ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: نمیدانیم که جمله از مرحوم شریعتی است و یا باز به نام ایشان صادر شده است، اما در هر حال فرقی نمیکند. به فرض که تعریف "حکومت مذهبی" چنین باشد که نیست، اما سؤال این است که حال تعریف حکومت غیر مذهبی چیست؟!
اگر این را پاسخ دهند، بر خودشان معلوم میشود که تعریفشان از "حکومت مذهبی" غلط است.
به عنوان مثال: اگر در کشوری یک حقوقدان رییس جمهور شد، میتوان گفت: حکومت غیر مذهبی، یعنی یک حقوقدان زمام امور را در دست میگیرد، بنا بر این، به اعتبار این که حقوقدان است، به رأی مردم اهمیت نمیدهد، استبداد دارد و ...؟ یا اگر یک اقتصاددان یا یک سرمایهدار یا یک پزشک رییس جمهور شد چه؟ آیا تعریف ارائه شده، فقط در خصوص حکومت مذهبی و یک شخص روحانی صدق میکند - چرا؟
این تعریف از کجا آمده و بر کدام اصول عقلی، منطقی و علمی استوار میباشد؟
به جای رجال سیاسی:
به جای رجال سیاسی، رجال مذهبی میآیند یعنی چه؟ آیا شاخصه رجال سیاسی این است که الزاماً کافر و لامذهب باشد؟! یک دیندار و مذهبی، نمیتواند سیاسی باشد؟! آن هم در اسلام ناب که "سیاست را از دیانت جدا نمیداند"؟ پس ببینید، همه شعار بی منطق است.
الف – صرف نظر از مذهبی و غیر مذهبی بودن یک حکومت، باید توجه داشت که هر چند که "حاکم" یک انسان است، اما چگونگی "حکومت"، با یک شخص خاص تعریف نمیشود.
ب – حکومت، با بافت و ساختار "اعتقادی" تعریف میشود؛ حال فرقی ندارد که مذهبی باشد یا به اصطلاح غیر مذهبی – کلیسایی باشد یا اسلامی – سرمایهداری باشد یا جمهوری و ... .
ج – وقتی یک بافت و ساختار "اعتقادی"، به رأی مردم و یا به زور، حاکمیت را در اختیار گرفت، و قوانین کشورش را منطبق با آن ساختار تدوین کرد، و چارچوبها و رفتارهایی را که در راستای آن اعقتاداتِ هدفمند میباشد، در شئون متفاوت کشورداری حاکم کرد، میشود "نوع حکومت". حال خواه مذهبی باشد، یا غیر مذهبی؛ سلطنتی باشد یا جمهوری، مستقل باشد یا وابسته.
د – حکومتها، تا وقتی ساقط نشدهاند، پابرجا هستند، در صورتی که رهبران آنها یا میمیرند، یا به دلیل فرسودگی کناره میگیرند، یا با رأی مردم متغیر میشوند و ...؛ پس تعریف حکومت به اشخاص نمیباشد؛ بلکه اشخاصی که به حکومت میرسند نیز با همان "ساختار اعتقادی" تعریف شده و از آن حیث دارای مقبولیت و مشروعیت میگردند.
ﮪ – حکومت سلطنتی، از پدری به پسری یا به یکی از اعضای خانواده سلطنتی منتقل میشود (مثل انگلیس یا سعودی) – حکومت دیکتاتوری، از دیکتاتوری به دیکتاتور دیگر منتقل میشود، خواه با کودتا باشد یا ... – حکومت فراماسونی، با اشکال متفاوتش، بین اعضای قسم خورده و شیطان پرست تقسیم میشود، حال چه حزبی بر سرکار آیند و چه فردی – حکومت سرمایهداری، همیشه در اختیار و کنترل و انتخاب سرمایهداران است، حال چه سلطنتی باشد، یا جمهوری - مردمی باشند یا حزبی. همه توسط سرمایهداران اصلی، اداره میشوند. (مثل امریکا).
حکومت اسلامی (مانند جمهوری اسلامی ایران) نیز از یک فقیهی که در میان فقهای زنده، دارای شرایط مساعدتر، مطلوبتر و مقبولتر میباشد، به فقیه دیگری دارای همین شرایط منتقل میشود.
بحث از انواع حکومتها:
دقت کنیم که بحث از انواع حکومتها، یک بحث علمی است که به صورت عام همگان میدانند و یا با توضیحی مختصر، درک موضوع و مطلب میکنند، و به صورت تخصصی، از مباحث مطروح در "علوم سیاسی" میباشد. در هر حال، اصلاً و ابداً یک بحث شعاری و ژورنالیستی نمیباشد که هر کس هر طوری که خواست، به تناسب مواضعاش، از آن تعریف بدهد.
این گونه تعاریف سبک، تبلیغی یا ضد تبلیغی میباشد و هیچ بار علمی ندارد.
حکومت غیر مذهبی نداریم:
پیش از این بسیار توضیح داده شد که تقسیم مردمان و حکومتها به «دیندار و بیدین»، فقط یک حُقهای برای فریب است، در این عالم نه بیدینی و بیمذهبی وجود دارد و نه شخص بیدین و بی مذهب؛ بلکه همگان نوعی دین و مذهب دارند، فقط ادیان و مذاهبشان متفاوت است. حکومتها نیز چنین هستند.
امپریالیسم، کمونیسم، صهیونیسم، ماسونیسم، فمینیسم، فاشیسم، لیبرالیسم و...، همه دین و مذهب هستند، همه از نوعی جهانبینی و ایدئولوژی (دین) برخوردار میباشند و با آن تعریف میشوند؛ و همه سعی دارند که به حکومت برسند و هر کدام هم که به حکومت برسند، افرادی را به قدرت مینشانند که بر همان اعتقاد باشند و سعی کنند تا چارچوبهای آن اعتقاد را بر شئون متفاوت جامعه، قوانین و مدیریت، حاکم کنند.
حکومت اسلامی:
حال که روشن شد، هیچ حکومت غیر دینی وجود ندارد، باید دقت کنیم که مسلمان میداند و یقین دارد که این دموکراسی بازیها [که همه مصنوعی، نمایشی و ظاهری هستند]، بازی سران قدرت در این دنیاست و خداوند متعال منفعل رأی و نظر بندگان خودش نمیباشد. لذا فرمود: «دین نزد خدا، فقط اسلام است». یعنی مابقی مقبول حق نیست، پس حق نیست.
در یک جامعه اسلامی، ساختار حکومتی باید مطابق "دین اسلام" باشد و قوانیناش نیز باید مطابق "فقه اسلام" باشد.
در اسلام، "حکومت حقِ ولایت حقه" میباشد، البته سایر حکومتها نیز بدون "ولایت" نیستند، بلکه "ولایت طاغوت" بر آنها حاکم میباشد.
پس روشن است که به ناچار این "ولایت" باید در اختیار کسی باشد که ضمن برخوداری از شئونی چون "تقوا، بصیرت، شجاعت و ..."، به شرع، فقه و احکامش علم و اشراف کامل داشته باشد.
این شخصیت در اصل، شخص معصوم علیه السلام است که اشرف مخلوقات میباشد. خداوند متعال حاکم است و حکومت را حق والاترین، کاملترین و بهترین بندگانش قرار داده است.
در زمان عدم دسترسی یا عدم امکان حکومت شخص معصوم علیه السلام (چه غیبت و چه غیر غیبت)، به نیابت، شخص فقیهی که واجد آن شرایط باشد، حاکم میشود، تا ساختار و چارچوب حکومت، منطبق با دین اسلام باشد، نه منطبق با ادیان دیگر، مثل امپریالیسم یا صهیونیسم.
مرتبط:
*- میگویند: نباید دین را با مذهب قاطی کرد، همان طور که اروپا این کار را کرده. (17 آبان 1394)
*- دکتر عبدالکریم سروش: ممکن است شما بتوانید یک حکومت فاشیستی یا یک حکومت دیکتاتوری بنا کنید، ولی یک حکومت دینی نمیتوانید بنا کنید... (19 آبان 1394)
هم افزایی و مشارکت (سؤال کوتاه و نشانی پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
در حکومت مذهبی، رجال مذهبی به جای رجال سیاسی به قدرت میرسند؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/6989.html
دعوت:
کانال رسمی تلگرام پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات
تلگرام را به آخرین نسخه به روز نمایید. سپس برای عضویت بر روی آدرس زیر کلیک نمایید.
https://telegram.me/x_shobhe
کلمات کلیدی:
سیاسی