دورهی شعارهایی چون: «هنر برای هنر»، «هنر برای مردم» و ...، به پایان رسیده است. امروزه هر کاری و از جمله هر هنری، فقط و فقط وسیله و ابزاری است برای تحقق اهداف والاتری که عمدتاً "سیاسی – اقتصادی" میباشند.
اگر چه "هنر" در هر زمینهای، یک استعداد و ذوق شخصی است، اما دیگر دوران تبلور استعدادها و ذوقهای شخصی و فردی به پایان رسیده است و هنرمند با هنرش با هم، خواسته یا ناخواسته، در استخدام سیاستها و تشکلها و سازمانها قرار میگیرد.
البته اصل این موضوع بد نیست، بالاخره "هنر متعهد"، اهدافی را دنبال میکند و تحقق اهداف نیز مستلزم جهتداری میباشد و در قالب حمایت و سیاستگذاری و حمایت تشکلها و اهداف آنها قرار میگیرد؛ اما مهم این است که روزگار ما، روزگار قوت و قدرت تشکیلات است، نه روزگار "هنر برتر".
به عنوان مثال:
*- تخت جمشید، اهرام ثلاثه و برج ایفل، هر سه هنر معماری شگفتانگیزی را به نمایش میگذارند و قدمت هر کدام بیشتر باشد (با توجه به سطح علمی و ابزار زمان ساخت)، از ارزش بیشتری برخوردار میباشند؛ اما تبلیغات و جذب گردشگر کدام یک بیشتر است؟! بدیهی است که "برج ایفل"! چرا؟ چون از حمایت تشکیلاتی، دولتی، رسانهای و تبلیغاتی بیشتری برخوردار میباشد.
*- فیلم سینمایی "محمد رسول الله صلوات الله علیه و آله" و یا "عمر مختار" به کارگردانی مصطفی عقاد (که در امریکا زندگی میکرد، اما به همراه خواهرش در یک انفجار در لبنان کشته شد) یک فیلم فاخر، هنرمندانه، متعهدانه و ارزشمند است – فیلمهای سینمایی "پدر خوانده" به کارگردانی فرانسیس فورد کوپولا (Francis Ford Coppola ) نیز به لحاظ سناریو، کارگردانی و بازیگری، کمنظر و زبانزد میباشد – فیلمهایی چون: آرگو (Argo) که داستان فرار چند دیپلمات آمریکایی در جریان تسخیر سفارت آمریکا در تهران را نشان میدهد، یا فیلم سینمایی «جدایی نادر از سیمین»، یا هر فیلمی که به نوعی اسلام و یا جمهوری اسلامی ایران را هدف بگیرد نیز فیلم هستند، اما کدامیک یک برندهی جایزه اسکار میشوند و چرا؟!
*- امروزه هیچ سازنده یا نوازنده موسیقی در جهان مشهور نخواهد شد، مگر آن که وابسته به یک تشکیلات "فرهنگی – سیاسی" باشد؛ چنان که دوران صدا و اجرای خوب در خوانندگی نیز به پایان رسیده است؛ هر کس که تحت حمایت تشکلهای فراماسونی، سازمانهای صهیونیستی، احزاب سیاسی دموکرات یا جمهوریخواه در امریکا و توابع آنها در اروپا، یا به دو بازوی قوی "فرهنگی – اقتصادی" آنها مثل "پپسی یا کوکا" قرار گرفت و در راستای اهداف آنها ساخت و خواند، موفق و مشهور خواهد شد و مابقی طفیلی میباشند تا صحنه خالی نگردد و رقابت ظاهری حفظ شود.
*- همین طور است سرنوشت هنر و هنرمند، در عرصه شعر، نقاشی، رومان نویسی، تاریخ نگاری، نگارش یا تصویر مسائل اجتماعی – سیاسی و ... .
وضعیت ما(؟!)
ما هم بدون تشکیلات و سازماندهی نیستیم؛ از یک سو از فرهنگ غنی اسلام و فرهنگ دیرینه و قابل تعریف و تقدیر ملی و نیز تاریخ گذشته و معاصر و مسائل اجتماعی فراوانی برخورداریم، از سوی دیگر هنرمند متعهد کم نداریم و از سوی دیگر، به لحاظ تشکیلاتی، دهها تشکیلات دولتی و غیر دولتی با بودجههای کلان، مسئولین و افراد مدعی داریم.
مجلس و کمیسیون فرهنگی، دولت و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شورای عالی انقلاب فرهنگی، رسانه ملی (صدا و سیما)، سازمان تبلیغات اسلامی، حوزهی هنری، بنیاد فارابی و ... سازمانها و نهادها و مؤسسات و شرکتهای دولتی و خصوصی دیگر؛ همه مسئولین، متعهدان، طلایهداران و موظفان سامان بخشی به این مهم هستند، و البته نه در یک میدان رقابتی سالم، بلکه در میدان جنگی! یک جنگ کامل و تمام عیار فرهنگی و هنری! و عمکردهایشان همین است که میبینیم و نیازی به تحلیل ندارد. همین قدر که مقام معظم رهبری میفرمایند: «در مسئلهی فرهنگ، بنده احساس یک ولنگاری میکنم؛ در دستگاههای فرهنگی - اعم از دستگاههای دولتی و غیر دولتی- یک نوع ولنگاری و بیاهتمامی در امر فرهنگ وجود دارد – 16/3/1395»، برای تمامی مسئولین، سیاستگزاران، نقادان، تحلیلگران ... و جامعهی فرهنگی و هنری ما کافیست.
منبع: www.iranpn.ir
کلمات کلیدی:
یادداشت