پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): معنای معصوم نیستند، این نیست که حتماً گناه و خطا هم میکنند، به ویژه در همه موارد و از جمله در آن چه مردم از آنها تقلید میکنند.
معصوم به معنای "انسان کامل" و مصون از گناه، خطا و نسیان؛ فقط همان چهارده معصوم هستند. اما در مراتب دیگر، عصمت نیز مانند علم، حکمت و قدرت، نسبی است. به عنوان مثال: همگان میتوانند که «عصمت از گناه» داشته باشند، چرا که خداوند حکیم، از یک سو به همگان فرمود که معصیت نکنید و از سوی دیگر فرمود که به هیچ کس بیش از وسعش و آن چه عطا کردهام، تکلیفی نمیکنم. پس معلوم است امکان و قدرت گناه نکردن را به همگان داده است. اما معصوم نبودن، دلیل بر این نیست که الاّ و لابد خطا هم بکنند، آن هم در مواردی که مورد تقلید دیگران است.
در مجموع به نکات ذیل توجه شود:
الف – فقه
فقه، علم به احکام (حقوق اسلامی) است و تفقه، مستلزم برخورداری از علوم گوناگون دیگری چون زبان عربی، علوم قرآنی، تفسیر، علم حدیث، علم رجال و ... میباشد که برخورداری از آن، مستلزم دست کم دو دهه تحصیل تخصصی مجدانه میباشد. چنان که تحصیل در علم حقوق در چارچوبهای دیگر و رسیدن به مراتب عالی آن، مستلزم چنین تحصیلی است. [فقه، همان حقوق است در تمامی شقوق و موضوعات آن، منتهی در منظر اسلام].
ب – تبعیت از فقیه
نام پیروی و تبعیت در "فقه" را "تقلید" گذاشتهاند، چرا که گسترهی آن، محدود به احکام اسلامی میباشد. نه در اصول عقاید میشود از یک فقیه [هر چند که شخص معصوم علیه السلام باشد]، تقلید یا حتی تبعیت نمود، چرا که مسائل اعتقادی، باید با "عقل" شناخته، استدلال و اثبات شوند و نه در بسیاری از شئون شخصی دیگر، تقلید از فقیه لازم و ضروری نمیباشد.
اکنون باید دید اگر کسی نخواهد در حوزهی احکام اسلامی از فقیهی تقلید بنماید، چه میتواند بکند؟ خب، چارهای ندارد، یا باید خودش مجتهد و فقیه شود یا کلاً عمل به فقه اسلام را کنار بگذارد و هر کاری که دلش خواست بکند.
اما نکته این است که نه تنها به ما دستور داده نشده که از هر تحصیلکرده در فقه «فقیه یا مجتهدی»، اطاعت و تبعیت کنیم، بلکه تصریح شده که فقط برخی از آنان قابل تقلید هستند؛ کسانی که در خودسازی و تقوا کوشیدهاند. به این بیان شیوای امام حسن عسکری علیه السلام دقت و به ویژه در فراز آن تأمل نمایید:
بَعدَ تَقبِيحِ تَقلِيدِ عَوامِ اليَهودِ لِعُلَماءِ الفَسَقَةِ: «فَمَن قَلَّدَ مِن عَوامِّنا مِثلَ هؤلاءِ الفُقَهاءِ فَهُم مِثلُ اليَهودِ الذينَ ذَمَّهُمُ اللّه ُ بالتَّقليدِ لِفَسَقَةِ فُقَهائهِم.»
« فَأمّا مَن كانَ مِن الفُقَهاءِ صائنا لنفسِهِ حافِظا لِدينِهِ مُخالِفا على هَواهُ مُطِيعا لأمرِ مَولاهُ فلِلعَوامِّ أن يُقَلِّدُوهُ ، وذلكَ لا يكونُ إلّا بَعضَ فُقَهاءِ الشِّيعَةِ لا جَميعَهُم.» (الاحتجاج: 2/510/337)
امام عسكرى عليه السلام ـ پس از تقبيح تقليدِ عوامِ يهود از علماى فاسقشان فرمودند : اگر (مسلمانان) از چنين فقهايى تقليد كنند، مانند همان يهوديانى هستند كه خداوند آنان را به سبب تقليد و پيروى از فقهاى فاسق و بدكارشان نكوهش كرده است .
(و سپس در ویژگیهای فقیه قابل برای تقلید فرمودند): اما هر فقيهى كه خويشتندار و نگاهبان دين خود باشد و با هواى نفْسش بستيزد و مطيع فرمان مولايش باشد ، بر عوام است كه از او تقليد كنند و البته اين ويژگيها را تنها برخى فقهاى شيعه دارا هستند ، نه همه آنها.
ج – احتمال خطا:
فرض کنید که استادی مشغول تدریس است، یکی بپرسید: آیا او معصوم است؟ پاسخ دهند که خیر، بعد بگوید: بسیار خب، حالا که معصوم نیست، پس احتمال خطا دارد، پس کلاً کلاس و درس وی ابطال و تعطیل! پس دقت شود که:
اولاً: «احتمال خطا» بدان معنا نیست که حتماً خطا هم میکند؛
ثانیاً: خطا اثبات میخواهد و نمیشود با جایز دانستن احتمال خطا، هر چه خطا نیست را نیز خطا فرض نمود و انسان بیخطا را نیز خطاکار دانست. مِثل این است که بپرسند: چون برای بشر احتمال بیماری یا مرگ هست، و انسان مصون از این دو عارضه نیست، پس همه بیمار و مُرده هستند – مِثل این است که بپرسند: «آیا ممکن است که انسان عاقل و حکیم نیز دچار اختلال حواس شود؟» پاسخ بدهند: بله، بعد حکم کنند که پس تمامی انسانهای عاقل و حکیم، دچار اختلال حواس هستند! پس هر گاه که خطایی دیده شد، میشود حکم داد که این کار، یا این عمل یا فتوا خطا بود. لذا خطا، تشخیص و اثبات میخواهد.
ثالثاً: نه تنها هیچ کس و هیچ قانونی به ما نگفته که از خطا و خطاکار تبعیت و پیروی نماییم، بلکه با تأکید فراوان و به شدت از آن باز داشتهاند. پس سؤال (چگونه از خطاکار پیروی کنیم؟ بیمورد است).
امتحان:
امتحان برای همه هست، زندگی سراسر امتحان است، یک لیوان آب هم که بنوشید، در آن امتحاناتی وجود دارد. از انبیا، ائمه و اولیای الهی گرفته تا سادهترین افراد بشر، تا وقتی زنده هستند و در این عالم زندگی میکنند، مشمول امتحان هستند و امتحان فقط وقتی به پایان میرسد، که عمر به پایان رسیده باشد.
خب حالا چرا باید نتیجه گرفت که اگر امتحان هست، حتماً سقوط کننده هم هست و آن هم حتماً فقیهی است که مرجع تقلید مردم میباشد؟ چرا نتیجه نگیریم که بسیاری از مردم [چه فقیه و چه غیر فقیه]، از این امتحانات موفق و سربلند بیرون میآیند و در دنیا و آخرت، مورد رضای محبوب هستند؟!
نتیجه:
در سؤال فوق، انواع و اقسام بهانهها (نه دلایل) آورده شده تا مسئله فقه، فقاهت و تقلید یا تبعیت را زیر سؤال ببرد و نتیجه بگیرد که "پس نباید تقلید کرد"! اما دیدیم که بهانهها نه تنها هیچ کدام موجه نبود، بلکه اصلاً ربط نداشت.
دقت شود که همگان قوانینی را پذیرفتهاند، پس همگان فقه دارند. لذا همگان مرجع فقهی دارند، به آنها رجوع کرده و تقلید میکنند، منتهی فقه، فقیه، مرجع و تقلیدشان، در چارچوب اسلام نیست.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
*- آیا فقها معصومند یا نه خطا میکنند؟ اگر خطا میکنند چگونه از خطا کار پیروی کنیم؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7508.html
کلمات کلیدی:
حقوقی و احکام