تشریع را از هم جدا میکند و در امور خود، دیگری را شریک در ولایتالله مینماید، پس مشرک میگردد.
جبر و اختیار در ولایت:
کسی نمیتواند خلق کند، کسی نمیتواند ذاتاً إله و معبود باشد، کسی نمیتواند ربوبیت کند، اما در ولایت چرا؟ پدر ولیّ (سرپرست) فرزندش است – حاکم سرپرست ملتش است، امام سرپرست امتش است و ... .
این ولایتها، همان تسری و جریان ولایت است که خدا قرار داده است، اما در ولایت پذیری، جبر را حاکم ننموده، بلکه اختیار داده است، چنان که فرزند میتواند سرپرستی پدر را کنار بگذارد – ملت میتوانند سرپرستی حاکم را کنار بگذارند و امت میتوانند سرپرستی و ولایت امام حق را گردن ننهند و ولایت و امامت امامی باطل را بر خود مستولی کنند. لذا فرمود:
«لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (البقره، 256)
ترجمه: در دين هيچ اجبارى نيست. به درستی که راه از بيراهه به خوبى آشكار شده است. پس هر كس به طاغوت كفر ورزد، و به خدا ايمان آورد، به يقين، به دستاويزى استوار، كه آن را گسستن نيست، چنگ زده است. و خداوند شنواىِ داناست.
حال از مجموع این آیات روشن میشود که «دین، همان پذیرش ولایتالله است = اللّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُواْ» - در ولایتپذیری جبری در کار نیست «لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ» - علت این که اجباری در کار نیست، برای آن است که خداوند متعال هم به انسان عقل و شعور داده و هم علم داده و هم راه رشد از راه ضلالت را روشن کرده است (قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ) – و بالاخره انسان، یا ولایت الله را میپذیرد یا زیر سلطه ولایت طاغوت میرود.
انسان ظلوم و جهول:
فرشتگان از عالم نور و عقل هستند، جامدات نیز تحت سیطره قوانین خلقت قرار دارند و حیوانات دانش غریزی دارند. اما انسان در حالی متولد میگردد که از یک شهوات حیوانی دارد [پس ظلوم است] و از سوی دیگر هیچ نمیداند [پس جهول است].
اما خداوند متعال به او اسباب و ابزار و استعداد شناخت و فهم حقایق و نیز معلم و مربی قرار داده است، اگر ولایت حق را پذیرفت، رشد میکند و اگر این ودیعه و امانت را ضایع کرد، انسان نمیشود، بلکه به زندگی نباتی یا حیوانی ادامه میدهد، تا بمیرد و به حاصل جهل و ظلم خود برسد.
«وَاللّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئًا وَجَعَلَ لَكُمُ الْسَّمْعَ وَالأَبْصَارَ وَالأَفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ» (النّحل، 87)
ترجمه: و خدا شما را از شكم مادرانتان - در حالى كه چيزى نمىدانستيد - بيرون آورد، و براى شما گوش و چشمها و دلها قرار داد، باشد كه سپاسگزارى كنيد.
- تعداد بازدید : 2636
- 19 مهر 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن سوره احزاب