در آیه 201 از سوره احزاب «متقی هنگام مس شیطان، یادآور میشود»، منظور از «تذکروا» چیست؟ آیا پرهیزکار خدا را به یاد میآورد و یا خدا او را به یاد میآورد؟ (لیسانس / تهران)
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: متن کامل و ترجمهی آیهی مورد سؤال، به شرح ذیل میباشد:
«إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَواْ إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِّنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُواْ فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ» (الأعراف، 201)
ترجمه: در حقيقت، كسانى كه [از خدا] پروا دارند، چون وسوسهاى از جانب شيطان بديشان رسد [خدا را] به ياد آورند و بينا شوند.
موضوع
موضوع بحث در این آیه، انسانشناسی و رفتار شناسی انسان متقی میباشد؛ در مواجهی انسان با وسوسهها، پلیدیها و انحرافاتی که سبب کور شدن بصیرت انسان شده و او را از رشد، کمال و سعادت دنیوی و اخروی باز میدارد. از این رو اجازه دهید کلمه به کلمه و البته به صورت اجمال به شرح بپردازیم تا موضوع روشن شود.
متقین:
موضوع آیه، رفتارشناسی انسانهای متقی میباشد و نه همگان، چنان که میفرماید: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَواْ».
حال این فصلبندی برای چیست؟ برای این است که شیطان بر مؤمن، متوکل و متقی، هیچ تسلطی ندارد؛ اما دلیل نمیشود که تلاشی برای نفوذ و سپس تسلط نداشته باشد. پس آن که تحت سلطهی شیطان رفته که تسلیم شده، اما آن که تحت سلطه نرفته (متقی)، عکس العمل نشان میدهد.
مسّ کردن:
نزدیک شدن به حدی که ارتباط و تماس برقرار شود را "مسّ" کردن میگویند، چنان که انسان تا به چیزی نزدیک نشود و فاصلهها و موانع را کنار نگذارد، نمیتواند آن را «مسّ» کند.
طَائِفٌ (طواف کنندهای):
طواف، یعنی دور کسی یا چیزی چرخیدن. چنان که چرخیدن دور کعبه را نیز طواف میگویند. بدیهی است که انسان، یا حیوان، یا اجنه و شیاطین، وقتی به چیزی "توجه" کردند، نظرشان را گرفت و خواستند به آن نزدیک شوند تا آن را «مسّ» کنند و راه نفوذ را بیابند، ابتدا دورش میچرخند. خواه یک جسم بیرونی باشد و خواه یک حقیقت غیر مادی. مثل کسی که در یک مطلب علمی تحقیق میکند و پیرامون آن موضوع آن قدر میچرخد تا راه نفوذ و اشراف و سلطهی علمی را پیدا کند. اینجا میفرماید که شیطان یا وسوسهاش به دور متقی طواف میکند.
مِّنَ الشَّيْطَانِ (از شیطان):
بدیهی است که تمامی شیاطین یک جا به انسان حمله نمیکنند، بلکه هر کسی شیطانی دارد؛ اما اینجا نفرمود «مِن الشیاطین» که فرض شود منظور «یکی از شیطانها» و احدی از آنان است، بلکه فرمود: «مِّنَ الشَّيْطَانِ»، یعنی چیزی که از ناحیهی شیطان است، امری که شیطانی است.
موضع گیری و انفعال متقین:
خب، تا اینجا مشخص شد که شیطان برای آن که نفوذ کند و یا وسوسهی مورد نظرش را به قلب انسان نفوذ دهد تا بتواند بر آن سلطه یابد، به دور متقی، که قلبش و وجودش تحت سلطهای او نیست، میچرخد تا ببیند از چه راهی میتواند وارد شود.
بدیهی است که انسان متقی نیز خودش غافل از این تلاش شیطانی نمیباشد و به خوبی آن را حس و درک مینماید. خب، چه میکند؟ آیا سریع تسلیم میگردد، آیا بیکار و بدون انفعال مینشیند تا شیطان یا وسوسهاش راه نفوذ را بیابد؟ یا آن که انفعال نشان داده و مقابله میکند؟ خب معلوم است که او خود را بندهی حق و تحت ولایت و حکومت الله جلّ جلاله میداند و در مقابل تلاش و طواف شیطان برای نفوذ و سلطه، انفعال نشان میدهد.
چگونگی انفعال متقین:
تمامی تلاشهای شیطان، برای غافل کردن انسان از یاد خداست. شیطان کاری ندارد که متقی مشغول اقامه نماز است، یا خواب و خوراک، یا تفریح، یا کار؛ بلکه با فکر و توجه او کار دارد، میخواهد او را در هر حال و کاری، از یاد خدا غافل کند و توجهاش را به غیر خدا جلب نماید، تا بین او و رشد، سعادت، کمال و قرب الهی فاصله بیاندازد و با دست و پای خودش به هلاکتش بکشاند.
ذکر:
ذکر، یعنی "یاد" و به یاد آوردن. متقی به محض احساس نزدیک شدن و تلاش و طواف شیطان برای نفوذ و سلطه، سریعاً به یاد خدا میافتد. و به یاد میآورد که قضیه چیست؟ به یاد میآورد که خدا «ولی» و شیطان «عدو» اوست.
به یاد میآورد، چرا که تاکتیک و سلاح مبارزه و مقاومت، باید متناسب با تاکتیک و سلاح دشمن باشد. شیطان میخواهد متقی را از یاد خدا غافل کند، و با سلاح وسوسه به میدان میآید – متقی نیز سریع به یاد خدا میافتد و با سلاح "تفکر" به جنگ وسوسه شیطان میرود.
ذکر متقابل:
خداوند متعال فرمود: «فَاذْكُرُونِي أَذْكُرْكُمْ - پس مرا ياد كنيد، تا شما را ياد كنم» (البقره، 152)
ممکن است انسان چیزی یا کسی را یاد کند که او متقابلاً یاد کننده را یاد نکند – یا اصلاً جامد یا خاطره باشد. اما خدا این طور نیست و این طور عمل نمیکند.
بدیهی است که به خدا فراموشی راه ندارد، حتی بنده کافر، مشرک و معاندش نیز در محضر اوست و تحت مالکیت و ربوبیت او قرار دارد. بلکه وقتی میفرماید: «مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم"، یعنی با من باش، تا من هم با تو باشم – "توجه"ات به من باشد، تا به تو به نظر لطف، کرم، عنایت و رحمت توجه کنم. دین مرا یاری ده، تا تو را نصرت بخشم و ثابت قدم کنم. اتصالت را قطع نکن، تا حبل ولایتم را از تو نگیرم و به خودت واگذارت ننمایم.
روش فراموشی خدا:
بیتردید نقطه مقابل «مرا یاد کن تا تو را یاد کنم» این است که اگر مرا فراموش کنی، من نیز تو را فراموش میکنم. اما خدا چگونه و به چه طریق این کار را انجام میدهد.
گفتیم که خدا، مغز و حافظهای مثل انسان ندارد که چیزهایی را در سلولهای آن حفظ کند و چیزهایی را فراموش کند یا به خاطر نیاورد، او خالق و ربالعالمین است و همه چیز، همه کس و تمای کارها و اسرار و نهانها، در محضر اوست.
بلکه وقتی انسان خدا را فراموش کرد، خدا هم کاری میکند که انسان خودش را فراموش کند. یادش رود که مخلوق است و خالقی دارد – عبد است و معبودی دارد – مربوب است و ربی دارد – مرحوم است و رحمان و رحیمی دارد – فقیر است و غنیای دارد، راهی است و مقصد و معادی دارد و ... .
وقتی نسان این حقایق را فراموش کرد، دیگر خودش را انسان نمیبیند. گاه حیوان میبیند و به جز حیوانیت اندیشهای ندارد – گاه ابزار تولید میبیند که به جز "کارِ فیزیکی" اندیشهای ندارد – گاه خود را عبد ذلیلی برای صاحبان قدرت و فراعنه میبیند و هیچ سعادتی برای خود، جز در گرو خدمت به آنها نمیبیند – گاه خود و همه چیز را بیهوده و عبث میبیند ... و در هر حال، از پوسته و غالب انسانیت خود بیرون آمده و فاسق میشود. لذا فرمود:
«وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ» (الحشر، 19)
ترجمه: و چون كسانى مباشيد كه خدا را فراموش كردند و او [نيز] آنان را دچار خودفراموشى كرد آنان همان نافرمانانند (فاسقان و خارج شدگان از قالب انسانیت هستند).
بصیرت:
بصیرت، ژرف نگری و عمق بینی است. در ظواهر چیز زیادی معلوم نیست. انسان ظالم و عادل، عاقل و جاهل، و حتی متقی یا حیوان صفت، هر دو یک شکل دارند، و چه بسا ظاهر انسان حیوان صفت، بسیار نیکوتر و به قول معروف با کلاستر هم باشد، تا حدی که انسان وقتی ظاهر آنها را مینگرد، گمان میکند که لابد اهل تعقل، تفکر، فهم، شعور و منطق هستند، اما چنین نیست، بلکه از قالب انسانی خارج شده و حیوان صفتاند:
«أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا» (الفرقان، 44)
ترجمه: آيا مىپندارى بيشتر آنان مىشنوند يا مىانديشند؟ (نه) آنها جز همانند چارپايان نيستند بلكه گمراهترند.
پس، خدا شناسی، معاد شناسی، خود شناسی، دوست شناسی، دشمن شناسی، هدف شناسی، روش شناسی و ...، همه مستلزم ژرف نگری و "بصیرت" است و این بصیرت حاصل نمیگردد، مگر آن که انسان، خدایی ببیند و خدایی نمیبیند، مگر آن که متقی شود، خدا و معادش را یاد کند و راه نفوذ شیطان را ببندد.
از این رو در آخر آیه فرمود: اینها پس از آن که طواف شیطان را برای نفوذ دیدند، سریعاً خدا را یاد میکنند و بالتبع خدا هم آنان را یاد میکند، پس بصیر میشوند «فَإِذَا هُم مُّبْصِرُونَ».
صدق الله العلی العظیم.
دعوت:
کانال رسمی تلگرام پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات
تلگرام را به آخرین نسخه به روز نمایید. برای عضویت بر روی آدرس زیر کلیک نمایید.
- تعداد بازدید : 2877
- 5 آبان 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن ذکر سوره احزاب