اگر خلافت و امامت جامعه انتخاب الهی است، پس چرا امام حسن علیه السلام، حکومت را به معاویه واگذار کرد؟
ایکس – شبهه / پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات: وقتی از واژهی "اگر" استفاده میکنید، سؤال دو تا میشود. یک سؤال پنهان و یک سؤال آشکار. یک جا در اصلی (مثل انتخاب الهی) با این "اگر" تشکیک ایجاد میشود و یک جای دیگر موضوعی (مثل چرایی واگذاری حکومت) مورد سؤال قرار میگیرد.
حال به کدام یک باید پاسخ داد؟ این که انتخاب ولیّ الله و خلیفة الله با خداست، یا این که چرا امام حسن علیه السلام، حکومت را واگذار نمودند؟
در انتخاب و انتصاب الهی، رأی و نظر و انتخاب مردم، هیچ جایگاه و نقشی ندارد، چرا که:
اولاً: هر کسی خلیفهاش را خودش انتخاب میکند و این خداوند سبحان است که تعیین میکند چه کسی نبی، رسول، امام و خلیفة الله باشد؛
ثانیاً: معنا ندارد که مردم به خدا دیکته کنند که چه کسی فرستادهی او باشد؛
ثالثاً: مردم علم، قدرت و امکانی برای شناخت و تشخیص اهل عصمت ندارند؛
رابعاً: با انتخاب مردم، کسی به علم، حکمت، تقوا، عصمت و سایر صفات لازم برای امامت نمیرسد.
از این رو خداوند علیم و حکیم، به تمامی کسانی که در گذشته، حال و آینده معترض میشوند که چرا خدا او را برگزید و ما را برنگزید؟ پاسخ میدهد که این تشخیص با خداست، چون بر اساسا علم، حکمت و مشیت تعیین میگردد.
«وَإِذَا جَاءتْهُمْ آيَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللّهِ اللّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُواْ يَمْكُرُونَ» (الأنعام، 124)
ترجمه: و چون آيتى برايشان بيايد، مىگويند: «هرگز ايمان نمىآوريم تا اينكه نظير آنچه به فرستادگان خدا داده شده است به ما [نيز] داده شود.» خدا بهتر مىداند رسالتش را كجا قرار دهد. به زودى، كسانى را كه مرتكب گناه شدند، به [سزاى] آنكه نيرنگ مىكردند، در پيشگاه خدا خوارى و شكنجهاى سخت خواهد رسيد.
*- اما، نه تنها در رسالت، امامت و خلافت، بلکه حتی در پذیرش اولوهیت، ربوبیت و ولایت خود نیز کار قبول، اطاعت و پیروی را به مردم واگذاشت، تا معلوم شود چه کسی حق را میپذیرد و چه کسی نمیپذیرد.
فرمود: در پذیرش دین، شما را مجبور نیافریدم، چرا که به شما از درون عقل، شعور، قلب، فهم و قدرت اختیار و انتخاب دادم و از بیرون نیز رسول، وحی و امام دادم، پس راه رشد و کمال و هم چنین گمراهی و ضلالت را به صورت واضح نشان دادم، حالا هر کدام را که دوست دارید انتخاب کنید؛ و البته انتخاب صحیح را نیز در همین یک آیه بیان نمود:
«لاَ إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ قَد تَّبَيَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَيِّ فَمَنْ يَكْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَيُؤْمِن بِاللّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (البقره، 256)
ترجمه: در دين (اصول اعتقادات) اكراه نيست (زيرا اذعان و باورهاى باطنى اكراهپذير نيست بلكه تابع دليل و برهان است، و) بىترديد راه هدايت (رشد) از گمراهى روشن شده است، پس هر كه به طغيانگر (شيطان و پيروانش) كفر ورزد و به خدا ايمان آورد حقّا كه به دستگيره محكم چنگ زده كه گسستن ندارد، و خداوند شنوا و داناست.
امامت و خلافت:
پس همانطور که خالق و مالک عالم هستی اوست، اما پس از آگاهیهای و بینههای درونی و بیرونی، انتخاب الوهیت، ربوبیت و ولایت را بر عهده بندگانش قرار داد، و همان طور که فرمود: ابلیس و شیاطین هستند، اما هیچ تسلطی بر کسی ندارند، مگر این که خودشان (هر انسانی) ولایت و تسلط او را برخود برگزیند، در مورد پذیرش امامت، خلافت و ولایت نیز همین سنّت را جاری ساخت.
در نتیجه، دو امر وجود دارد، یکی "ولایت و امامت" است که در اینجا رأی، نظر و پسند مردم، هیچ نقشی ندارد، خداوند سبحان است که نبی، رسول، ولیّ، امام و خلیفه را تعیین میکند.
اما، امر دیگر، شناخت، باور، اطاعت، پیروی و تبعیت مردم است که به خودشان بستگی دارد. لذا همانطور که یک عده خداوند سبحان را رها کرده و گوساله یا مسجمهاش را به الوهیت میپذیرند، یا فرعون زمان را رب النّوع خود قرار میدهند، یک عده نیز از خلافت اهل عصمت علیهم السلام و اهل حق، روی برگردانده و دیگران را خلیفه خود میگردانند.
پس، اگر چه امام از سوی خداوند کریم، به عنوان خلیفه انتخاب و معرفی شده است، اما مردم در تبعیت و انتخاب راه و تقریر سرنوشت و گزینش بهشت یا جهنم خود مختارند.
خلافت و حکومت:
امام، همیشه امام است، چه مردم بخواهند و چه نخواهند، چه خوششان بیاید یا نیاید و چه از او تبعیت کنند و یا از امامان باطل پیروی کنند؛ اما تحقق خلافت به معنای حکومت در هر کدام، مستلزم پذیرش و خواست مردم است.
پس اگر "امام" برای حکومت، خواهان نداشته باشد، زمینهی حکومتش فراهم نیست و حکومت نمیکند و این امر اختصاصی به امام حسن مجتبی علیه السلام ندارد. امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، قبل از امام حسن علیه السلام، منتخب خدا برای ولایت و خلافت بودند، اما چون مردم ایشان را نخواستند، حکومت ننمودند – چنان که سایر ائمه علیهم السلام حکومت ننمودند و چنان که حضرت مهدی سلام الله علیه السلام، تا زمانی که یاران به اندازهی لازم برای آغاز قیام جمع نشوند و زمینه برای گرایش و پذیرش مساعد نگردد، حکومت نخواهند نمود. و چنان که در عصر خودمان تجربه کردیم.
امام خمینی رحمة الله علیه، در سال 1342 نیز همین امام بود و همین مواضع را داشت، اما زمینه و خواست آماده نبود، لذا تبعید هم شد. اما در سال 1357 زمینه مساعد شد، یاران به میدان آمدند، قیام کردند و پیروز هم شدند.
امام حسن مجتبی علیه السلام، دیگر یار و خواهانی نداشتند. حتی بسیاری از یاران، خود را به سیم و زر معاویه فروخته بودند – بسیاری دیگر دل به وعده خوش کردند و بسیار دیگر فریب خوردند و بسیاری از مردم تحت تأثیر جوّسازیها قرار گرفتند و گفتند: تا وقتی با اهل بیت باشیم، این معاویهایها دست از سر ما بر نمیدارند، پس بهتر است که امتیاز دهیم و عقب نشینی کنیم، تا کمی آرامش یابیم و به کسب و کار رونق دهیم! و البته نتیجهاش کربلا، حمله یزید به مدینه و مکه و آن کشتار وحشتناک، غارت اموال و تجاوز به نوامیس گردید، که باید برای امروز ما درس و عبرت باشد.
مشارکت و هم افزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
اگر امام حسن (ع) منتخب خدا بودند، چرا حکومت را واگذار کردند؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7041.html
دعوت:
کانال رسمی تلگرام پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات
تلگرام را به آخرین نسخه به روز نمایید. سپس برای عضویت بر روی آدرس زیر کلیک نمایید.
- تعداد بازدید : 2006
- 11 آذر 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی امامت انتخاب