منظور از "شناخت" چيه؟ خب ما هيچ وقت نمیتونيم خدا رو بشناسيم، از یکی از معصومین پرسیدند: چرا دعاهای ما مستجاب نمیشود؟ فرمودند: زیرا کسی را که میخوانید نمیشناسید. (نهم / مشهد)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): این سؤال بر اساس یک حکم قطعی بنا شده، مبنی بر این که «ما نمیتوانیم خدا را بشناسیم»، اما این برداشت و این حکم کاملاً غلط و خطاست! اگر نمیتوانیم او (هُوَ) را بشناسیم، پس چرا به شناخت و پرستش او دعوت شدهایم؟! سرتاسر قرآن کریم، معرفی او (هُوَ) است، تا او را درست بشناسیم.
الف – خداوند متعال به انسان "عقل و فطرت" را از درون، و انبیا، رسل و وحی را از بیرون راهنما و معلم قرار داده تا انسان او را بشناسد؛ چرا که اگر نشناسد، به حکم فطرت که خداپرست است، حتماً و یقیناً خدایان دروغین را جایگزین نموده و آنها را بندگی خواهد نمود.
ب – خداوند متعال از یک سو، از تمامی بندگانش خواسته تا او را بشناسند، بپرستند و دوست بدارند، و از سوی دیگر فرموده که به هیچ کس فوق توانش، تکلیفی نمیکنم؛ پس اگر انسان مطلقاً نمیتوانست خدا را بشناسد، خداوند متعال نیز امر به معرفت و شناخت و پرستش خود نمینمود؛ چرا که هم توان و امکانش نبود و هم انسان نمیتواند یک ناشناخته را بشناسد، دوست بدارد و بندگی کند. پس چنین نیست که گفته شود: مطلقاً هیچ کس نمیتواند خدا را بشناسد.
ج – آری، خداوند متعال را هیچ کس نمیتواند آن گونه که هست بشناسد، چرا که اگر عقل و علم انسان تماماً به کسی یا به چیزی احاطه پیدا نماید، معلوم میشود که ظرف وجودی او کوچکتر از مظروف بوده است؛ و خداوند سبحان، محدود و کوچک نیست که معرفت او، آن چنان که هست، در عقلی یا علمی بگنجد. چنان که فرمود:
« لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ » (الأنعام، 103)
ترجمه: چشمها او را درنمىيابند و اوست كه ديدگان را درمىيابد، و او لطيفِ آگاه است.
د – اما کامل نشناختن یک کسی، یک چیزی، یا یک وجودی، دلیل بر اصلاً نشناختن او نمیباشد. چنان که ما هیچ چیزی را کامل و دقیق نمیشناسیم. حتی خودمان را، یک شاخه گُل را و حتی یک پشه یا ملکول را کامل نمیشناسیم و دانشمندان هر روز مطالعات خود را برای شناخت بیشتر ادامه میدهند، اما در هر حال یک شناختی هر چند اجمالی و گاهی عمیقتر وجود دارد که میتوانیم به زندگی ادامه دهیم و در بسیار از امور رشد نماییم.
شناساندن و شناختن:
درس اول: هیچ کس نمیتواند دربارهی کسی یا چیزی قبل از آن که او خودش را بشناساند، شناخت حاصل نماید. خورشید، ماه، ستارگان، کوهها، بادها، دریاها، حیوانات، انسانها و ... (همه چیز) اول خودشان را جلوه میدهند و میشناسانند، سپس انسان آن را میشناسد.
درس دوم: هیچ کس نمیتواند هیچ شخصی، یا چیزی یا وجود و موجودی را بیش از آن چه خودش خود را شناسانده، بشناسد.
البته در این امر "تعقل، تفکر، مطالعه و بصیرت" شرط است. ظاهر خورشید تا همین حدّ جلوهی ظاهری را همگان میشناسند، اما دانشمندان فیزیک به جلوههای دیگری از همین خورشید، به همان اندازه که تجلی دارد، علم پیدا میکنند.
خداشناسی:
خداشناسی هم همین طور است. تا خداوند سبحان خودش را نشناساند، کسی نمیتواند او را بشناسد و هیچ کس هم بیش از آن چه او خودش را شناسانده، نمیتواند بشناسد، منتهی مراتب توجهها، تعقلها، تفکرها، مطالعهها و بصیرتها، در این شناسایی متفاوت میباشد.
درس یک: هر چیزی (حتی خود ما و موجودات ریز عالم)، با نشانههایش (آیاتش)، شناسانده و شناخته میشود و این نشانهها، خبر از ذات میدهند. اگر شما بگویید که "من" یک انسان، بشر، مرد، زن، مسلمان، ایرانی، محصل، طلبه، دکترای فلان رشته و ... هستم، اینها همه نشانهها و نشانیهای شماست، نه خود شما؛ اما این نشانیها بروز و جلوه میکنند و شما را به دیگران میشناساند (تا آن حدی که خودتان خود را بشناسانید).
درس دوم: خداوند متعال خودش را در درون خود ما و عالم بیرون از ما، به خوبی شناسانده است، چرا که هر چه را ببینیم و بشناسیم، آیه و نشانهی اوست؛ البته عقل و بصیرت لازم است:
« سَنُرِيهِمْ آيَاتِنَا فِي الْآفَاقِ وَفِي أَنْفُسِهِمْ حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَهُمْ أَنَّهُ الْحَقُّ أَوَلَمْ يَكْفِ بِرَبِّكَ أَنَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ شَهِيدٌ » (فصلّت، 53)
ترجمه: به زودى نشانههاى خود را در افقها[ى گوناگون] و در دلهايشان بديشان خواهيم نمود، تا برايشان روشن گردد كه او خود حق است. آيا كافى نيست كه پروردگارت خود شاهد هر چيزى است؟
خدا را نمیشناسید:
پس اگر خداشناسی مطلقاً ممکن نبود، حتی انبیا و اولیای خداوند متعال نیز او را نمیشناختند و بالتبع دعوت برای خداشناسی و خداپرستی نیز غیر ممکن و غیر لازم میگردید.
همین که [بنا به شناساندن خودش در حجّت عقل، کلام وحی، آیات و نشانهها در آفاق و انفس] میگوییم: خداوند متعال حیّ، علیم، حکیم، سبحان، ربّ، إله، قادر، رئوف، رازق، رحمان، رحیم، کریم و ... میباشد، یعنی او را [به اندازه ظرف وجودی خود]، شناختهایم، منتهی آن گونه که خودش را شناسانده است.
بله، کسی نمیتواند برای اسمای الهی، حد و اندازه (قدر)ی قائل شود و سپس به آن احاطهی علمی پیدا کند، چرا که او محدود، مقدور و مخلوق نیست.
« وَمَا قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ وَالْأَرْضُ جَمِيعًا قَبْضَتُهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَالسَّمَاوَاتُ مَطْوِيَّاتٌ بِيَمِينِهِ سُبْحَانَهُ وَتَعَالَى عَمَّا يُشْرِكُونَ » (الزّمر، 67)
ترجمه: و خدا را آنچنان كه بايد به بزرگى نشناختهاند، و حال آنكه روز قيامت زمين يكسره در قبضه [قدرت] اوست، و آسمانها در پيچيده به دست اوست؛ او منزّه است و برتر است از آنچه [با وى] شريك مىگردانند.
پس، وقتی گفته میشود: «خدا را نشناختهاید»، یعنی در همین حدی که میتوانید و باید بشناسید، نشناختهاید!
*- مردم به طور کلی بر دو دستهاند، یا وجود خدا را قبول دارند و یا اساساً منکر و کافر هستند؛ اما در میان همانهایی که وجود خداوند سبحان را قبول دارند، خدانشناسی بسیار است:
●- برخی برای او شریک قائل میشوند؛
●- برخی خدا را تجسم میکنند؛
●- برخی برای او پدر، فرزند یا قوم و خویش قائلند؛
●- برخی دیگر خداوند سبحان را در اوهام خود تصور میکنند؛
●- برخی خواسته و ناخواسته، دانسته و ندانسته، اوصافی برای او قائل میشوند که اوصاف مخلوقات و بندگان میباشد.
●- برخی در ذهن خود، خدایی میسازند که آن خدای ساختهی ذهن خودشان است، نه خداوند سبحان. به عنوان مثال: بسیار شنیدهاید که میگویند: خداوند رحم دارد، ولی غضب ندارد – بهشت میبرد، اما جهنم نمیبرد – همه جبر است و اختیاری نیست – همه چیز را به خودمان واگذار نموده و مطلقا جبری نیست ...، اینها همه اوهام و خیالات است که نتیجهاش خداسازی و شناخت خدای کاذب ذهنی، به جای خدای حقیقی میباشد.
خداشناسی و دعا:
●- برخی دعا میکنند، اما گمان میکنند که رابطهی "عبد و معبود" معکوس شده است! گمان میکنند که خداوند متعال، فرمانبردار و عبد آنهاست! اسمش را "دعا" گذاشتهاند، اما از پایین دستور صادر میکنند و وقتی اجابت نشد، معترض میشوند که «چرا وقتی فرمان دادم، انجام ندادی؟!»
●- برخی بسیار ناشکر و ناسپاس هستند و نمیدانند که همین ناشکری (نشناختن مُنعم و نعمت و عدم استفادهی درست از نعمت)، یعنی کفران نعمت، و این قانون خداست که شکر سبب ازدیاد نعمت شود و کفران سبب معذب شدن انسان گردد.
●- برخی دعا میکنند، اما نمیدانند چه مسائلی دعای آنها را به اجابت میرساند و چه مسائل یا کارهایی، سبب هتک حرمتها میشود و چه کارهایی دعای آنها را حبس میکند و مانع از اجابت میگردد؛ « - اَللّهُمَّ اغْفِرْ لىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ – بارالها! ببخش بر من آن گناهانی را که دعا را حبس میکند / دعای کمیل».
*- پس در این موارد جای دارد که گفته شود: خدا را نمیشناسید – یا گفته شود: - آن خدایی که تو او را میخوانی، خداوند سبحان نیست که او پاسخ تو را دهد، بلکه خدای خیالات و اوهام خود را میخوانی و آنها نیز توان پاسخ و اجابت ندارند.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
*- منظور از "شناخت" چیست؟ ما که نمیتوانیم خدا را بشناسیم؛ گفتهاند: دعایتان برای این مستجاب نمیشود که او را نمیشناسید؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7811.html
- تعداد بازدید : 3166
- 16 تیر 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی توحید