بسم الله الرّحمن الرّحیم
الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ. وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ.
سلام دوستان؛
بسیار شنیدهاید که حتی گاهی در مقام اعتراض به عدل الهی، میپرسند: «چرا ما پیامبر نشدیم؟!» این سؤال جدیدی نیست، حتی زمان انبیای الهی علیهم السلام، بیشتر مطرح میشد که چرا او انتخاب شد؟ چرا ما انتخاب نشدیم؟ مگر او کیست که ما نیستیم و ...؟ خداوند متعال نیز در یک جمله پاسخ داد که خالق، مالک، رب، علیم، حکیم و هادی منم، پس من میدانم که رسالتم را کجا قرار دهم. (1)
اما، حالا بیاییم به جای ادعا و اعتراضات و توقعات بیجا، که اغلب برای توجیه و فرار از بندگی و اطاعت است، موضوع را از زاویهی دیگری بررسی کنیم و ببینیم «اگر ما پیامبر میشدیم چه میشد و قرار بود چه کنیم؟»
اگر در مقام حضرت نوح علیه السلام بودیم:
اگر ما در مقام، رتبه و جایگاه حضرت نوح علیه السلام بودیم، باید با معرفت، ایمان و اخلاص تمام، مردمان را به توحید و خداپرستی دعوت میکردیم، اگر چه نزدیک به هزار سال دعوت کنیم و آنها نپذیرند؛ و باید به امر خدا و با باورِ وعدهها و وعیدهای او، وسط بیابان کوفه، برای مردمان کشتی نجات میساختیم و از آنها میخواستیم که بپیوندند، اگر چه آنها مسخره میکردند و میگفتند: حالا که میخواهی کشتی بزرگی بسازی، چرا وسط بیابان؟!
*- خب، ما نیز همین امکان را داریم، هم ایمان بیاوریم، هم اخلاص داشته باشیم، هم دیگران را دعوت به توحید و معاد کنیم و هم به فکر نجات دیگران در طوفانها و سیلابهای مهلک و عذابآور باشیم، اگر چه آنها ما را مسخره کنند.
اگر در مقام حضرت ابراهیم علیه السلام بودیم:
اگر ما در مقام "خلیل الله" بودیم، باید کاملاً موحد و تسلیم میشدیم، اول مسلمان (به لحاظ رتبهای و سبقت از دیگران) میشدیم و سپس تک و تنها هم که شده، بت شکنی میکردیم. باید وقتی مشرکین ما را به وسط آتش جهالتها، فتنهها، کینهها، عداوتها و لجاجتهای متعصبانهی خود میاندازند، هم چنان استوار و صبور باشیم، تا آتش بر ما گلستان شود. باید اهل منطق، دلیل، برهان و اخلاق باشیم.
*- خب، چرا چنین نیستیم و چنین نمیکنیم، چه کسی مانع است یا میتواند باشد؟ خداوند متعال که خالق او و ماست، فرمود که ابراهیم را برای شما اسوه قرار دادم، پس چون او باشید.
اگر در مقام حضرت یوسف علیه السلام بودیم:
اگر ما در مقام حضرت یوسف علیه السلام بودیم، باید که نه تنها کینهی حسادت برادران خود را به دل نمیگرفتیم، بلکه خیرخواه و دعاگوی آنان میشدیم – باید سقوط و حبس در چاهی که برادران ناآگاهمان ما را در آن انداختند را با توکل بر خدا تحمل میکردیم – باید حتی به بردگی طواغیت رفتن را تحمل میکردیم، بدون آن که در معرفت، ایمان، اخلاص و جهادمان، خللی وارد شود – باید هنگامی که نامحرمی بر ما جلوه میکند و حتی خودش را به ما عرضه میکند، به جای دیدن بدن و خواهش او و نفس خودمان، خدا را ببینیم و معصیت نکنیم. باید وقتی به قدرت رسیدیم، تدبر و نیرو را به کار بندیم و وقتی به شوکت رسیدیم، انتقام از برادران خود نگیریم و با تدبیر، امور را اداره کنیم و مردمان را به توحید و خداپرستی دعوت کنیم.
*- کدام موقعیت یوسف علیه السلام برای ما پیش نیامده است؟ و در پیشآمدها چه کردیم؟!
اگر در مقام حضرت موسی علیه السلام بودیم:
اگر در جایگاه یا مقام حضرت موسی علیه السلام بودیم، باید حتی در دورههایی که طاغوتها و فراعنه متکفل تربیت ما شدهاند و فرهنگ طاغوتی خود را به ما آموزش داده و حتی تحمیل میکنند، ما رنگ الهی (صبغة الله) بگیریم، چرا که مربی و رب العالمین اوست. باید علیه فرعون زمان، قیام کنیم، اگر چه تنها؛ و یا با برخورداری از حامیان اندک و ضعیف، از قدرت و حشمت فرعون زمان نهراسیم – باید نه تنها فریب جادوگران و رمالان فضای حقیقی و مجازی را نخوریم، اسیر شعبدههای چشم شیطانی نگردیم، بلکه تمامی این سحرها را یکجا باطل کنیم – باید دست مردم را بگیریم و از رود خروشان عبور دهیم، اگر چه لشکریان فرعون، به قصد کشتن و غرق کردن ما، در تعقیب ما باشند و یک عده هم بگویند: اینها دیوانهاند که میخواهند از رود عبور کنند – باید فریب سامریها و گوسالهسازان را نخوریم – علیه آنها و گوساله پرستان قیام کنیم – هر چند که حتی حامیان خودمان، مرتب نق بزنند که "پس چه شد" و از ما فقط نان و حلوا و سلوا بخواهند.
اگر در مقام حضرت عیسی علیه السلام بودیم:
اگر در مقام حضرت عیسی علیه السلام بودیم، کارمان دشوارتر بود؛ چرا که باید از یک سو در عرصهی جنگ نرم، با خرافاتها، فریبها و دغلبازیها که گاه از سوی اهل علم و دانشمندان نیز اِعمال میشد میجنگیدیم و از سوی دیگر مردمان اسیر شده در دنیای دون را به آسمان "اخلاق الهی" عروج میدادیم.
فرمود: ای مردم! برادرم حضرت موسی (ع) به شما گفت که "زنا" نکنید، من میگویم که حتی فکر و خیالش را هم نکنید. این یعنی عروج به آسمان اخلاق و رسیدن انسان به فضیلت اخلاقی.
اگر در جایگاه و نقش حضرت عیسی علیه السلام بودیم، باید ضمن دعوت از یک سو و مواجه با انکار مردمانِ مرعوب شده توسط زر و زور و تزویر از سوی دیگر، خود را برای تکفیر از سوی مدعیان ایمان و به صلیب کشیده شدن توسط آنان و فرمان فراعنهی زمان آماده میکردیم.
اگر در نقش خاتم الأنبیاء و المرسلین بودیم:
اگر در شرف، کرامت، مقام، رتبه و درجهی ایشان بودیم، چه میشد و باید چه میکردیم؟
*- اگر قرار بود که قرآن کریم یک جا به قلب ما نازل میشد، خب اکنون نیز یک جا در اختیارمان قرار دارد.
*- اگر قرار بود پس از بعثت (بلوغ فکری ما)، قرآن به صورت آیه به آیه نازل میشد، تا ضمن معرفت، علم، ایمان و عمل مخلصانه، به دیگران نیز ابلاغ میکردیم، اکنون نیز همین طور است، میتوانیم آیه به آیه بخوانیم، پس از تفکر، تأمل، تعمق، ایمان و عمل، به دیگران ابلاغ کنیم. مگر نمیگوییم: «قُل هُوَ اللهُ أَحَد – بگو اوست الله یگانه»؟ یعنی همان گونه که به ایشان فرمان رسید «قل»، به ما نیز فرمان رسید «قل».
*- یک عده میگویند: نخیر، چرا به ایشان جبرئیل وحی آورد و به ما نمیآورد؟ باید گفت: پیامبر خدا صلوات الله علیه و آله، برای خدا تعیین و تکلیف نکرد که چه کسی وحی او را بیاورد؛ خداوند متعال خواست که وحی را با جبرئیل به ایشان و توسط ایشان که شریفترین و اکمل است به ما ابلاغ نماید. ایشان پذیرفتند، ما نیز بپذیریم و تسلیم شویم.
*- اگر ما در مقام و مسئولیت ایشان بودیم، باید پس از خودمان، به تزکیه، تلاوت آیات و نشانههای الهی، تعلیم کتاب و حکمت به دیگران اقدام مینمودیم. خب مگر اکنون وظیفهی دیگری داریم؟!
شغل ما باید همان شغل انبیا باشد؛ به قول امام خمینی رحمة الله علیه، «معلمی شغل انبیاست». پس معلم خودمان و دیگران باشیم.
*- فرمود: من برای اکمال مکارم اخلاقی برانگیخته (مبعوث) شدهام. خب همه ما بر همین امر برانگیخته و مأمور شدهایم، چرا در اکمال فضایل اخلاقی خود و دیگران و جامعه نمیکوشیم؟!
*- به پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمود که به غیر از نمازهای واجب، اهل نافله باش و حتی پاسی از شب را به عبادت مشغول شو؛ مگر دستور به ما برای رشد، تقرب و فلاح غیر از این است؟!
*- و خلاصه آن که فرمود: از ویژگیهای پیامبر و هر کسی که با اوست، رحمت به مؤمنین و شدت علیه کفار و دشمنان میباشد؛ آیا اگر ما امت ایشان و با ایشان هستیم، نباید تبلور این ویژگی باشیم؟!
***- پس کسی مدعی و معترض به پیامبری نگردد؛ بلکه پیامبر گونه زندگی کند و با پیامبران و از جمله اشرف آنان، حضرت محمد مصطفی صلوات الله علیه و آله، محشور شود. آیا انسان برای آخرت خود، مقامی والاتر از آنان متصور و خواهان است، آیا با این حشر، در کنار آنان قرار نمیگیرد.
1- وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُوا لَنْ نُؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُوا صَغَارٌ عِنْدَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُوا يَمْكُرُونَ (الأنعام، 124)
و هنگامی که آیهای برای آنها بیاید، میگویند: «ما هرگز ایمان نمیآوریم، مگر اینکه همانند چیزی که به پیامبران خدا داده شده، به ما هم داده شود!» خداوند آگاهتر است که رسالت خویش را کجا قرار دهد! بزودی کسانی که مرتکب گناه شدند، (و مردم را از راه حق منحرف ساختند،) در مقابل مکر (و فریب و نیرنگی) که میکردند، گرفتار حقارت در پیشگاه خدا، و عذاب شدید خواهند شد.
- تعداد بازدید : 2292
- 5 مرداد 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت