پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): باز هم تکرار و تأکید میشود که اغلب این قبیل سؤالات و شبهات، به این خاطر در ذهن ایجاد شده (و یا دستمایهی اشاعه شبهات قرار میگردد) که ابتدا یک تعریف یا معنای غلط به قرآن کریم حمل میشود و سپس سؤال یا شبهه بر همان اساس طرح میگردد!
الف – در همین سؤال، ابتدا یک حکم کلی داده شده مبنی بر این که « با توجه به اینکه تمام قرآن سخن مستقیم خود خدا نیست »، خب این یک حکم غلط است که البته در قالب سؤال، به اذهان القا میشود. و گاه مخاطب بدون توجه به این که تعریف یا حکم غلطی را قبول کرده، به دنبال پاسخ برای بقیه سؤال میرود!
ب – تمام قرآن کریم، "کلام الله" میباشد که به صورت وحی نازل شده است، حال خواه بحث از توحید و معاد داشته باشد، یا نقل تاریخی، یا اقوال دیگران و ...؛ پس اعتبار اقوال نیز به خاطر این است که کلام خداوند متعال بر آن تصریح نموده است.
مثالها:
اگر خداوند متعال فرمود: « قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ – بگو اوست خداوند یکتا / الاخلاص، 1»، کلام خداست، چنان که اگر فرمود: « إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ ... - همانا ما اين كتاب را به حقّ بر تو نازل كرديم / النّساء، 105»، کلام خداست. اگر فرمود: حضرات ابراهیم، موسی، عیسی، یوسف، صالح، هود و ... علیهم السلام به قومشان چنین و چنان گفتند، کلام خداست، هم چنان که اگر فرمود: ابلیس، فرعون، هامان، قوم لوط و ... چنین و چنان گفتند، باز هم کلام خداست، چنان که اگر مثالی از مگس و پشه آورده شده نیز کلام خداست.
اعتقادات و باورها:
پس، اگر کسی به خدا، اسلام و قرآن ایمان آورده است، میداند که تمام قرآن کریم، کلام الله و وحی نازلهی اوست که به واسطه پیامبر عظیم الشأن، حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله، ابلاغ و تعلیم (تفسیر، تأویل، شرح و تبیین) شده است. پس به بیان و کلام ایشان، همانقدر اعتقاد و باور وجود دارد که به وحی منزل وجود دارد، چنان که وحی را نیز ایشان ابلاغ نمودند، پس این مجموعه مبانی اعتقادات ما مسلمانان میباشد.
تفکیک و تجزیه:
تمامی مسلمانان، به ویژه جوانان و حتی محققین بی غرض در قرآن کریم، دقت داشته باشند که از همان صدر اسلام، تلاش گستردهای صورت گرفت که به نوعی قرآن کریم تفکیک، تجزیه و مُثله شود! سعی بسیاری شد که نگاه و رجوع مسلمانان و پژوهشگران به قرآن کریم، نادرست و ناقص باشد، تا فایده نبرند. مواجه با قرآن کریم، عادلانه نباشد، ظالمانه باشد، تا اثر معکوس بگذارد.
« وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ وَلاَ يَزِيدُ الظَّالِمِينَ إَلاَّ خَسَارًا » (الإسراء، 82)
ترجمه: و ما آنچه را براى مؤمنان مايه درمان و رحمت است از قرآن نازل مىكنيم، و [لى] ستمگران را جز زيان نمىافزايد.
*- روشهای به کار گرفته شده، متفاوت بوده و هست. یک روش این بود که از همان آغاز عصر پس از رحلت گفتند: «حَسبُنَا کِتابَ الله»، یعنی کتاب خدا برای ما کافیست و نیازی به سنّت نبوی یا امامی که عالِم به قرآن کریم باشد نداریم! خودمان میخوانیم و خودمان میفهمیم! حتی در دورهای نقل حدیث چنان ممنوع شد که اگر کسی حدیثی نقل میکرد، به شدت مجازات میشد!
این روش، هنوز هم ادامه دارد و آن چه در انکار سنّت، حدیث یا تفسیر و تأویل میگویند، همه در همان راستا و تکرار همان شعار غلط و منحرف کننده میباشد.
*- از روشهای دیگر (که تعلیم کفار و یهود میباشد) این بوده و هست که پس از ایجاد جدایی بین قرآن و آورنده و معلمان حقیقی قرآن کریم، بین آیات نیز جدایی بیاندازند. مثلاً بگویند: این حرف خداست، این حرف رسول است، این حرف وحی است و آن یکی نیست. چنان که امروزه نیز برخی از مدعیان روشنفکری معاصر و به اصطلاح «قرائت جدیدی»ها، همان معنا و روش را با ادبیات جدید پیگیری و القاء میکنند.
*- روش دیگر، حتی ایجاد اختلاف بین خدا و رسولش، یا رسولان با یک دیگر میباشد، در حالی که خداوند متعال اطاعت از خویش را در اطاعت از رسولش بیان نمود و هر دو را مترادف یک دیگر بیان نمود، مانند:« وَأَطِيعُواْ اللّهَ وَالرَّسُولَ لَعَلَّكُمْ تُرْحَمُونَ - خدا و رسول را فرمان بريد، باشد كه مشمول رحمت قرار گيريد / آلعمران، 132»، اما سعی کفار همیشه بر این بوده که به نوعی بین خدا، رسول، کتاب، آیات گوناگون و ...، فاصله بیاندازند.
« إِنَّ الَّذِينَ يَكْفُرُونَ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَيُرِيدُونَ أَن يُفَرِّقُواْ بَيْنَ اللّهِ وَرُسُلِهِ وَيقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَيُرِيدُونَ أَن يَتَّخِذُواْ بَيْنَ ذَلِكَ سَبِيلاً » (النساء، 150)
ترجمه: كسانى كه به خدا و پيامبرانش كفر مىورزند، و مىخواهند ميان خدا و پيامبران او جدايى اندازند، و مىگويند: «ما به بعضى ايمان داريم و بعضى را انكار مىكنيم» و مىخواهند ميان اين [دو – ایمان به همهی انبیا و آیات و یا کفر به همه]، راهى براى خود اختيار كنند.
« وَالَّذِينَ آمَنُواْ بِاللّهِ وَرُسُلِهِ وَلَمْ يُفَرِّقُواْ بَيْنَ أَحَدٍ مِّنْهُمْ أُوْلَـئِكَ سَوْفَ يُؤْتِيهِمْ أُجُورَهُمْ وَكَانَ اللّهُ غَفُورًا رَّحِيمًا » (النساء، 150)
ترجمه: و كسانى كه به خدا و فرستادگانش ايمان آوردند، و ميان هيچ يك از آنان جدايى نيفكندند (همه را تصديق كردند)، آنهايند كه (خدا) به زودى پاداششان را خواهد داد، و خداوند همواره بسيار آمرزنده و مهربان است.
نکته: از یک سو بیان شده کفار بین انبیا و آیات قرآن تفرقه میاندازند، از سوی دیگر تصریح گردیده که مؤمنین هیچ فرقی بین آنها قائل نمیشوند؛ اما مؤمنین از کجا تشخیص داده و میدهند که انبیای الهی چه کسانی بودهاند؟ آیا به جز اسامی کمتر از چهل نفر که در قرآن و حدیث به آنها اشاره شده، کسی نبی دیگری میشناسد و یا میتواند بشناسد؟ پس اعتبار آنها در اعتقادات ما نیز به اعتبار قرآن کریم (کلام الله – وحی) و حدیث میباشد.
***- اما نکته جالب و قابل توجه این است که خداوند متعال، خود در همین قرآن مجید، به تمامی این روشها اشاره و تصریح کرده است تا دیگر جای هیچ شک و شبههای باقی نماند. از این رو هر گونه تفکیک، تجزیه، ایمان به بعضی آیات، کفر به بعضی آیات، نسبت دادن کلام الله به دیگران و ... را به شدت ممنوع و تقبیح نموده است.
(به آیات مندرج در حاشیه، توجه شود)
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
با توجه به این که بخشی از قرآن کلام خدا و بخشی نقل قول است، کدام بخش مبنای اعتقادی ما میباشد؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7264.html
عضویت در کانال «پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه)»
https://telegram.me/x_shobhe
کلمات کلیدی:
قرآن