مگرنمیگویند دین اسلام به اقلیتهای مذهبی احترام میگذارد. پس چرا با بهاییت دشمن است؟ (+ تحیلی بر جنجالآفرینی فائزه هاشمی)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): نه تنها یک مسلمان، بلکه هر انسان عاقل و بصیری، با دشمنش دشمن است و البته غیرت هم لازم است.
تمام حق، با "کلمه"، نازل و ابلاغ میگردد و تمام باطل نیز با تحریف "کلمه" و مفاهیم و مصادیق آن، ترویج و القا میگردد؛ چنان که تمام وحیِ حق و از جمله قرآن کریم «کلام الله» است، و تمامی وحیهای شیطانی و دعوتهای به باطل نیز با تحریف و بدل زدن همین کلمات، شکل میگیرند. آیا هیچ دین الهی، یا مکتب بشری، یا اندیشهای را میشناسید که با "کلمات" خود را معرفی و توجیه نکند؟!
نکته اینجاست که جز خداوند متعال، کسی نمیتواند چیزی را خلق کند، لذا در این عرصه، تنها راه باقی مانده برای شیاطین جنّ و انس، بازی با کلمات، تحریف، بدل زدن و سوء استفاده از آنهاست.
پس لازم است در مقولهی "احترام به مذاهب" نیز ابتدا توجه به کلمات نماییم.
اقلیت مذهبی – وقتی سخن از "ادیان و مذاهب متفاوت آنها"، چه اکثریت باشند و چه اقلیت، به میان میآید، مقصود ادیان الهی میباشد؛ نه این که هر فرقهی شیطانپرستی، هر تشکیلات فراماسونی، هر سازمان جاسوسی و هر گروه تروریستی و بالاخره هر مرکز فتنه و فسادی، نام دین و مذهب را روی خودش بگذارد و انتظار رسمیت و احترام نیز داشته باشد!
به عنوان مثال: گفته میشود: دین اسلام، با مذاهب تشیع و تسنن [که هر کدام نیز شاخههایی دارند] مورد پذیرش هستند، اما مگر ما (یک مسلمان)، وهابیت انگلیسی را مذهبی از مذاهب اسلامی قلمداد میکند و امثال سازمان منافقین، القاعده، طالبان، داعش، النصره، بوکوحرام و ... را مذهب اسلامی محسوب میکند که حالا "بهاییت" را که در انگلیسی و فراماسونی بودن، اظهر من الشمس میباشد، دین و مذهب قلمداد نماید؟!
احترام – ابتدا دقت شود که "احترام" داشتن، با "مجاز بودن"، دو امر کاملاً مستقلی میباشند و دلیلی نیست که هر چه مجاز بود، حتماً محترم هم باشد، بیتردید هر امر محترمی، باید مجاز باشد، اما دلیل نمیشود که هر مجازی، محترم نیز باشد.
اما، کلمهی "احترام" نیز قربانی همین سوء استفادهها و حربهی کاری "بیحرمت"های تاریخ قرار گرفته است! مثل کلماتی چون: آزادی، دموکراسی، لیبرالیسم، روشنفکری، حقوق بشر، صلح و امنیت و ...، که فقط قدرتها از آن استفاده ابزاری میکنند.
این که تمامی ادیان، مذاهب، فرقهها، گروهها ... و در یک کلمه «اندیشهها، گرایشات و بالتبع عملکردها» باید آزاد و مورد احترام باشند، یک دروغ بسیار بزرگی است که مستکبرین، ظالمین، جانیان و منحرفین و مجرمین، به اذهان عمومی القا کرده و میکنند.
بله، کسی نمیتواند اندیشه یا گرایشی را به زور بر کسی تحمیل کند (لا اکراه فی الدین) همین را میگوید؛ نه میشود کسی را به زور کافر ساخت و نه میشود کسی را به زور موحد و مؤمن نمود؛ اما معنایش این نیست که پس هر اندیشه، هر گرایش و هر عملکردی، باید مقبول، آزاد و مورد احترام باشد! این یعنی هرج و مرجی که فقط زورمندان، در جنگل وحشی بشری، در آن غالب خواهند بود.
آدمی، هیچ کاری [از بد و خوب] انجام نمیدهد، مگر آن که مبتنی بر نوعی اندیشه و گرایش باشد، از این رو تمامی ظلمها، جنایات و مفاسد عالم نیز بر اساس "اندیشه و گرایش" واقع میشوند و همیشه قدرتهای ظالم نیز برای توجیه و تطهیر خود، سفارش تولید فلسفه و ایسم دادهاند و به اصطلاح متفکران برای آنها مکتب فکری و اعتقادی ساختهاند.
پس چنین نیست که هر اندیشه و گرایشی، مورد احترام باشد و گرویدگان به هر اندیشه و گرایشی، آزاد باشند که هر چه دلشان خواست انجام دهند.
بهاییت:
بهاییت، نه یک دین الهی و مذهبی از شعب آن میباشد و نه حتی یک مکتب فکری بشری؛ بلکه بهاییت، فقط و فقط یک سازمان جاسوسی علیه اسلام و مسلمانان است که توسط انگلیس و تشکیلات فراماسونری، همزمان با هفده گروه دیگر که هر کدام نام تفکر، اندیشه، دین و مذهبی را روی خودشان گذاشته بودند، در ایران پایهگذاری شد و اکنون نیز یک سازمان صد در صد وابسته به اندیشه صهیونیستی و یک تشکیلات صد در صد وابسته به رژیم اسراییل میباشد.
پس حماقت است اگر شخص یا ملتی، آنها را دین، مذهب یا حتی مکتب قلمداد کنند و سفاهت مضاعف است که برای این جاسوسان و جیرهخواران "حرمت" قایل شوند و از همه بدتر آن که این سفاهت را به نام "اسلام عزیز" انجام دهند.
جنجالهای اخیر:
تاریخ دوران سیاه پهلوی، تاریخ دوری نیست؛ نه تنها به راحتی و مستند میتوان مورد مطالعه قرار داد، بلکه هنوز افراد بسیاری هستند که سنوات کم یا زیاد از عمر خود را در آن روزگار زندگی کردهاند.
در دوران محمدرضا نیز به رغم آن که تمامیت رژیم وابسته به انگلیس و امریکا بود - و کل مملکت در اختیار صهیونیسم و اسرائیل بود – و بهایت تمام ثروت کشور و پستهای کلیدی [ریاست ساواک، وزارت و ...] را در قبضه داشت، باز هم "بهاییت"، چه در قانون اساسی و چه در اذهان عمومی، به عنوان یک دین یا مذهب رسمی قلمداد و شناخته نشد و بالتبع حضور آنها در نهادهایی چون ارتش، یا انتصاب آنها در پستهای دولتی، همه غیر قانونی بود.
بدیهی است که پس از پیروزی انقلاب اسلامی و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران، بهاییت در ایران، نه تنها چون سابق به رسمیت شناخته نمیشد، بلکه به خاطر محاربه علنی با اسلام و به ویژه با تشیع و بالاخص با مهدویت، جاسوسی، برملا شدن خیانتها و جنایتها در حق کشور و ملت، و ...، بیش از پیش "منفور" واقع شدند.
اما، هیچ کدام از اینها سبب نمیشود که امریکا، انگلیس و اسرائیل، دست از تلاش همه جانبهی خود علیه اسلام، تشیع و این نظام بردارند و بهاییت نیز به خانه (حیفا) رود و از ایران چشم بپوشد.
از این رو، از همان ابتدای انقلاب نیز با وقاحت و بیحیایی کامل، در عین دشمنی و خدمت به دشمنان خارجی، تمامی تلاش خود را برای حفظ و بازسازی تشکیلات معطوف داشتند، که البته راهکارش، ضمن تبلیغات مستقیم و غیر و مستقیم، جنگ روانی و شانتاژ یا ایجاد سؤال و شبهه و ...، "نفوذ" بوده و هست.
اکنون بیش از دو دهه است که تلاش میشود "بهاییتی" که در زمان پهلوی وابسته نیز به رسمیت شناخته نشده بود، در جمهوری اسلامی ایران به رسمیت شناخته شود(؟!)
فائزه هاشمی:
تحرکات مستقیم و غیر مستقیم بسیاری در سطح محافل بینالمللی، رسانههای زنجیرهای صهیونیست، شبکههای تلویزیونی و فضای مجازی از یک سو، و در داخل کشور از سوی دیگر انجام گرفت؛ به گمان خودشان نتایج نسبتاً مورد قبولی هم در پیداشت، منتهی احساس کردند وقت آن رسیده است که سناریوی به رسمیت شناختن این فرقه ضاله و این تشکیلات جاسوسی، در سطح وسیعتر و جایگاه محکمتری (در نظام) کلید بخورد.
ناگهان خبر دیدار فائزه هاشمی [که خودش کسی نیست، منتهی به اسم پدر معروف شده است] در رسانهها منتشر میشود و موضوع بهاییت در ایران مجدداً مطرح میشود! اما اینبار با رویکردی مثبت، آن هم از جانب دختر یکی از شخصیتهای به نام این نظام، که هم روحانی است، هم آیت الله است، هم رییس مجلس و رییس جمهوری بوده، هم دبیر مجمع تشخیص مصلحت است، هم عضو مجلس خبرگان رهبری است ... و هم مدعی.
تردیدی نیست که دیدار با سران این فرقهی ضاله و تشکیلات جاسوسی، تنها مشکل و دغدغه خانم فائزه هاشمی نبوده و نیست و خودش نیز میدانست که این دیدار، نه تنها هیچ طرفداری در ایران (حتی پدرش) ندارد و کسی برای او کف نخواهد زد، بلکه به شدت مورد انتقاد قرار خواهد گرفت.
اما برای این مرحله از نقشه، نه موافقتها مهم بوده و هست و نه مخالفتها؛ بلکه فقط طرح آن در این ابعاد و رسانهای کردنش، و بالتبع منفعل ساختن شخصیتهای دینی (مراجع، ائمه جمعه و جماعات، اندیشمندان ...) و نیز فرافکنی موضوع برای اذهان عمومی مهم بوده و هست.
عکس العملهای حسابشده:
از این رو شاهدیم که پس از این ملاقات ننگین (که البته از او دور از انتظار نبود)، از مقامات سیاسی عکس العمل خاص و قابل توجهی بروز نکرد – فقط آقای هاشمی گفت: « فائزه اشتباه بزرگی کرده است » و البته همین جمله کوتاه نیز زمینهساز شد تا فائزه هاشمی، در مصاحبه با یک رسانه خارجی به نام یورو نیوز (که بازتاب بیشتری داشته باشد) یک گام جلوتر بیاید و بگوید: «نه تنها اشتباه نکرده و پشیمان نیست، بلکه نظام به بهاییان ظلم کرده است» .
او میخواهد ضمن ضد تبلیغ علیه نظام به نفع بهاییت، یک عده را به انفعال بیاندازد که بگویند: چه ظلمی کرده است؟ کجا ظلم کرده است و ...؟ تا بدین ترتیب یک دادگاهی برای دفاع از حقوق بهاییت در ایران ایجاد کند تا یک گام دیگر نیز جلوتر روند.
عوامفریبی:
در عین حال باید بدانیم که دشمنان ما، فقط از یک راه وارد نمیشوند، فقط یک تاکتیک را پیش نمیگیرند و فقط از یک ابزار استفاده نمیکنند. آنها میدانند که "بهاییت" منفور ملت ایران و به ویژه مسلمانان و بالاخص شیعیان میباشد؛ و اگر قرار بود بتوانند با این شیوهها و اداهای ژورنالیستی و هیاهوها و هوچیگریها، بتوانند بهاییت را در ایران به رسمیت برسانند، زمان محمد رضا میرساندند.
از این رو، برای مسلمانان عوام، از در اسلام وارد میشوند و شبهاتی از این دست که «مگر در اسلام دین آزاد نیست – مگر اسلام برای همه ادیان و مذاهب حق و حقوق قایل نیست – مگر نظام جمهوری اسلامی ایران، برای همه مذاهب حرمت قایل نیست و ...» را در فضای مجازی و ... نشر میدهند.
نیتجه:
بهائیت نه تنها دین، مذهب و یا حتی مکتب فکری و اعتقادی نمیباشد، بلکه شعبهای از فرماسون - بازویی برای صهیونیسم – یک حزب کاملاً سیاسی و غیر قانونی و بالاخره یک تشکیلات صد در صد جاسوسی و محارب علیه ایران و اسلام میباشد. از این رو نه تنها اسلام و مسلمانان و هر ایرانی عاقل دیگری، هیچ حرمتی برای آنان قایل نمیباشد، بلکه واقع این است که هر یک نفری بهایی که به سن قانونی رسیده باشد، باید به جرم وابستگی به یک تشکیلات جاسوسی خارجی (انگلیس - اسرائیل) و اقدام علیه منافع کشور و ملت، و محاربه مستقیم و علنی علیه اسلام و تشیع، تحت پیگرد قانونی قرار گیرد. تعارف نداریم.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
*- مگرنمیگویند دین اسلام به اقلیتهای مذهبی احترام میگذارد. پس چرا با بهاییت دشمن است؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7620.html
- تعداد بازدید : 2063
- 1 خرداد 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی