امام خمینی رحمة الله علیه:
الف - بعضیها انتظار فرج را به این میدانند که در مسجد، در حسینیه، در منزل بنشینند و دعا کنند و فرج امام زمان را از خدا بخواهند. اینها مردم صالحی هستند که یک همچون اعتقادی دارند، بلکه بعضی از آنها را که من سابقاً میشناختم بسیار مرد صالحی بود، یک اسبی هم خریده بود، یک شمشیری هم داشت و منتظر حضرت صاحب (علیه السلام) بود. اینها به تکالیف شرعی خودشان هم عمل میکردند و نهی از منکر هم میکردند و امر به معروف هم میکردند، لکن همین، دیگر غیر از این کاری ازشان نمیآمد و فکر این هم که یک کاری بکنند، نبودند. (صحیفه امام، ج 21، ص 113)
ب - یک دستهی دیگری بودند که انتظار فرج را میگفتند این است، که ما کار نداشته باشیم به این که در جهان چه میگذرد، بر ملتها چه میگذرد، بر ملت ما چه میگذرد، به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیفهای خودمان را عمل میکنیم، برای جلوگیری از این امور هم خود حضرت بیایند إن شاءالله درست میکنند. دیگر ما تکلیفی نداریم، تکلیف ما همین است که دعا کنیم ایشان بیایند و کاری به کار آن چه در دنیا میگذرد، یا در مملکت خودمان میگذرد نداشته باشیم. اینها هم یک دستهای، مردمی بودند که صالح بودند. (همان)
ج - یک دستهای میگفتند که خب! باید عالم پر معصیت بشود تا حضرت بیاید. ما باید نهی از منکر نکنیم، امر به معروف هم نکنیم تا مردم هر کاری میخواهند بکنند، گناهان زیاد بشود که فرج نزدیک بشود. (همان، ص 14)
د - یک دستهای از این بالاتر بودند و میگفتند: باید دامن زد به گناهها، دعوت کرد مردم را به گناه، تا دنیا پر از جور و ظلم شود و حضرت (علیه السلام) تشریف بیاورند. این هم یک دستهای بودند، که البته در بین این دسته منحرفهایی هم بودند، اشخاص ساده لوح هم بودند، منحرفهایی هم بودند که برای مقاصدی به این دامن میزدند. (همان)
ﮪ - یک دستهی دیگری بودند که میگفتند: هر حکومتی اگر در زمان غیبت محقق بشود، این حکومت باطل است و برخلاف اسلام است. آنها مغرور (فریبخورده) بودند. آنهایی که بازیگر نبودند، مغرور بودند به بعضی روایاتی که وارد شده است بر این امر که هر عَلَمی بلند شود قبل از ظهور حضرت، آن علم، علم باطل است. آنها خیال کرده بودند که نه، هر حکومتی باشد، در صورتی که آن روایات [اشاره دارد] که هر کس عَلَم بلند کند با عَلم مهدی، به عنوان "مهدویت" بلند کند، [باطل است]. حالا ما فرض میکنیم که یک همچو روایاتی باشد، آیا معنایش این نیست که ما تکلیفمان دیگر ساقط است؟ (همان)
پاسخها (تکلیف منتظران)
*- این که میگوید حکومت لازم نیست؛ معنایش این است که هرج و مرج باشد. اگر یک سال حکومت در یک مملکتی نباشد، نظام در یک مملکتی نباشد، آن طور فساد پر میکند مملکت را که آن طرفش پیدا نیست. آن که میگوید حکومت نباشد؛ معنایش این است که هرج و مرج بشود؛ همه، هم را بکشند؛ همه به هم ظلم کنند برای این که حضرت بیاید، حضرت بیاید چه کند؟ برای این که رفع کند این را. این یک آدم اگر سفیه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست سیاست این کار را نکرده باشد، که بازی بدهد ماها را که ما کار به آنها نداشته باشیم، آنها بیایند هر کاری بخواهند انجام بدهند، این باید خیلی آدم نفهمی باشد (همان، 15)
*- اینهایی که میگویند که هر عَلَمی بلند بشود و هر حکومتی، خیال کردند که هر حکومتی باشد این برخلاف انتظار فرج است، اینها نمیفهمند چی دارند میگویند. اینها تزریق کردند بهشان که این حرفها را بزنند، نمیدانند، دارند چی چی میگویند. حکومت نبودن؛ یعنی این که همهی مردم به جان هم بریزند، بکشند هم را، بزنند هم را از بین ببرند، برخلاف نص آیات الهی رفتار بکنند.
ما اگر فرض میکردیم دویست تا روایت هم در این باب داشتند، همه را به دیوار میزدیم برای این که خلاف آیات قرآن است. اگر هر روایتی بیاید که نهی از منکر را بگوید نباید کرد، این را باید به دیوار زد. این گونه روایت قابل عمل نیست، و این نفهمها نمیدانند دارند چی میگویند. (همان، 16)
*- البته این پر کردن دنیا را از عدالت، این را ما نمیتوانیم [پر] بکنیم، اگر میتوانستیم میکردیم، اما چون نمیتوانیم بکنیم ایشان باید بیایند. الآن عالم پر از ظلم است، شما یک نقطه هستید در عالم، عالم پر از ظلم است، (اگر) ما بتوانیم جلوی ظلم را بگیریم، باید بگیریم، تکلیفمان است. ضرورت اسلام و قرآن [است]، تکلیف ما کرده است که باید برویم همه کار را بکنیم، اما نمیتوانیم بکنیم، چون نمیتوانیم بکنیم باید او بیاید تا بکند، اما ما باید فراهم کنیم کار را. فراهم کردن اسباب این است که کار را نزدیک بکنیم، کار را همچو بکنیم که مهیا بشود عالم برای آمدن حضرت سلام الله علیه (همان، 16 و 17)
کلمات کلیدی:
رهبری