ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: صرف نظر از این که چه کسی چنین گفته؛ بیتردید، بیان هر شخص و شخصیتی، مبین هویت، علم، بصیرت و مواضع اوست. چنان که امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: «تَكَلّموا تُعرَفوا ؛ فإنّ المَرءَ مَخبوءٌ تَحتَ لِسانِهِ – سخن بگویید، شناخته شوید. انسان در زير زبان خود، پنهان است / نهج البلاغة : الحكمة 148»
پس، هر انسانی که زبان میگشاید و آغاز سخن میکند، پیش و بیش از هر چیزی، افکار، اندیشهها، نگاه، هویت، شخصیت، جهت و اهداف خود را میشناساند، و سپس درباره موضوع مورد نظرش مطالبی میگوید. چنان که سعدی این احادیث گهربار را به نظم درآورده میسراید:
تا مرد سخن گفته باشد – عیب و هنرش نهفته باشد
هر پیسه گمان مبر نهالی - باشد که پلنگ خفته باشد
الف – نه تنها جناب مجتهد شبستری، بلکخ همگان میدانند که بیشتر کافر پیشگان، جنایتکاران و مزدورانی که در بدنهی جامعه اسلامی نفوذ کردهاند، خود را با "اسلام" تفسیر کردهاند و امثال طالبان و القاعده و داعش، پدیدهی جدیدی به نام "اسلام" نیستند. خوارج، صفینیها، کوفیها، اسلام معاویهای و یزیدی و شامی، هارون و مأمون و متوکل و ...، همه همین کار را کردند.
در عصر خودمان نیز سازمان منافقین، به نام "سازمان مجاهدین خلق" نیز بیرقی بلند کرده بود که آیه مبارکه «وَفَضَّلَ اللّهُ الْمُجَاهِدِينَ عَلَى الْقَاعِدِينَ أَجْرًا عَظِيمًا» شعار اصلی آن بود.
در طول تاریخ انقلاب و جمهوری اسلامی ایران نیز اغلب دشمنان و یا کسانی که اختلاف زاویه با ولایت، نظام اسلامی و مردم مسلمان و انقلابی پیدا کردند، خود را به نام "مسلمان" معرفی کرده و دم از اسلام زدند. بازرگان، بنیصدر، قطبزاده، منتظری، شریعتمداری، خوئینیها، عبدالله نوری، کدیور، مجتهد شبستری، خاتمی، میرحسین موسوی ... و دهها یا صدها شخصیت شناخته شدهی دیگر از این قبیل، هیچ کدام نه تنها خود را غیر مسلمان ننامیدند، بلکه انقلابی و حتی خط امام نیز نامیدند، حتی بسیاری از آنان از قشر روحانی بودند و حتی برخی کتابهای دینی و تفسیری نیز تألیف کردهاند.
ب – حال فکر کنید که یک اندیشمند، میخواهد بگوید: «ما باید به روز باشیم»، اما از داعش و القاعده شروع کند، بعد نتیجه بگیرد که «شناخت ما از اسلام در چند دهه گذشته به درد نمیخورد» و بعد به "فقه و فقاهت" بزند و ...! آیا این دینشناسی است؟!
*- خب، حالا اینها چه ربطی به هم دارند؟ داعش مسلمان است، یا طبق اسلام ما عمل کرده، یا ما تأیید میکنیم، یا به فقه و فقاهت ما تأسی کرده، یا تفسیرش از اسلام و مسلمانی خودش درست است؟!
ج – یا جناب مجتهد شبستری و همفکران ایشان اصلاً نمیدانند که طالبان و داعش چیستند و کیستند؟ کدام نظام و اندیشهای آنها را به نام "اسلام" پدید آورد، حمایت و تجهیز کرد و به جان مسلمانان انداخت؟ که وا اسفا! یعنی حتی اخبار خود آنها را گوش نمیکنند و اذعان مقامات امریکایی، انگلیسی و اسرائیلی را در پدیدآوردن آنها نشنیدهاند؟! پس چرا بحث از اسلام، تفسیر جریانها، و به روز شدن فقه و فقاهت و اندیشه اسلامی دارند؟! حتی اخبار را به روز نیستند، چه رسد به اسلام! یا شنیدهاند و مثل هر کس دیگری در این عالم، به خوبی میدانند، پس این چه گریز و استدلال و استنتاجی است؟!
د – دقت کنید که امریکا، در جریان تحقق «حکومت واحد جهانی به سردمداری خودش»، که مستلزم ترویج "اسلام هراسی" و نیز به بحران داخلی کشاندن جوامع اسلامی میباشد، برای هر تحرک خودش، فلسفه و تئوری جدیدی به عرصهی اندیشه میآورد که مسئولیت این «تئوریزه کردن»، با اندیشمندان و اساتید دانشگاه و تئوریسنهای داخلی امریکا میباشد و همتاهای آنان در سایر ممالک نیز وظیفه بومیسازی و القای آن اندیشهها را دارند.
از این رو شاهدیم که درست در یک تاریخ معینی، تئوریزه کردن پیدایش و جنایات داعش در داخل کشور ما (دانشگاهها و ...) شروع شد و سعی کردند تا القا کنند: الا و لابد، آنها زاییده و دستپرودهی امریکا و صهیونیسم بینالملل و استکبار جهانی نیستند، بلکه از نوعی اندیشه و فلسفهی اسلامی برخوردار میباشند که مثلاً ریشه در افکار «ابن تیمیه و ...» دارد و حتی ریشه اندیشهای برای آنان جعل کردند که به امام غزالی و ... میرسد؛ تا برای آنان شناسنامه و هویت اسلامی بسازند؛ و حال آن که اکثر قریب به اتفاق آنها، اصلاً نمیدانند ابن تیمیه کی هست و یا غزالی چه اندیشهای داشته؛ و جالب آن که هفت هزار نفر از آنان، اتباع شرور امریکا و اروپا میباشند.
اسلام و مسلمانی:
حالا باید از جناب شبستری و همفکران ایشان سؤال کرد نمود:
یک – اولاً داعش چه ربطی به اسلام دارد و چرا شما نیز سعی دارید برای آنها شناسنامه و هویت اسلامی جعل کنید و از پارامترهای «دین شناسی» قلمداد نمایید؟ و ثانیاً چه ربطی به شناخت ما (به ویژه مسلمانان ایران) از اسلام در چند دههی گذشته دارد؟ آخر گریز به صحرای کربلا، یا داعش و سوریه هم باید یک منطق و اصولی و سنخیتی داشته باشد.
دو – اگر اسلام ناتوان از عرضهی خود باشد، که کلاً ضعف دین است و دین ضعیف هیچ کاربردی ندارد و تلاش شما با "نواندیشی" نیز نمیتواند یک دین ضعیف را به دین قوی مبدل ، و اگر مسلمانان در شناخت، ایمان و عمل به اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله، ضعیف هستند، مشکل علما و اهل اسلام است، چرا به پای "دین اسلام" گذاشته میشود؟
چرا میگویید: «دینی که نمیتواند خود را درست در دنیا عرضه کند، دچار بحران است»؟
اگر اندکی اسلام شناس باشید، به خوبی میدانید که دین اسلام دچار بحران نمیشود، بلکه این دینداران هستند که دچار بحران میشوند.
تفاوت شناخت از اسلام در چند دهه گذشته:
بسیار خوب است که نه تنها ایشان، بلکه همگان [اعم از مسلمان و غیر مسلمان]، فکر کنند که چه تفاوتی در شناخت ما از اسلام، در چند دههی گذشته ایجاد شده است؟ البته با توجه به این که اسلام فرقی نکرده، بلکه شناخت ما متفاوت شده است.
تغییر نگاه از:
اسلام برای تئوری تا اسلام برای عمل؛
اسلام برای حالات خصوصی شخصی، تا اسلام برای تمامی شئون فردی و اجتماعی زندگی؛
اسلام برای عباداتی خاص مثل نماز و روزه و حج، تا اسلام برای عباداتی چون مقابله با ظلم؛
اسلام تحت ولایت طاغوت [اسلام امریکایی]، تا اسلام تحت ولایت الله [اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله]؛
اسلام خوابآور، تا اسلام بیدار کننده؛ اسلام جمود، تا اسلام حرکت و پویایی و ...؛ اینها تفاوتهای اصلی نگاه به اسلام در چند دههی اخیر میباشد.
نیاز به اندیشههای نوین:
البته که تمامی جوامع بشری و از جمله جامعهی اسلامی که ربوبیت امریکا را قبول ندارد، نیازمند به اندیشههای نوین میباشد، اما:
اولاً – معنی اندیشه نوین، دین نوین و تحریف و القای رأی و تفسیر به رأی خود به نام اسلام نیست، که این پدیدهی شوم، داعشهای دیگری را به میدان میآورد و حاصلی جز تجزیه و تشدید اختلافات ندارد.
ثانیاً – یعنی چه «آنچه در چند دهه گذشته گفته شده به درد مسلمانی ما نمیخورد؟!» این چه سخن نابخردانهای است؟! اگر از نظر ایشان و امثال ایشان، «تمامی آن چه که در چند دهه گذشته گفته شده به درد مسلمانی ما نمیخورد»، پس آن چه که در سده یا سدههای پیش گفته شده، به نحو اولی به درد مسلمانی ما نمیخورد! خب، یکباره رُک و صریح بگویند: «به نظر ما اسلام به درد نمیخورد و ما مسلمان نیستیم».
ثالثاً – آیا به جناب مجتهد شبستری، سروش و ...، اسلام جدیدی نازل و وحی شده است، یا خودشان نیز هر چه میگویند، برگرفته از همان اسلامی است که چهارده قرن پیش آمد، تا بیش از دو قرن توسط اهل عصمت علیهم السلام تبیین و ترویج شد و پس از آن نیز علما و فقها و مفسرین و ...، مبتنی بر همان آموزهها شناختند و معرفی کردند؟!
رابعاً: آن چه آقایان سروش، شبستری و دیگران همفکران و همسنگران در دهههای پیش گفتند نیز جزو همین «آن چه گفته شده» میباشد و به درد مسلمانی ما نمیخورد، یا فقط هر آن چه امام، مقام معظم رهبری، بهشتی، مطهری، مفتح، طالقانی، علامه طباطبایی، علامه جعفری و ... گفتهاند، به درد نمیخورد؟! این قواعد نوین در اندیشه و اسلامشناسی را از کجا آوردهاند؟!
خامساً: این که تخطئه کنید و بگویید هر چه در چند دههی گذشته (که منظورشان دوران انقلاب و نظام جمهور اسلامی میباشد) شنیدیم به درد نمیخورد، که فقط یک شعار ژورنالیستی و ضد تبلیغی میباشد، خب شما سخنی از اسلام بگویید که درست باشد و به درد مسلمانی ما بخورد.
این که همه چیز تخطئه شود و حکم شود: «هر آن چه در دهههای پیش گفته شده به درد مسلمانی نمیخورد»؛ به مراتب بیشتر به درد مسلمانی ما نمیخورد.
مشارکت و هم افزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
مجتهد شبستری: آنچه در چند دهه گذشته گفته شده به درد مسلمانی ما نمیخورد ...
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7034.html
دعوت:
کانال رسمی تلگرام پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات
تلگرام را به آخرین نسخه به روز نمایید. سپس برای عضویت بر روی آدرس زیر کلیک نمایید.
https://telegram.me/x_shobhe
کلمات کلیدی:
اعتقادی