نهج البلاغه – خطبه 178 / ترجمه حجت الاسلام انصاریان:
وقتى ذِعْلِب يَمانى از حضرت پرسيد: يا اميرالمؤمنين، آيا پروردگارت را ديدهاى؟
ایشان در پاسخ فرمودند: « اَفَاَعْبُدُ ما لا اَرى؟ » « آيا چيزى را كه نمىبينم مىپرستم؟! و پس از آن که ذعلب پرسید: چگونه او را ديدهاى [وَ كَيْفَ تَراهُ؟] امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
لاتُدْرِكُهُ الْعُيُونُ بِمُشاهَدَةِ الْعِيانِ؛
ديدهها او را آشكار نبينند؛
وَلكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوبُ بِحَقائِقِ الاْيمانِ؛
اما دلها به حقيقتهاى ايمان او را درك كنند؛
قَريبٌ مِنَ الأشْياءِ غَيْرَ مُلامِس، بَعيدٌ مِنْها غَيْرَ مُبايِن؛
به اشياء نزديك است بدون مماس بودن با آنها، و دور است از اشياء بدون جدايى از آنان؛
مُتَكَلِّمٌ لا بِرَوِيَّة، مُريدٌ لا بِهِمَّة؛
گوياست نه با انديشه، اراده كننده است نه با تصميم (همت)؛
صانِعٌ لا بِجارِحَة، لَطيفٌ لا يُوصَفُ بِالْخَفاءِ؛
سازنده است نه با عضو، لطيف است ولى به پنهانى وصف نشود (وصفش پنهان نیست، تجلی دارد)؛
كَبيرٌ لايُوصَفُ بِالْجَفاءِ؛
بزرگ است و به [آزردن، بیمهری، بیوفایی، پیمان شکنی] تعريف نگردد؛
رَحيمٌ لايُوصَفُ بِالرِّقَّةِ؛
مهربان است ولى به نازكدلى توصيف نمىشود؛
بَصيرٌ لايُوصَفُ بِالْحاسَّةِ؛
بيناست ولى به داشتن چشم معرفى نگردد؛
تَعْنُو الْوُجُوهُ لِعَظَمَتِهِ؛
چهرهها براى عظمتش خاضعند؛
وَ تَجِبُ الْقُلُوبُ مِنْ مَخافَتِهِ.
و دلهـا از بيمش لرزانند.
کلمات کلیدی:
نهج البلاغه