با کسانی که در صفحههای اجتماعی (فضای مجازی) با الله و اسلام و پیامبر مشکل دارن چطور میشه مناظره کرد؟ توجه کنید که ما دانشجوییم و واقعا فرصت زیادی برای مطالعه دقیق در دین نداریم.
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات / ایکس – شبهه: بدیهی است که اگر فرصت برای مطالعه در دین ندارید، نباید مناظره کنید. پس اساساً خود را مخاطب قرار ندهید.
اما، اگر دانشجو وقت مطالعه در دین ندارد، پس وقت مطالعه در چه علمی را دارد؟! اصلاً با چه هدفی تحصیل میکند و این مختصر علمش، چه فایدهای برای او دارد؟ آیا سراسر علم ابزاری، برای انسان ابزاری است؟!
الف – دقت شود که اولاً "دین" گریزناپذیر است، ثانیاً "دین" فقط اسلام نیست و ثالثاً هر کسی، نوعی "دین" دارد. تمامی "ایسم"ها دین هستند. [اگر کلمهی مرتبطی چون «بیدینی» را در بخش جستجو در سایت درج و کلیک نمایید، توضیحات مفصلی در اختیار قرار میگیرد]؛ پس فریب دستهبندی و خط کشی دورغینی به نام «بیدینی» را نخوریم. همان که با "الله و اسلام و ..." مشکل دارد، خودش نوعی جهانبینی و ایدئولوژی دارد که همان "دین" اوست، اگر چه بسیار جاهلانه و عوامانه باشد.
ب – ناباوران (ملحد و کافر) و مشکلاتشان با اصول اعتقادات در اسلام را میتوان به دو دستهی کلی تقسیم نمود: یک – آنان که شناخت ندارند. دو - آنان که بغض و لجاجت دارند.
ممکن است که مشکلات گروه اول، با مطالعه، تحقیق و مباحثه حل شود؛ اما مشکل گروه دوم، به این راحتی حل نمیشود و حتی هر بحثی، به لجاجت آنها میافزاید.
ج – خداوند متعال خود در قرآن کریم میفرماید که برخی از بندگان من، هر گاه نام من و وحدانیت من به میان آید، حالشان به هم میخورد. خب این دیگر به "عشق و نفرت" بر میگردد و نه به عقل، علم و شناخت که با مطالعه یا مباحثه بر طرف گردد.
« وَإِذَا ذُكِرَ اللَّهُ وَحْدَهُ اشْمَأَزَّتْ قُلُوبُ الَّذِينَ لَا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ وَإِذَا ذُكِرَ الَّذِينَ مِن دُونِهِ إِذَا هُمْ يَسْتَبْشِرُونَ » (الزّمر، 45)
ترجمه: و چون خدا به تنهايى ياد شود، دلهاى كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، منزجر مىگردد، و چون كسانى غير از او ياد شوند، بناگاه آنان شادمانى مىكنند.
شناخت و محبت:
پس مشکل همیشه از شناخت نیست که شما چند تا دلیل عقلی و نقلی بیاورید و مخاطب بپذیرد.
ابلیس خدا را میشناخت و در صف ملائک بود – بلعم باعور خودش از عرفا بود – سامری گوسالهساز نیز از اکابر و بزرگان پیرو حضرت موسی علیه السلام بود – امروزه بسیاری را میبینید که دم از اسلام، مسیحیت یا یهودیت میزنند و این همه جنایت میکنند – در جامعهی خودمان بسیاری را میبینند که حتی «آیتالله و حجت الاسلام" نامیده میشوند و این همه چپاول، خیانت و جنایت میکنند – و اساساً بسیاری از گنهکاران، به لحاظ شناخت، منکر خدا و قیامت نیستند، اما نفس اماره غلبه میکند.
پس انسان، در نهایت به سوی محبوب و آن چه دلش میخواهد میرود و نه آن چه که میشناسد و عقلش حکم میکند و فطرتش گواهی میدهد.
« يَعْرِفُونَ نِعْمَتَ اللّهِ ثُمَّ يُنكِرُونَهَا وَأَكْثَرُهُمُ الْكَافِرُونَ » (النّحل، 83)
ترجمه: نعمت خدا را مىشناسند، اما باز هم منكر آن مىشوند و بيشترشان كافرند.
ژست علمی:
درست است که هر کس میخواهد منکر توحید، نبوت، معاد (اسلام) شود، یک ژست علمی یا روشنفکری هم به خود میگیرد، چرا که اگر چنین نکند، به خاطر تکذیب و انکار حقایق روشن، متهم و محکوم به جهالت میگردد؛ اما این دلیل نمیشود که ما گمان کنیم واقعاً کفر و تکذیبشان به خاطر بازگو کردن نظریات دیگران میباشد! خیر، بلکه بسیاری خودشان نیز میدانند، اما دلشان نمیخواهد که ایمان بیاورند و عمل کنند، منتهی برای توجیه و تطهیر خود، چهارتا نظریه را حفظ کرده و بازگو میکنند. آن هم به صورت شعاری و نه علمی.
دلیل:
از خود آنها دلایل اثبات ادعایشان را بخواهید، به سرعت متوجه میشوید که نه تنها دلیلی ندارد و فقط شعار میدهند، بلکه از چند و چون همان که میگویند نیز مطلع نمیباشند.
پس یکی از روشها همین است که مدعی "دلیل و برهان و سند" ارائه دهد، نه این که همینطوری یک جمله بگوید و یک انکاری بکند، بعد شما به دنبال انواع و اقسام دلایل فلسفی، حِکمی، کلامی، عقلی و نقلی بدوید تا به او اثبات کنید، در حالی که ممکن است اصلاً از اصول حکمت و فلسفه نیز چیزی نداند.
مثال:
یک مادهگرا (ملحد یا ماتریالیسم)، به امام صادق علیه السلام گفت: خدایی وجود ندارد! ایشان نیز فرمود از کجا میدانی؟ تو که حتی عالَم مادی را نگشتی، شاید وجود داشته باشد؟
دیگرس گفت: دلیل شما بر حدوث اجسام چیست؟ (چون در فلسفه، اگر ثابت شود چیزی حادث است، محدث میخواهد) فرمود: اگر به هر چیزی مثل خودش را اضافه کنی، بزرگتر میشود، (مثلاً به نصف لیوان آب، آب یا مایهای اضافه شود). افزودند: همین یعنی از بین رفتن حالت اول (کوچکی) و به وجود آمدن حالت دوم (بزرگی). پس همه چیز حادث است.
دیگری گفت: دلیلت بر وجود خالق و مخلوق چیست؟ فرمود: تو صفات مخلوق را بشمار. دراز، کوتاه، چاق، لاغر، کم، زیاد، وزن، حجم، رنگ و ...، سپس افزودند: اگر برای مخلوق صفات دیگری نمیشناسی، باید خودت را نیز مخلوق بدانی، چرا که همه این صفات در تو (و دیگر اجرام) وجود دارد. (تمامی این بحثها در اصول کافی، جلد یک، کتاب التوحید درج شده است).
***- جالب آن که بدانید هیچ کدام از این سه نفر که با ایشان بحث کردند و هیچ پاسخی نداشتند و حتی گاه اقرار کردند که «شما درست میگویید»، ایمان نیاورده و تسلیم حق (مسلمان) نشدند.
دعوت یا بحث:
پس، "دعوت" - با - "ذکر = یادآوری" - با – "موعظه" و با "بحث و سپس جدل" متفاوت است و برای هر کدام اصول ثابت و متغیری وجود دارد.
به آیات قرآن مجید و کار انبیا و اولیا نگاه کنید؛ یک جا موضوع دعوت است، چه دعوت نمرودیان و فرعونیان باشد و چه دعوت مردم – یک جا موضوع "ذکر و تذکر" است، چه مخاطب کافر باشد و چه حتی مؤمن باشد؛ باز هم نیاز به تذکر دارد – یک جا موضوع "بحث" است که گاه به محاجه و حتی مجادله نیز کشانده میشود.
ببینیم در آیه ذیل، چگونه بر هر سه مورد [دعوت، موعظه و مجادله] اشاره شده است و برای تمامی موارد، روش احسن توصیه شده است:
« ادْعُ إِلِى سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ » (النّحل، 125)
ترجمه: با حكمت و اندرز نيكو به راه پروردگارت دعوت كن و با آنان به [شيوهاى] كه نيكوتر است مجادله نماى. در حقيقت، پروردگار تو به [حال] كسى كه از راه او منحرف شده داناتر، و او به [حال] راهيافتگان [نيز] داناتر است.
موضوع شناسی، مخاطب شناسی:
از این رو "بحث کردن"، مانند کُشتی گرفتن و یا آواز خواندن نیست که بشود چند تا فن را یاد داد و به آن بسنده نمود. بلکه هم موضوع شناسی لازم است و هم مخاطب شناسی و هم زمانشناسی، هم روش شناسی و ... .
آیا مخاطب شما نمیداند؟
آیا دوست دارد که بداند؟
آیا میداند و لجاجت دارد؟
اصلاً چرا بحث میکند؟
هدفش چیست؟ میخواهد نظرش را بازگو نماید و با مباحثه آن را اصلاح و تکمیل نموده و یا تغییر دهد، یا فقط میخواهد (به ویژه در فضای مجازی) جوّسازی و شانتاژ کند؟
پس تمامی این اصول مهم است.
صفحات اجتماعی:
اما صفحات اجتماعی، فعلاً بیش از آن که وسیلهای برای ارتباطات و تبادل علوم یا نظرات یا مشاورههای سازنده یا خبررسانی مفید باشد، میدان و ابزار جنگ نرم است.
از این رو، در بسیاری از موارد، نویسنده اصلاً کاری ندارد که سخنش درست است یا غلط و گاه خودش میداند که غلط است – اصلاً کاری ندارد که پاسخ شما چیست؟ بلکه یک فضاسازی کرده است – و گاه منتظر است تا دیگران منفعل شده و پاسخ دهند تا بازار بحثاش داغ شود.
خب در این گونه از موارد، اصلاً نباید خود را مخاطب گفتهی آنان قرار داد، چه رسد به پاسخ.
« وَعِبَادُ الرَّحْمَنِ الَّذِينَ يَمْشُونَ عَلَى الْأَرْضِ هَوْنًا وَإِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَاهِلُونَ قَالُوا سَلَامًا » (الفرقان، 63)
ترجمه: و بندگان خداى رحمان كسانىاند كه روى زمين به نرمى گام برمىدارند و چون نادانان ايشان را طرف خطاب قرار دهند به ملايمت پاسخ مىدهند (به راحتی از آنها جدا و دور میشوند).
اما اگر فضای مناسبی بود، سؤال بدون غرض و مرض طرح شده بود، نقدی (هر چند نادرست) مطرح شده بود و ...، باید به روش احسن، مستدل و متین، بحث یا حتی مجادله کرد.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
دانشجوییم و وقت زیادی برای مطالعه نداریم، چگونه به مخالفان دین در فضای مجازی پاسخ دهیم؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7125.html
عضویت در پایگاه «پاسخگویی به سؤالات و شبهات / ایکس – شبهه»
- تعداد بازدید : 1552
- 2 دی 1394
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: گوناگون