متن ذیل، بخشی از بیانات مقام معظم رهبری، در دیدار فرماندهان گردانهای بسیج میباشد که در 4/9/1394 ایراد گردید.
...
یکجور دشمنی، دشمنیِ سخت است؛ بُمبی بیندازند، تیری بزنند، تروریستی بفرستند.
یکجور دشمنی، دشمنیهای نرم است که من از چندی پیش مسئلهی "“نفوذ”" را مطرح کردم؛ “نفوذ” خیلی مسئلهی مهمّی است.
“نفوذ” که ما میگوییم، حالا بعضیها واکنش نشان میدهند؛ آقا! مسئلهی “نفوذ” جناحی شد، استفادهی جناحی کردند؛ من به این حرفها کاری ندارم. خب، استفادهی جناحی نکنند، بحث بیهوده دربارهی “نفوذ” نکنند، اسم "“نفوذ”" را بدون محتوای لازم مطرح نکنند؛ اینها را ما کاری نداریم ولی هر حرفی زده میشود، هر کار جدّی [میشود]، از اصل واقعیّت "“نفوذ”" غفلت نشود؛ غفلت نکنیم که دشمن درصدد “نفوذ” است.
حالا من “نفوذ” را مقداری تشریح میکنم که “نفوذ” چیست و چگونه است؟ از اصل قضیّه غفلت نکنیم.
جناحها همدیگر را متّهم نکنند؛ این بگوید آقا شما که گفتی مقصودت این بود، آن بگوید نه، شما که گفتی مقصودت این بود؛ خیلی خب، حالا مقصود هرچه بود. بالاخره واقعیّت فراموش نشود؛ دشمن دارد برای “نفوذ” طرّاحی میکند .
“نفوذ” دو جور است: یک “نفوذ” موردی است، “نفوذ” فردی است؛ یک “نفوذ” جریانی است.
نفوذ موردی:
“نفوذ” موردی خیلی نمونه دارد، معنایش این است که فرض کنید شما یک دم و دستگاهی دارید، یک مسئولی هستید؛ یک نفر را با چهرهی آرایش شده، بزکشده، با ماسک در مجموعهی شما بفرستند؛ شما خیال کنید دوست است؛ در حالی که او دوست نیست، تا او بتواند کار خودش را انجام بدهد.
گاهی جاسوسی است که این کمترینش است؛ یعنی کم اهمّیّتترینش جاسوسی است، خبرکشی و خبردهی است؛ گاهی کارش بالاتر از جاسوسی است، تصمیم شما را عوض میکند. شما یک مدیری هستید، یک مسئولی هستید، تصمیمگیر هستید، میتوانید یک حرکت بزرگ یا مؤثّری انجام بدهید، اگرچنانچه این حرکت را اینجور انجام بدهید این به نفع دشمن است، او میآید کاری میکند که شما حرکت را اینجور انجام بدهید؛ یعنی تصمیمسازی. در همهی دستگاهها سابقه هم دارد؛ فقط هم دستگاههای سیاسی نیست، دستگاههای روحانی و دینی و مانند اینها هم همیشه وجود داشته.
مرحوم آقای آسیّد حسن تهامی که از علمای بزرگ کشور ما و ساکن بیرجند بود، رفته بود در بیرجند مانده بود؛ ملّای خیلی بزرگی بود، اگر در قم یا نجف میماند، حتماً مرجع تقلید میشد؛ مرد بسیار دانایی بود. ایشان خودش برای من نقل کرد؛ گفت آن وقتی که عراقیها با انگلیسها میجنگیدند -در [سال] ۱۹۱۸؛ قریب صد سال پیش- یکی از مراجع وقت، یک نوکری داشت که خیلی مرد خوبی بود، با طلبهها گرم میگرفت، صحبت میکرد، با همه آشنا بود، با همه رفیق بود؛ اسمش را هم ایشان میگفت؛ من یادم نیست.
گفت بعد که انگلیسها غلبه پیدا کردند و عراق را تصرّف کردند و آخرین جا نجف بود که وارد نجف شدند، خبر رسید به طلبهها که این نوکر فلان آقا، یک افسر انگلیسی است! گفت من باور نکردم؛ گفتم مگر میشود چنین چیزی؟! بعد میگفت در بازار حُوِیش - بازار معروفی است در نجف- داشتم میرفتم، دیدم هفت هشت ده نفر افسر انگلیسی و نظامی انگلیسی سوار اسب دارند میآیند -آنوقت با اسب رفتوآمد میکردند- یک افسری هم جلویشان است؛ خب، من کنار وا ایستادم که اینها بیایند رد شوند؛ وقتی رسیدند به من، دیدم آن افسری که جلو بود، از آن بالا گفت: آقای آسیّد حسن، حالت چطور است؟! نگاه کردم دیدم بله، همان آقایی است که نوکر فلان مرجع بود؛ سالها ما این را میدیدیم.
گاهی “نفوذ” اینجوری است؛ “نفوذ” شخصی است؛ وارد خانهی کسی، وارد دستگاه کسی میشوند. در دستگاههای سیاسی هم الیماشاءالله از این قبیل وجود داشته است؛ امروز هم ممکن است باشد؛ البتّه خطرناک است.
تفوذ جریانی:
منتها از این خطرناکتر، “نفوذ” جریانی است. “نفوذ” جریانی، یعنی شبکهسازی در داخل ملّت؛ بهوسیلهی پول؛ که نقش پول و نقش امور اقتصادی اینجا روشن میشود. عمدهترین وسیله دو چیز [است]؛ یکی پول، یکی هم جاذبههای جنسی. افراد را جذب کنند، دور هم جمع کنند؛ یک هدف جعلی و دروغین مطرح کنند و افراد مؤثّر را، افرادی که میتوانند در جامعه اثرگذار باشند، بکشانند به آن سمت مورد نظر خودشان.
آن سمت مورد نظر چیست؟ آن عبارت است از تغییر باورها، تغییر آرمانها، تغییر نگاهها، تغییر سبک زندگی؛ کاری کنند که این شخصی که مورد “نفوذ” قرار گرفته است، تحت تأثیر “نفوذ” قرار گرفته، همان چیزی را فکر کند که آن آمریکایی فکر میکند؛ یعنی کاری کنند که شما همانجوری نگاه کنی به مسئله که یک آمریکایی نگاه میکند - البتّه یک سیاستمدار آمریکایی، به مردم آمریکا کاری ندارد- همانجوری تشخیص بدهی که آن مأمور عالیرتبهی سیا تشخیص میدهد؛ در نتیجه همان چیزی را بخواهی که او میخواهد. بنابراین خیال او آسوده است؛ بدون اینکه لازم باشد خودش را به خطر بیندازد و وارد عرصه بشود، شما برای او داری کار میکنی؛ هدف این است، هدف “نفوذ” این است.
“نفوذ” جریانی، “نفوذ” شبکهای، “نفوذ” گسترده؛ نه موردی. اگر این “نفوذ” نسبت به اشخاصی انجام بگیرد که اینها در سرنوشت کشور، سیاست کشور، آیندهی کشور تأثیری دارند، شما ببینید چه اتّفاقی میافتد؟ آرمانها تغییر پیدا خواهند کرد، ارزشها تغییر پیدا خواهد کرد، خواستها تغییر پیدا خواهد کرد، باورها تغییر پیدا خواهد کرد.
شما امروز وقتی نگاه میکنید، باور دارید که در مسئلهی فلسطین یک ظلم آشکار به یک ملّت دارد میشود؛ این را دارید میبینید؛ نگاه شما این نگاه است. آن کسی که در خانهی خود - یک فلسطینیِ عرب، چه مسلمان، چه مسیحی- مورد تعدّی قرار میگیرد، او محکوم میشود با نگاه آمریکایی.
از نظر شما او مظلوم است؛ وقتی توانست تغییر نگاه شما را تأمین بکند، شما هم مثل او نگاه میکنید و میگویید که اسرائیل دارد از هویّت خودش دفاع میکنند! مگر اوباما نگفت؟ همان وقتی که اینها آتش را شبانهروز بر سر مردم غزّه میریختند، یک مردم بیدفاع را، خانهشان، زندگیشان، مزرعهشان، بچّهشان، مدرسهشان، بیمارستانشان را مورد تهاجم قرار میدادند، رئیس جمهور آمریکا گفت اسرائیل دارد از خودش دفاع میکند! یعنی نگاه این است.
شبکهسازی و جریانسازی موجب میشود که آن کسی که مثلاً در داخل ایران دارد زندگی میکند یا در داخل فلان کشور دیگر، این نگاهش بشود آن نگاه؛ معنای “نفوذ” این است؛ ببینید چقدر خطرناک است.
آماج نفوذ چه کسانی هستند؟
آماج “نفوذ” هم چه کسانی هستند؟ عمدتاً نخبگان، عمدتاً افراد مؤثّر، عمدتاً تصمیمگیران یا تصمیمسازان، اینها آماج “نفوذ”ند؛ اینها هستند که سعی میشود روی اینها “نفوذ” انجام بگیرد؛ بنابراین “نفوذ” خطر است؛ “نفوذ” خطر بزرگی است.
اینکه حالا یکی بگوید آن آقای زید از کلمهی “نفوذ” میخواهد استفادهی جناحی بکند، این مسئله را از اهمّیّت نمیاندازد. حالا بکند یا نکند، بیخود میکند استفادهی جناحی میکند؛ واقعیّت قضیّه این است؛ از این واقعیّت که نمیشود صرفنظر کرد.
مکملهای نفوذ:
مکمّل این “نفوذ” هم کارهای حاشیهای است؛ یکی از چیزهایی که مکمّل این “نفوذ” است، تخطئهی کسانی است که بر اصالتها، بر نگاه درست، بر ارزشها پای میفشارند؛ این مکمّل “نفوذ” است.
نمیخواهم بگویم آن کسانی که بسیج را تخطئه میکنند، متّهم میکنند به افراطیگری و تندی و چه و چه، آگاهانه دارند با “نفوذ”گران همکاری میکنند؛ همراهی میکنند؛ بنده این ادّعا را نمیکنم، خبر ندارم؛ امّا واقع قضیّه این است که این کمک است.
اینهایی که در بخشهای مختلف، با زبانهای مختلف، بسیج را متّهم میکنند به تندروی، به افراطیگری و چه و چه و چه، دارند در واقع “نفوذ” را تکمیل میکنند؛ پروژهی “نفوذ” بهوسیلهی اینها دارد تکمیل میشود؛ چون بسیج جزو آن خاکریزهای مستحکم است؛ بسیج یک خاکریز مستحکمی است؛ این خاکریز را نباید سست کرد.
توصیه و نصیحت:
من توصیه میکنم، نصیحت میکنم به همهی افرادی که جایگاهی دارند برای حرف زدن و میتوانند حرف بزنند، سعی نکنند اصالتهای کشور را، بنیانهای اساسی انقلاب را تضعیف کنند؛ تا کسی از اصالتها گفت، فوراً نگویند ایشان دارد تندروی میکند یا افراطیگری میکند، یا چه میکند، یا جناحیگری حرف [میزند]؛ نه، اینجوری نیست.
اصالتها را تخطئه نکنند، تهمت افراطیگری نزنند؛ بیّنات انقلاب را انکار نکنند؛ بیّناتی در انقلاب هست؛ واضحاتی، محکماتی در انقلاب هست. خب، این بیست و چند جلد بیانات امام است؛ امام مظهر انقلاب بود، امام سخنگوی انقلاب بود، مبیّن حقایق انقلاب بود. خب نگاه کنند و ببینند امام برروی چه چیزهایی تکیّه میکرد. بیّنات انقلاب را انکار نکنند؛ این، آن چیزهایی است که مهم است.
- تعداد بازدید : 1326
- 10 آذر 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: رهبری