امامت - در آیه 165 از سوره نساء، با صراحت میگوید که دیگر بعد از پیامبران، هیچ منذر و مبشری نیست، حالا چه امام باشد یا ...؛ پس چرا ما میگوییم که پس از پیامبر باید هدایت کنندهی جدیدی (امام) باشد؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): رهبر جدید، دین یا شریعت جدید نیست، بلکه شخص و شخصیتی است که در همان دین و شریعت، مردم را رهبری مینماید.
متن و ترجمهی آیهی مورد استناد به شرح ذیل میباشد:
« رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا » (النساء، 165)
ترجمه: پیامبرانی که بشارتدهنده و بیمدهنده بودند، تا بعد از این پیامبران، حجتی برای مردم بر خدا باقی نماند، (و بر همه اتمام حجت شود) و خداوند، توانا و حکیم است.
الف – مفهوم آیه این است که اگر خداوند متعال رسول نفرستد، مردم را هدایت نکند، آنها را عالم و آگاه و مطلع ننماید، بالتبع مکلف و مسئول نمودن و سپس مؤاخذه و محاکمه نمودن، و در نتیجه، پاداش یا مکافات دادن آنها، بیمعنا و پوچ میگردد و غیر حکیمانه و البته ظالمانه نیز هست؛ که خداوند متعال از این اوصاف مبرا و منزه (سبحان) میباشد.
ب – پس فرمود که رسولان را برای بشارت و انذار فرستادم، تا حجت بر مردم تمام گردد و کسی بر خدا حجت نداشته باشد، نه این که خدا بر کسی حجت نداشته باشد، حجتهای خدا همیشگی است. لذا فرمود: « عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ »، یعنی "بر خداوند حجت نداشته باشند" و نفرمود: « مِنَ اللَّهِ حُجَّةٌ » که معنایش این شود که دیگر "حجّتی از ناحیهی خدا نخواهد بود".
ج – بدیهی است که علم و حکمت الهی اقتضا میکند که تا وقتی مخلوقاتش هستند، هدایت (تکوینی و تشریعی که مخصوص بشر است) نیز باشد، و تا وقتی بشر در این دنیاست و محتاج هدایت میباشد، حجّتهای خدا نیز هستند و باید باشند. اگر حجّت نباشد که اتمام حجّت معنا ندارد.
بیتردید فرض این که خداوند متعال تا یک دورهای بندگانش را هدایت نموده و برای آنان حجتها قرار داده باشد و بعد ناگهان رها نماید، فرض غلطی است و باور آن نیز افترای به خداوند متعال میباشد.
بشر همیشه نیاز به هادی و هدایت دارد، هدایت نیز توسط "حجت"ها انجام میپذیرد، چه این حجتها پیامبران باشند و چه غیر آنها؛ و البته که رها کردن بندگان و بدون حجت گذاردن آنها طبق همین آیه، نقض غرض میشود، مضافاً بر این که کار حکیمانهای نیست، لذا در انتهای آیه تصریح نمود و متذکر گردید که « وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا ».
د – بله در آیهی دیگری تصریح نموده است که دیگر باب نبوت و بالتبع انزال وحی بسته شده و حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله، نفر آخر و ختم سلسلهی نبوت میباشد:
« مَا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِنْ رِجَالِكُمْ وَلَكِنْ رَسُولَ اللَّهِ وَخَاتَمَ النَّبِيِّينَ وَكَانَ اللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا » (الأحزاب، 40)
ترجمه: محمّد (ص) پدر هیچ یک از مردان شما نبوده و نیست؛ ولی رسول خدا و ختمکننده و آخرین پیامبران است؛ و خداوند به همه چیز آگاه است!
اما نه تنها هیچ کجا بیان نشده است که دیگر شما رها شدهاید، یا نیازی به معلم، مربی، رهبر و امام ندارید، بروید نفری یک جلد کتاب به نام قرآن را بخوانید و ...؛ بلکه تصریح نمود که تمامی علوم و مقدرات عالم، حتی عملکرد انسان و بیشتر از آن آثارش نزد "امام مبین" جمع میشود و در آخرت نیز هر شخصی، هر امتی و هر جماعتی، با امامش محشور میگردد، خواه پیشوای حق باشد یا پیشوای باطل؛ - پس حتماً باید امام حق باشد که او همان "حجت" خداست.
نتیجه:
یک – پس، از هیچ کجای آیهی مذکور، حتی به زور هم نمیشود نتیجه گرفت که چون خداوند متعال با ارسال رسولان، بر بشر اتمام حجت کرده است، پس دیگر بشر هیچ نیازی به هدایت و رهبری و امام ندارد؟!
دو – آن "حجتی" که به معنای "اتمام حجت" در آیه آمده، حجت عقلی میباشد؛ اگر شما معلمی را به کلاسی بفرستید و بگویید: این هم معلم، پس دیگر حجت بر شما تمام شد و بهانهای برای عدم تحصیل ندارید، معنایش این نیست که دیگر هیچ معلم و مربی و مدیری لازم ندارید.
سه – ولایت، امامت و ضرورت اطاعت و تبعیت از آنها، از جمله اهمّ بشارتها و انذارهای خداوند حکیم، توسط رسول اعظم صلوات الله علیه و آله میباشد، چنان که خود در کلام وحی تصریح نمود «بشارت» که کار مبشر است، معرفی و دعوت به تبعیت از ولایت و امامت اهل بیت علیهم السلام میباشد:
« ذَلِكَ الَّذِي يُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ » (الشوری، 23)
ترجمه: این همان چیزی است که خداوند بندگانش را که ایمان آورده و اعمال صالح انجام دادهاند به آن نوید (بشارت) میدهد! بگو: «من هیچ پاداشی از شما بر رسالتم درخواست نمیکنم جز دوستداشتن نزدیکانم [= اهل بیتم]؛ و هر کس کار نیکی انجام دهد، بر نیکیاش میافزاییم؛ چرا که خداوند آمرزنده و سپاسگزار است.
پس جفا و ظلم است که کسی همین بشارت و انذار را از او بگیرد و بعد بگوید: چون خودت آخرین نبی هستی، بر اساس این آیه، ما دیگر حجتی نمیخواهیم، هر چند که درمقام بشارت و انذار،خودت او را به امر خدا معرفی کرده باشی!
تفاوت بشارت و انذار، با هدایت و رهبری (ولایت و امامت):
یک - بشارت و انذار، اطلاعرسانی نسبت به راهها، بنبستها و نتیجه و انتهای هر کدام است که عموم را شامل میگردد. مثل این است که کسی بگوید: تمامی مردم این دهستان یا شهرستان، یا این دانشگاه و یا مدرسه جمع شوند تا من به آنها "بشارت و انذار" دهم و راههای درست و نادرست و پرتگاهها و عاقبت هر کدام را به آنها معرفی کنم تا با آنها "اتمام حجّت" کرده باشم، تا بعد از هلاکت نگویند: چرا کسی نیامد و به ما نگفت؟!
در اینجا، بشارت و انذار دهنده، همگان را مخاطب قرار میدهد، خوب، بد، طالب علم، گریزان از تحصیل، شهروند نمونه، شهروند عادی یا شهروند شرور، همه را شامل میگردد. در جمع مخاطبین او، هم فرعون هست، هم هارون – هم مترفین هستند و هم مؤمنین. هم ابوسفیان هست و هم سلمان و ابوذر و یا طلحه و زبیر.
اما پس از بشارت و انذار، و اطلاعسانی، آگاهی بخشی و بینههای محکم عقلی یا عینی؛ نوبت به حرکت میرسد؛ اینجا دیگر کار "بشارت و انذار" به اتمام رسیده و کار ولایت و امامت (رهبری) تازه آغاز میگردد و البته که هر ولیّ یا امامی، پیروان خود را هدایت میکند، نه همگان را.
پس نه فقط پایان و ختم نبوت که "مبشر و منذر" بودند، به مثابهی پایان کار نیست، بلکه تازه کار شروع میشود، حرکت آغاز میگردد و هر کسی به دنبال امامش راه میافتد و به همان مقصدی که او میرود و میبرد، میرسد.
سنّت الله:
سنّت الله همین است؛ این خداوند متعال است که "بشارت و انذار" میدهد، چه به واسطهی انبیا و وحی و چه به واسطهها و اسباب دیگر؛ مخاطب این بشارت و انذار، همگان هستند، مؤمنان هستند، کافران، مشرکان و منافقان نیز هستند؛ اما پس از "اتمام حجّت"، نوبت به حرکت میرسد و در اینجا میفرماید: خدا ولیّ مؤمنان است (نه همگان) و آنها را نور به ظلمات خارج مینماید؛ اما کفار اولیای گوناگونی دارند که همه اهل طغیان هستند و آنها را از نور به ظلمات میبرند:
« اللَّهُ وَلِيُّ الَّذِينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِينَ كَفَرُوا أَوْلِيَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ » (البقرة، 257)
ترجمه: خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون میبرد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.
دو – کار مبشر و منذر، [خدا یا به امر او، پیامبر خدا] این است که آگاهی را به مردم برساند، چنان که "نبی" یعنی کسی که خبر را میگیرد و سپس خبر را میرساند، حال چه کسی تبعیت میکند، یا چه کسی مخالفت میکند، و یا چه کسی بی تفاوت میماند، یا چه کسی شاگرد اول میشود و از دیگران سبقت میگیرند، چه کسی شاگرد اول نیست، اما در همین مسیر راه افتاده است و چه کسی عقبگرد میکند و ...؛ موضوع "مبشر و منذر" نمیباشد؛ چنان که حتی خداوند متعال در این مقام میفرماید:
« إِنَّا هَدَيْنَاهُ السَّبِيلَ إِمَّا شَاكِرًا وَإِمَّا كَفُورًا » (الأنسان، 3)
ترجمه: ما راه را به او نشان دادیم، خواه شاکر باشد (و پذیرا گردد) یا ناسپاس!
اتمام حجت:
اما اگر بندگان بگویند: خداوندا! بسیار خب، شنیدیم، آگاه شدیم، مطلع گردیدیم؛ اما حال چگونه به راه بیافتیم، چگونه طی مسیر کنیم، به چه کسی اقتدا کنیم، راهنما و رهبر ما کیست ...؟! اما در این موضع، مقطع و امر مهم؛ امامی، رهبری، هدایت کنندهای، مربیای ... نباشد، اصلاً حجت تمام نشده است.
مثل این میماند که یک مؤسسهی علمی، یک کتاب بدون معلم، از تاریخچه و مشخصات و نقشه کوه اورست به یک عده بدهد، بعد بگوید: حالا این کتاب را بگیرید دستتان و بروید تا نوک قلّه! یا بگویند: چون دانشگاه جنگ وجود دارد و کتابهای درسیاش تألیف شده، شما دیگر نه در دانشگاه نیاز به استاد دارید و نه در جنگ نیاز به فرمانده، همین کتاب را دستتان بگیرید و به جنگ بروید! یا یک کلاس تئوری شنا بگذارند و کتابی در این زمینه بنویسند، بعد بگویند: شما دیگر نه مربی شنا میخواهید و نه راهنما و نه غریق نجات، همین کتاب را دست بگیرید و بروید وسط دریا!
از این روست که نه به هنگام نزول آخرین وحی، بلکه پس از دستور به معرفی ولایت و امامت، فرمود: «... ٱلْيَوْمَ يَئِسَ ٱلَّذِينَ كَفَرُوا۟ مِن دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَٱخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا ...» (المائده، 3)
ترجمه: ... امروز، کافران از (زوال) آیین شما، مأیوس شدند؛ بنابر این، از آنها نترسید! و از (مخالفت) من بترسید! امروز، دین شما را کامل کردم؛ و نعمت خود را بر شما تمام نمودم؛ و اسلام را به عنوان آیین (جاودان) شما پذیرفتم ... »
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
در آیه 165 از سوره نساء، با صراحت میگوید که دیگر بعد از پیامبران، هیچ منذر و مبشری نیست، حالا چه امام باشد یا ...؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7844.html
- تعداد بازدید : 4774
- 24 تیر 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی امامت سوره نسا