در آن آیهای که خداوند به چهارگروه بهرهمند از نعمات خود اشاره دارد (نبیین، صدیقین، شهدا و صالحین)، منظور از صدیقین چه کسانی هستند؟ آیا همانطور که از ظاهرش پیداست، منظور "راستگویان" هستند؟ مگر راستگویی یکی از صفات "صالحین" نیست؟ پس دیگر چه نیازی به بیان آن بود؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): متن و ترجمهی آیه به شرح زیر ذیل میباشد:
« وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا » (النساء، 69)
ترجمه: و کسی که خدا و پیامبر را اطاعت کند، (در روز رستاخیز،) همنشین کسانی خواهد بود که خدا، نعمت خود را بر آنان تمام کرده؛ از پیامبران و صدّیقان و شهدا و صالحان؛ و آنها رفیقهای خوبی هستند!
یک - این آیه، در وصف انبیا و شهدا و ... نیست، بلکه در وصف کسانی است که مطیع خدا و رسولش صلوات الله علیه و آله میباشد؛ میفرماید: هر کس که از خدا و رسول (ص) اطاعت کند، در دنیا و آخرت با (مَعَ) نبیین، صدیقین، شهدا و صالحین خواهد بود که خوب رفیقانی هستند.
دو – این آیه، مقصود از دعای «صِراطَ الّذینَ أَنعَمتَ عَلَیهِم» در سوره حمد را بیان میدارند.
سه – و البته تصریح شده است که مقصود از «نعمت»، نعمت ولایت است، وگرنه نعمات دنیوی، به کفار و مشرکین و منافقین نیز داده میشود.
چهار گروه:
نبی – نبی از ماده «نبأ» به معنای خبر است و نبی به کسی میگویند که با علم وحی الهی مرتبط میباشد. از عالَم غیب، به وسیلهی "وحی"، خبر میگیرد و آن را به امر الهی، به دیگران منتقل مینماید و اگر به سوی قومی مأمور شد، "رسول" میشود. پس هر رسولی حتماً نبی هم هست، اما هر نبیای الزاماً رسول نمیباشد. پس وقتی گفته شد «نبیین»، تمامی آنها را شامل میگردد.
صدیق – اگر چه در فارسی "صدیق" را راستگو ترجمه کردهاند، اما منظور فقط "گویش" به زبان نمیباشد. بلکه معنای "صدیق"، اعم از گویش زبانی میباشد. صَدیق یعنی دوست واقعی، اما صِدّیق، یعنی کسی که نه تنها گویش او راست و درست است، بلکه رفتارش تصدیق کننده گفتارش میباشد و هر دو باهم تصدیق کنندهی افکار و نیاتش میباشد و همه با هم، با حقایق عالم هستی و وحی صدق میکنند. پس او در مجموع، تصدیق کننده است؛ و البته کسی میتواند به این صفت دستیابد که به خاطر همان صدقش، حقیقت اشیاء را میبیند، در واقع "شاهد" این حقایق است.
شیهد – اما معنای شهید، کشته شدن در جنگ، یا ترور شدن "فی سبیل الله" نمیباشد. چه بسا کسانی کشته شوند، اما چون قصدشان از جنگ، "فی سبیل الله" نبوده، شهید محسوب نگردند و چه بسا کسانی در بستر آرام بمیرند، اما "شیهد" باشند.
شهید کسی است که شاهد بر اعمال دیگران نیز میباشد؛ نه این که فقط نظارهگر است، بلکه در قیامت خداوند متعال آنان را به عنوان "گواه" میآورد. چنان که در دادگاه، "شاهد" به کسی میگویند که "دیده" است، نه کسی که "علم" دارد. پس "شهادت" صرف علم داشتن مانند "صادق" نمیباشد، بلکه علمی است ناظر به اعمال مردم. در آخرت شخص یا جامعهی گناهکاری را میآورند و آنها توجیه میکنند که به ما خبر نرسید – شرایط مساعد نبود – امکانات لازم در اختیار نبود – به ما گفته نشد ...، سپس مؤمنی را میآورند که در همان شرایط بود؛ پس این میشود "شاهد" بر توجیه و دروغگویی آنان – در دنیا نیز مؤمن "شاهد" است، یعنی الگو و گواهی دهنده برای دیگران میباشد.
در قرآن کریم فرمود: شما را "شاهد"ی برای بقیه مردم قرار دادم و رسول اکرم صلوات الله علیه و آله را "شاهد" شما نمودم؛ و "شهید" کسی است که این شهادت او، استمرار دارد.
« وَكَذَلِكَ جَعَلْنَاكُمْ أُمَّةً وَسَطًا لِتَكُونُوا شُهَدَاءَ عَلَى النَّاسِ وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا وَمَا جَعَلْنَا الْقِبْلَةَ الَّتِي كُنْتَ عَلَيْهَا إِلَّا لِنَعْلَمَ مَنْ يَتَّبِعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ يَنْقَلِبُ عَلَى عَقِبَيْهِ وَإِنْ كَانَتْ لَكَبِيرَةً إِلَّا عَلَى الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُضِيعَ إِيمَانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَءُوفٌ رَحِيمٌ » (البقره، 143)
ترجمه: و بدين گونه شما را امتى ميانه قرار داديم، تا بر مردم گواه باشيد؛ و پيامبر بر شما گواه باشد. و قبلهاى را كه [چندى] بر آن بودى، مقرر نكرديم جز براى آنكه كسى را كه از پيامبر پيروى مىكند، از آن كس كه از عقيده خود برمىگردد بازشناسيم؛ هر چند [اين كار] جز بر كسانى كه خدا هدايت[شان] كرده، سخت گران بود؛ و خدا بر آن نبود كه ايمان شما را ضايع گرداند، زيرا خدا [نسبت] به مردم دلسوز و مهربان است.
خداوند متعال، خودش "شهید" است (إِنَّ ٱللَّهَ عَلَىٰ كُلِّ شَىْءٍۢ شَهِيدٌ) – رسول خدا صلوات الله علیه و آله، شهید هستند (وَيَكُونَ الرَّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدًا) – مسلمانان شاهد بر امتهای دیگر هستند و در بین هر امتی نیز شهیدانی قرار دارند:
« وَيَوْمَ نَبْعَثُ فِي كُلِّ أُمَّةٍ شَهِيدًا عَلَيْهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِكَ شَهِيدًا عَلَى هَؤُلَاءِ وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ » (النّحل، 89)
ترجمه: (به یاد آورید) روزی را که از هر امتی، گواهی از خودشان بر آنها برمیانگیزیم؛ و تو را گواه بر آنان قرارمیدهیم! و ما این کتاب را بر تو نازل کردیم که بیانگر همه چیز، و مایه هدایت و رحمت و بشارت برای مسلمانان است!
صالح – صالح کسی است که "علم نافع" دارد، یعنی تمام خیرها را میداند و بدان عمل مینماید و چون در "علم و عمل" [دو بال حرکت انسان به سوی رشد]، صالح است، یعنی عملش منطبق با علم نافع و علمش منطبق بر خیرهای (مصالح) فردی و جمعی میباشد، به کرامت رسیده و قابلیت "اصلاح" دارد.
الف – پس ممکن است که بسیاری صدیق، شهید و صالح باشند، اما "نبی" نباشند. مانند امامان علیهم السلام، یا حضرت مریم علیهاالسلام که در قرآن تصریح شده که "صدیقه" بودند.
ب – اگر چه ممکن است صفات کمالیهی متعددی در یک نفر جمع شده باشد، اما دلیل نمیشود که به صورت جداگانه بازگو نگردد. چنان که اسمای حسنای الهی، همه به او تعلق دارند، به یک حقیقت واحد اشاره دارند، اما هر اسمی (مانند: رحمان، رحیم، علیم، حکیم، قادر، رئوف، جواد، کریم و ...)، معرفت و شناختی را منتقل میکند.
در انسان نیز همین طور است. "انسان کامل"، مظهر اتمّ اسمای الهی است، اما هر توصیف کمالی از او، شناخت دیگری میدهد، مانند این که گفته شود: امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، آیتالله الکبری – اسم الله الاعظم – امام الرحمة – باب العلم نبی و امیرالمؤمنین میباشد. پس نباید گفت: وقتی گفتید انسان کامل، یا امام حق، یعنی همه این ویژگیها را دارد، پس نباید به صورت جداگانه بیان گردد.
انسانهای مؤمن (با شدت و ضعف در مرتبهی ایمان و عمل)، همه در یک صراط قرار دارند، اما ویژگیهایی در آنان برتر میباشد.
نکته:
گاه به حسب شرایط و ضروریات، یک کمالی بیش از کمالات دیگر ظهور و بروز دارد. به عنوان مثال میگوییم: امیرالمؤمنین علیه السلام، برخوردار از علم نبی اکرم و رسول اعظم صلوات الله علیه و آله بودند و ایشان به "عدالت" مشهور هستند؛ خب مگر مابقی اهل عصمت علیهم السلام چنین نبودند – یا امام حسن مجتبی علیه السلام را به "حلم"، امام حسین علیه السلام را به "شجاعت" و امام سجاد علیه السلام را به "عبادت"، یا امامان باقر و صادق علیهم السلام را به "علم" میشناسیم. خب مگر مابقی چنین نبودند و همه نور واحد نیستند؟! چرا، بلکه به حسب شرایط و حکمتها، یک اسم (صفت) بیش از بقیه تجلی و ظهور داشته است.
آیا میشود گفت که پس چرا صفات و ویژگیها را جداگانه نام برده و یاد میکنیم؟! هر اسمی، معرف کمالی از کمالات میباشد که اسم دیگر، آن تعریف را به صورت خاص ندارد؛ اگر چه لازم و ملزوم یک دیگر باشند.
***- پس هر چند که مؤمن، صدیق و شهید و صالح باشد، اما هر اسمی، بیانگر ویژگی خاصی میباشد و شأنی از شئون را معرفی مینماید.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
در وصف چهار گروه نعمت داده شده (نبیین، صدیقین، شهدا و صالحین)، مگر راستگویی صفت صالحین نیست، پس چرا جداگانه بیان شده؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7892.html
- تعداد بازدید : 3915
- 6 مرداد 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن شهيد