پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): مگر کافر در تحقیق خود تفکیک منابع میکند و برای عقلش تعیین و تکلیف میکند که سؤال و پاسخ باید از کدام منبع باشند؟!
ما اصلاً بنا را بر این نمیگذاریم که کاربر گرامی مؤمن است و یا کافر؟ بلکه توجه به این است که "سؤال یا شبهه" چیست؟
سؤالهای گوناگون را میتوان بسیار کوتاه مطرح کرد و حتی چند سؤال کلان را در یک جمله کوتاه نوشت؛ (مثل اثبات وجود خدا یا علت خلقت و ...)، اما اگر پاسخگو بخواهد به هر کدام پاسخی نسبتا مفید بدهد، خودش چندین صفحه میشود. منتهی کار وقتی مشکلتر میشود که پرسشگر و محقق، چارچوب تعیین کند که دلایل الا و لابد، از این کتاب یا گوینده نباشد؟!
الف - همیشه باید قبل از مطالعه، اثبات، نفی و ... در هر موضوع و موردی، به اصولی چون روش تحقیق، ابزار و منابع شناخت و ...، توجه نمود. لذا اگر تأملی شود، روشن میگردد که «دلیل صرفاً عقلی باشد – از قرآن و حدیث نباشند و ...» بر هیچ منطقی عقلی استوار نمیباشد. دلیل، دلیل است، از هر منبعی که باشد، و حتماً بر اساس "عقلانیت" بر آن استدلال میگردد.
ب – همه چیز با "عقل" شناخته و تصدیق میگردد؛ عقل منبع و ابزار شناخت است. اگر کسی بخواهد خدا را بشناسد، باید با عقل بشناسد، اگر کسی بخواهد وجود خدا را تصدیق کند، باید براهین عقلی داشته باشد؛ و اگر کسی بخواهد خدا را انکار و نفی کند نیز باید دلایل عقلی داشته باشد.
ج – پس خط کشی بین "عقل" و "دلایل و براهین عقلی" و سپس بین منابع طرح و بیان آنها، کار غلطی است، خواه این دلایل در فلسفه ملاصدرا یا هگل آمده باشد و یا در قرآن و روایت.
پس چه معنا و مفهومی دارد که محقق و جویای براهین عقلی بگوید: از هر فیلسوف، متفکر، حکیم و کتابی که میخواهید، ذکر دلیل کنید، به جز قرآن و حدیث؟! یا بگوید: این دو منبع قبول نیست! خب این که دیگر میشود "دشمنی و لجاج" و منطق عقلی ندارد.
د – مگر قرآن و حدیث، در بخش معارف، چه دارد که باید برای پژوهش، تفکر و تعقل، کنار گذاشته شود؟ در قرآن کریم و احادیث نیز یک سری دلایل و براهین بیان شده است؛ خب هر کسی میتواند بخواند و سپس بگوید: «اما من این دلایل را قبول ندارم»، و البته باید خودش دلایلی در رد آنها بیاورد که معقول باشد.
به عنوان مثال:
**- خداوند متعال در قرآن کریم، به یک دلیل عقلی توجه داده و نیز نفرموده که چون اینجا بیان شده، باید بپذیرید، بلکه فرموده: آیا "تعقل" نمیکنید؟
« وَهُوَ الَّذِي يُحْيِي وَيُمِيتُ وَلَهُ اخْتِلَافُ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ » (المؤمنون، 80)
ترجمه: و اوست آن كس كه زنده مىكند و مىميراند، و اختلاف شب و روز از اوست. مگر نمىانديشيد؟!
حالا اگر کسی بگوید: «درباره خلقت، نظام آفرینش، پیدایش شب و روز، حیات و مرگ و ...، هر چه میخواهی بگو، اما مبادا از قرآن و حدیث باشد»، یعنی چه؟ خداوند حیکم میفرماید: این سؤال عقلانی است که برای عقل شما طرح کردم؛ خب با تعقل به دنبال پاسخ بروید؟ آیا کسی میتواند بگوید: «خیر، مبادا طراح سؤال، خدا یا رسولش باشند؟» - در حالی که کافر از مؤمن سؤال میپرسد، چه منطقی دارد که گفته شود: خدا از بندهاش سؤال نپرسد! این سؤال قبول نیست، چون در قرآن آمده است؟!
**- فرض کنید که امیرالمؤمنین علیه السلام در "برهان نظم" یک سؤال عقلی طرح میکند مبنی بر این که « هَلْ يَكُونُ بِنَاءٌ مِنْ غَيْرِ بَانٍ – آیا وجود بنا (هر گونه ساختار و ساختمانی)، بدون بنا کننده ممکن است؟!» بعد پژوهشگر بگوید: «نه این سؤال قبول نیست، چون حضرت علی (ع) پرسیده است؛ به نقل از دیگری مطرح کن تا دربارهاش تفکر و تعقل کنم»!
کفار نیز از قرآن و اهل عصمت علیهم السلام سؤال میکردند:
فرمودید: «فرض کنید، من یک کافر هستم»، که البته هرگز چنین فرضی نمیکنیم، اما کفار نیز که برای قرآن یا حدیث و گویندهی آنها هیچ قداستی قایل نیستند، از قرآن و اهل عصمت علیهم السلام سؤال میکردند و با آنها مباحثات "عقلی" داشتند. هیچ گاه نگفتند: یک دلیلی بیاورید که از قرآن یا شما نباشد! بلکه بالعکس گفتند: «دلیلتان را بیاورید که تصدیق یا تکذیب کنیم».
**- "ابن ابی العوجاء" که یک دهری یا به تعبیر مصطلح امروزی «ماتریالیست" است، از امام صادق علیه السلام سؤال میکند که «دلیل شما بر حدوث اجسام چیست؟» [چرا که در نظام عقلی، با اثبات حدوث، ضرورت وجود محدث اثبات میشود و او که بسیار زیرک بود، چون ماوراء الطبیعة را قبول نداشت، پرسید: دلیل بر حدوث اجسام چیست؟].
پس در اینجا نه امام صادق علیه السلام، متمرکز شده بر این که "سؤال کننده کافر است"، و نه ابن ابی العوجاء متمرکز شد بر این که حضرت صادق علیه السلام امام است. بلکه هر دو بر یک سؤال و پاسخ عقلی (به تعبیر امروزی حکمت یا فلسفه) توجه نمودند.
امام پاسخ دادند: «من هیچ چیز کوچک یا بزرگی را نمیشناسم که اگر مثل خودش را بر آن بیافزایی، بزرگتر نشود، همین یعنی از بین رفتن (عدم) حالت اول [کوچکی] و به وجود آمدن یا حدوث حالت دوم که نبود و بعدا پیدا شد (بزرگی). پس تمامی اجسام حادث هستند (اصول کافی، ج 1، کتاب التوحید).
حال فرض کنید که در یک بحث فلسفی، محققی بگوید که خیر، چون لفظ امام صادق علیه السلام در ابتدای این برهان آمد، این سؤال و پاسخ را از موضوع تحقیق خارج میکنیم؟
نکته:
این یک سؤال و پاسخ عقلانی میباشد، شاید هر کسی همین سؤال را طرح کند و هر عاقل دیگری همین پاسخ را دهد. آیا میشود گفت: «چون سؤال را کافر مطرح کرد، پس سؤال نیست – یا چون پاسخ را امام مطرح کرد و اکنون به آن روایت نیز میگویند، پس پاسخ نیست؟!»
مقاومت ادراکی:
دقت کنید که گاهی ذهن دچار نوعی "مقاومت ادراکی" میشود که خودش هم متوجه نیست. به عنوان مثال در موضوع یا مسئلهای و یا نسبت به شخصی "حساس" میشود، اگر حساسیت او مثبت و گرایشی باشد، دیگر بدش را درک نمیکند (چنان که گفتهاند، عشق انسان را کر و کور میکند / البته این را هم امام علی (ع) فرمودهاند و دیگران نیز گفتهاند) – اما اگر حساسیت او منفی باشد، دیگر هیچ خوبی، درستی و کمالی را از او درک نمیکند و حتی سعی میکند که از دیدن و یا شنیدنش فرار کند.
این که هر دلیلی و از هر منبعی ذکر کنید، به جز "قرآن و حدیث"، یعنی همان اسباب "مقاومت ادراکی".
در اینجا لازم است که پژوهشگر با خود بگوید: «قرآن و حدیث (چه قبول داشته باشم و چه نداتشته باشم) نیز دو منبع هستند، سؤالها یا پاسخهای بسیاری را طرح کردهاند، به ویژه درباره توحید و معاد؛ به سؤالات و شبهات کفار نیز پاسخ دادهاند. حال من اینها را نیز میخوانم و دربارهاش تفکر و تعقل میکنم، اگر درست دیدم، میپذیرم و اگر با دلایل عقلی درست ندیدم، در ردش استدلال عقلی میکنم و نمیپذیرم.
نکته:
الف - دقت فرمایید که در این متن، به سؤالات مطروحه هیچ پاسخی داده نشد، چرا که اصل روش تحقیق، بسیار مهمتر از موضوع تحقیق میباشد.
ب – یک موقع مباحث عقلی یا مقولههای فلسفی [مثل: برهان علیت، بحث وجود، ماهیت، یا حدوث و قدم اشیاء و ...] مطرح میشود، در اینجا براهین، ادله و استدلالهای عقلی لازم است، خواه از افلاطون، ارسطو، کانت، هگل، یا ملاصدرا و بوعلی باشد، و خواه از قرآن یا کلام پیامبر و امامان علیهم السلام؛ چه فرقی دارد؟ بحث و موضوع پیرامون "اندیشه" است.
ج – یک موقع بحث از "خداشناسی" مطرح میشود، و خداوند متعال به غیر از آن که انسان را از موهبت عقل، به عنوان «حجت درونی» برخوردار کرده است، رسولان و وحی را نیز موهبت نموده است تا ضمن تذکر و تزکیه، تعلیم کتاب و حکمت و علم و فلسفه نمایند. همین سؤالها و براهین و ادله عقلی را متذکر شوند، حال کسی بگوید: خیر، بلکه در اثبات وجود خدا، چیزی بگویید که از خدا و رسولش نباشد، صرفاً عقلانی باشد و ...؛ حالا مگر خدا، رسول و کتاب، سخن غیر عقلانی دارند؟! همه براهین عقلی است که برای اهل تعقل و تفکر بیان شده است. هر کس بشناسد، با عقل شناخته است و هر کس هم که بخواهد رد و تکذیب کند، باید با ادله عقلی رد کند.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
در اثبات وجود خدا و ...، دلایل صرفاً عقلانی و خارج از قرآن و حدیث بیاورید؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7314.html
عضویت در کانال «پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه)»
https://telegram.me/x_shobhe
کلمات کلیدی:
اعتقادی توحید