پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): این فقط سخن پاپ فرانسیس نمیباشد، بلکه بسیاری دیگر از حکومتها، شخصیتهای مشهور، نظریهپردازان، ایسمسازان، و متأسفانه حتی مسلمانان و شیعیان ناآگاه، بر جدایی دین از سیاست یا «سکولاریسم»، اصرار دارند. دست کم بیش از دو قرن است که ارائه و تکرار این شعار به صورت رسمی میگذرد.
الف – اگر چه در بسیاری از موارد، شخصیت گوینده و مواضعش مهم است، اما در این موضوع، ما با گذشته و یا گرایشات اعتقادی و سیاسی آقای پاپ در حال حاضر کاری نداریم، بلکه باید ادعا را بررسی کنیم. چنان که بیان شد، بسیاری بر این نظر هستند.
ب - در گام نخست، مدعی باید برای ادعای خود اقامه دلیل نماید، نه این که هر کس، هر چه دلش خواست بگوید و سپس دیگران برای رد یا اثبات گفتهی او، به تکاپو بیافتند.
*- اگر تنها دلیل آقای پاپ و یا هم نظران با او در مورد سکولاریسم، فقط این است که « چون حکومتهای دینی پایان خوشی در تاریخ نداشتهاند »؛ مورد قبول نمیباشد، چرا که حکومتهای غیر دینی نیز پایان خوشی نداشتهاند و امروزه شاهدیم که حکومتهای فعلی، جریان مطلوبی ندارند که به پایان خوشی نیز برسند.
ج – اگر چه پس از رنسانس که خاتمهی اندیشههای قرون وسطایی بوده، اندیشمندانی چون: «کوپرنیک – گالیله – دکارت و ...»، تحولی در عرصههای اندیشه و علم ایجاد کردند، اما جریان و یا پایان کدام حکومتی خوش و خوب بود؟ ناپلئون در فرانسه – موسیلینی در ایتالیا – لنین در روسیه – هیتلر در آلمان ...، یا جرج واشنگتن، روزولت، آیزنهاور، کندی، بوش پدر، بوش پسر و ... در آمریکا؟ کدامشان جنگ، خشونت، سلطه، فقر و ترس را به ارمغان نیاوردند؟!
***- پس این دلیل وارد نیست و آقای پاپ یا دیگران، باید دلایل دیگری برای اثبات نظریهی جدایی دین از سیاست و "سکولاریسم" اقامه کنند. نباید مردم را این قدر احمق و نادان فرض نمود. هر چند که به قول آقای "جان کری": «در نظام لیبرال دموکراسی امریکا، مردم امریکا حق دارند که احمق باشند».
سکولاریسم (جدایی دین از سیاست)، فقط یک دروغ عوام فریبانه است
اگر چه نگاه آقای پاپ و سایر طرفداران "سکولاریسم"، فقط به حکومت کلیسا بوده است که نه تنها به هیچ وجه با اندیشه سیاسی در اسلام قابل مقایسه نمیباشد، بلکه اساساً با مسیحیت نیز ارتباطی نداشته است، اما سؤال ما اینجاست که امروزه، پس از برچیده شدن حکومتهای کلیسایی، کدام حکومتی دینی نیست؟! حکومتهای فراماسونی غرب دینی نیستند، یا حکومتهای الحادی شرق، یا حکومتهای صهیونیستی در جهان؟!
پس، تمامی حکومتها دینی هستند، منتهی ادعای بیدینی و یا مخالفت با دینی بودن حکومتها میکنند، تا مردم را فریب دهند. میخواهند به اذهان عمومی القا کنند که اگر حکومتی بر اساس دین الهی باشد، حکومت دینی است و حکومتهای ما غیر دینی است، در حالی که همگی نه تنها دینی هستند، بلکه در دین خود (شیطانپرستی، یا ماسونیسم، یا صهیونیسم و یا بتپرستی شرقی مثل میانمار و ...) بسیار متعصب نیز میباشند.
سیاست اجتناب ناپذیر است
"سیاست"، چه به معنای کلی آن «مواضع، تدبیر و اقدام جهت تحقق»؛ و چه به معنای اختصاصی و اصطلاحی آن «حکومت»، امری نیست که کسی بتواند با شعار یا نظریه، آن را وارد اندیشهای نماید و یا از اندیشهای خارج نماید؛ بلکه امری همگانی و اجتناب ناپذیر میباشد. چه برای تک تک انسانها، چه برای جوامع، چه برای ملتها و چه برای حکومتها و چه برای ادیان.
مثال ساده: اگر کسی در مقابل جریانی موضع موافقی داشته باشد، یک سیاست است – اگر کسی موضع مخالفی داشته باشد، آن هم یک سیاست است – اگر کسی بیطرف باشد، آن نیز یک نوع سیاست است – اگر کسی فریاد بزند، سیاست است و اگر سکوت کند نیز یک نوع سیاست است.
همین سخن آقای پاپ مبنی بر ضرورت دوری حکومتها از دین (سکولاریسم)؛ خودش یک موضع سیاسی میباشد. اگر آقای پاپ، یک نظری متفاوت داشت نیز خودش یک نوع بینش و مواضع سیاسی بود و اگر سکوت میکرد و اصلاً در مورد سیاست و حکومت هیچ نمیگفت نیز خودش یک نوع مواضع سیاسی بود.
سیاستها، عین دیانتهاست:
مشهور است که شهید، آیت الله سید حسن مدرس، گفت: «سیاست ما، عین دیانت ماست» و امام خمینی رحمة الله علیه نیز بر آن تصریح و تأکید نمود. ولی باید به کلمه «ما» دقت شود؛ گفتند: [سیاست "ما"، عین دیانت "ما"ست]، و البته که سیاست هر شخص و جناحی نیز عین دیانت خودش میباشد.
سیاست ماسونی، عین دیانت ماسونی است، چنان که سیاست صهیونیستی، عین دیانت صهیونیستی میباشد؛ چنان که سیاست آقای پاپ، عین دیانت اوست ... و هم چنین سیاست هر شخص، گروه، حزب، جریان، حکومت، دولت و ملتی.
سیاست امریکا، انگلیس، فرانسه، آلمان، روسیه، چین، عربستان سعودی و ...، همه عین دیانت حاکمان آن میباشد و سیاست انبیا و اولیای الهی نیز عین دیانت آنها بود و سیاست هر ملتی، عین دیانت آنهاست. حال خواه نام سیاست و حکومت خود را دینی بگذارند و یا غیر دینی.
امویان، عباسیان، آلسعود و ...، همه نام دین اسلام را بر حکومتهای خود گذاشتند، در حالی که از اسلام بویی نبرده بودند و سیاستشان عین دیانت خودشان بود. کلیسا نیز اسم دین مسیحیت بر حکومت خود گذاشت و از انجیل بیبهره بود و صهیونیسم بینالملل، اسم دین یهودیت را روی خود گذاشته و از تورات و دین الهی فاصلهی بسیار دوری دارد، کشورهای اروپایی نام "ایسم"های گوناگون [کمونیسم، لیبرالیسم و ...] را بر دین خود گذاشتند و گفتند: ما بیدین، لائیک یا سکولار هستیم. اما، همه نوعی دین داشته و دارند و سیاست هر کدام، عین دیانت خودشان بوده و هست.
استکبار:
نظام استکبار، همان نظام سلطه است. این که میگویند: ما با دینی شدن حکومتها مخالفیم و طرفدار جدایی دین از سیاست "سکولاریسم" هستیم، یک دروغ بزرگ و عوام فریبانه است، چرا که بیان شد هیچ کس بیدین نیست و همه سیاستها نیز عین دیانتهاست، بلکه تحت لوای الفاظ و اسمهای مندرآوردی و بیمسمّا، میگویند: «دین تو نه، دین من آری».
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
*- پاپ: «حکومتها باید سکولار باشند، چون حکومتهای دینی پایان خوشی در تاریخ نداشتهاند...» نظرتان چیست؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7606.html
کلمات کلیدی:
سیاسی