پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): خوب و لازم است که همه، در پی دانستن باشیم، نه صرفاً پاسخ دادن. وگرنه یک جمله کافیست که بپرسید: «آن ظالمِ فاسد و فاجر، ثروتش را کجا به دست آورده که اکنون چند میلیون دلار نیز خیرات میکند؟»
اما، بالاخره آن بازیگر یا خوانندهی غربی که چنین خیراتی کرده است، خودش اگر مسلمان نیست، دست کم پایبندی به اخلاقیات در برخی از موارد را بیهوده ندانسته است [اگر چه محض ریا یا کم کردن عذاب وجدان یا فریب خودش و دیگران]، پس چطور یک عده به کار خوب آنها، برای بیهوده قلمداد کردن اخلاقیات استناد میکنند؟!
خداوند متعال در اسلام عزیز (و هم چنین سایر کتب الهی)، چیزی از بیرون نیاورده که برای انسان عجیب و غریب باشد، یا با آن نامأنوس باشد؛ بلکه حقایق عالم هستی را به قلم صُنع در نظام خلقت نوشت و به قلم وحی (کلام)، در کتاب قرآن بیان داشت.
خداوند متعال، انسان را با تمامی ویژگیهایش آفرید و سپس علم خود به این آفرینش را در کلام بیان داشت، کتاب فرستاد و فرمود:
« لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَيْكُمْ كِتَابًا فِيهِ ذِكْرُكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ » (الأنبیاء، 10)
ترجمه: در حقيقت، ما كتابى به سوى شما نازل كرديم كه يادِ شما در آن است. آيا نمىانديشيد؟
آن چه در قرآن کریم، از زمین و آسمان و غیب و شهود مطرح شده، بیان حقایق عالم هستی میباشد و آن چه از انسان بیان شده، حالات و اطوار گوناگون اوست و آن چه امر و نهی شده (شریعت = احکام و قوانین)، منطبق با روح، جسم، عقل، فطرت ... و نیازهای او برای رشد است، یعنی هدایتی از سوی خالق و ربی که خودش خلق کرده و به احوال گوناگون انسان علم دارد.
« وَلَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنسَانَ وَنَعْلَمُ مَا تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَنَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَرِيدِ » (ق، 16)
ترجمه: و ما انسان را آفريدهايم و مىدانيم كه نفس او چه وسوسهاى به او مىكند، و ما از شاهرگ [او] به او نزديكتريم.
الف – هیچ دستور اخلاقی در قرآن کریم وجود ندارد که از سویی مطابق با عقل و فطرت آدمی و از سوی دیگر پاسخگوی نیاز او (و جامعه) برای رشد و کمال و فلاح نباشد.
ب – اگر فرمود: کسب علم و معرفت کنید – به همدیگر محبت داشته باشید – در خیر و نیکویی یکدیگر را یاری کنید – در شرّ و بدی، یار و همکار یک دیگر نگردید – به کسی ظلم نکنید – از دروغ و غیبت و سرقت پرهیز کنید و ...؛ نه تنها اموری نیست که انسان با آنها بیگانه باشد، بلکه شالوده انسان را بر آن نهاد و سپس دستورالعملهایش را برای ظهور و بروز آنها تبیین و صادر نمود.
ج – اگر دقت کنیم، بسیاری از اخلاقها و رفتارهای خوب انسان [که گاه بسیار هم بر آنها میبالد]، در حیوانات هم هست، حتی در مرتبههای قویتر و شدیدتر. چنان که در تولید نسل میکوشند – برای تغذیه نسل خود تلاش میکنند و حتی خود را به خطر میاندازند – از آنها با به مخاطره انداختن جان خود محافظت میکنند – برای خود یک خط مرزی (وطن) تعیین میکنند و تا پای جان از تعرض به آن جلوگیری میکنند – برخی بسیار شاکر مُنعم خود هستند، از شخص یا اموال یا گلهی صاحب خود نیز محافظت میکنند – برخی دیگر حتی در سختترین شرایط گرسنگی و تشنگی، صدایشان در نمیآید – برخی دیگر سمبل غیرت و حیا هستند و ... .
د – پس نه تنها انسانها دارای ویژگیهای نهادینه شدهی مشترکی هستند، بلکه در بسیاری از مواضع، اخلاقها و رفتارها، حتی با حیوانات نیز مشترک میباشند. دین برای گذر دادن انسان از مرتبه و وادی حیوانیت است.
ﮪ – خداوند حکیم و هادی، انبیاء، دین، کتاب و امام را فرستاده است، تا از حیوانی به نام "انسان"، آدم بسازد. آنها را متوجه به آیات و نشانههای الهی بنمایند؛ آنها را تزکیه کنند؛ به آنها علم و حکمت بیاموزند؛ تا با گذر از مراحل رشد و کمال، از وادی حیوانی، قدم به عالَم انسانی بگذارند و مراتب صعودی آن را نیز یکی پس از دیگری طی کنند:
« لَقَدْ مَنَّ اللّهُ عَلَى الْمُؤمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ » (آلعمران، 164)
ترجمه: به يقين خداوند بر مؤمنان منّت نهاد آن گاه كه در ميان آنها فرستادهاى از خودشان (نه از فرشته و نه از جن) برانگيخت كه آيات او را بر آنها مى خواند و پاكشان مىگرداند و كتاب (آسمانى) و احكام شريعت و معارف عقلى به آنها مىآموزد، و حقيقت اين است كه آنان پيش از آن در گمراهى آشكارى بودند.
و – شیر، پلنگ و گرگی که از حیطه و فرزندان خود دفاع میکنند و شکار را به دندان میکشند تا به آنان برسانند، به وقتش با وحشیگری تمام، میدرّند. اسب و الاغی که به صورت جمعی در دشتها زندگی میکنند، در وضعیت دیگری، حمال و بارکش انسان میشوند و برایشان هیچ فرقی هم ندارد که به دانشمند و عادل سواری میدهد یا به جاهل و ظالم؛ و محمولهاش کتاب است، یا اسلحه یا کاه و یونجه.
حال انسان چه کند که در موقفی خوک نشود که جز شهوت نبیند – در موقفی گرگ نشود که جز درّندگی کاری نکند – در موقفی کفتار و لاشخور نشود که ضعیف را ببلعد و یا از شکار دیگران ارتزاق کند – در موقفی خر، گاو و گوسفند نشود که سواری دهد، او را بدوشند و خوراک حیوانات ددمنشی به نام انسان [یا به تعبیر خودشان: حیوان دو پا – حیوان راست قامت – حیوان ناطق و ...] شود؟
ز – کمال انسان چیست؟ هدفش کدام باید باشد؟ چگونه با وجود عظمت و تنوع این دنیای پیچیده، با اجزای آن و امثال خود تعامل داشته باشد که قوا و استعدادهای انسانیاش به فعلیت برسد و همچون برگ یا لاشهای در طبیعت حل نشود؟
انسان، چگونه مبدأ حقیقی خود را بشناسد – چگونه به بازگشتگاه حقیقی خود پیببرد – چگونه خودش را بشناسد – چگونه به "بایدها و نبایدها"ی مفید علم پیدا کند – با توجه به فقر و نیازش، کمال را در چه ببیند – کدام "ولایت" را بپذیرد و کدام را نپذیرد – دوست و دشمن واقعی را چگونه تمیز دهد – به آن چه از عالم هستی در غیب است و او با چشم حیوانی نمیتواند آنها را ببیند، چگونه واقف شود و به شهود برسد – چه شخصیتی را الگوی خود قرار دهد – از کجا بفهمد که چیزی عقل او را معیوب و قلبش را محجوب میکند تا هیچ نوری از آنها ساطع نگردد – از کجا بفهمد که چگونه میتواند این حجابها و پردهها را کنار بزند تا از ظلمت خارج شده و در نور حرکت کند و ...؟!
**- انسان، به خودی خود، آنقدر نادان و بیچاره است که اگر ببیند یک فرد ظالم، فاسد و فاسقی یک کمکی هم به یتمی کرد، اول و آخرش به هم میریزد، به همه چیز شک میکند، فریب نیز میخورد و طعمهی دیگران میگردد.
**- انسان، به خودی خود، آن قدر نادان است که حتی برای مشهور شدن در رقص و آواز، از حیوانات تقلید میکند! امروزه از مشهورترین خوانندگان و رقاصان غربی (مایک چاکر – لینک)، کسی است که به درآوردن ادای میمون روی سن، مشهور شده است.
**- انسان، به خودی خود، آنقدر ضعیف است که با اولین و کمترین خواهش نفس حیوانیاش در رفع نیازهای بدن، عقل و قلبش را به بند میکشد و افسار آن را به نفس حیوانی میسپرد.
**- انسان، به خودی خود، آنقدر کور و ذلیل است که قدرت و عظمت خدا را نمیبیند، اما تا کسی از نوع خودش به ثروت و قدرتی میرسد (فراعنه و طواغیت)، خود را بندهی او میبیند و او را إله، ربّ و معبود خود فرض میکند. حتی ممکن است که با دست خود چوبی بتراشد و بگوید این خدای من است. چه در عصر جاهلیت، و چه در عصر علم و مدنیت و تکنولوژی.
**- انسان، به خودی خود، آنقدر جاهل و عنود است که وقتی نیاز مبرمش به "دین" را میفهمد، به جای تبعیت از دین خدا و خالقش، از خودش دین میسازد و دین او را تکذیب کرده و بیهوده میخواند!
حالا فکر کنید یکی بگوید: چون فلان فاسد، فاسق و فاجر، یک کمکی هم به چند یتیم کرد، پس دین بیهوده است و نمیخواهیم؟!
*** - اینجاست که انسان عاقل، حکیم و سلیم، میفهمد که هیچ راه حل و چارهای نیست، جز این که خالق این عالَم و این انسان، آن که او را با علم و قدرت خود آفریده و به او عقل، قلب، اختیار و نفس داده است، خودش نیز بر اساس علم و حکمت خود، او را هدایت کند و به کمال برساند.
این یعنی ضرورت دین الهی.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
*- برخی میگویند: چون فلان آدم فاسد و فاسق غربی، به یتیم یا زلزله زده کمک کرد، پس دین و اخلاقیات بیهوده است؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7557.html
کلمات کلیدی:
اعتقادی