پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): سؤال وی اشکالی ندارد، پاسخ دختر شما نیز بسیار منطقی است. اما اتفاقاً نکات بسیار ظریفی در همین گفتگوی کوتاه وجود دارد که چه بسا همینها موجب ناهماهنگیها و بروز اختلافات شود، نه صرف سؤال و پاسخ.
الف – طرفین ازدواج، در نهایت پسر و دختری هستند که اهل ایمان، تقوا و مقید میباشند و هر یک نیز تحصیلات دانشگاهی خود را تا مقطعی ادامه دادهاند. نه هیچ کدام اهل عصمت هستند و نه هیچ کدام عارف و فقیه. پس این که به وقت خواستگاری، هر یک آنقدر روی دیگری دقیق شود که ببیند آیا حتی سؤالی که او به ذهنش رسیده و مطرح کرده، [هر چند غلط باشد]، آیا مرجع دینی دارد یا ندارد، نگاه خطایی است.
ب – اگر کسی بخواهد این قدر دقیق باشد، باید نگاه کند که آیا پاسخ منطبق با عقل و دین هست یا خیر؟ وگرنه سؤال که هر چیزی میتواند باشد. شاید کسی حتی در توحید خود نیز سؤال داشته باشد، مگر میشود گفت که سؤال تو مرجعیت دینی ندارد؟ خیر، بلکه او حق دارد که سؤال داشته باشد و بپرسد، مهم این است که پاسخ باید منطقی و منطبق عقل و شرع باشد.
ج – گاهی افراد، بسیار متین و منطقی هستند، اما سؤال کردن را بلد نیستند. مثلاً میخواهد ببیند آیا همسر آیندهی او، نسبت به شوهر هماهنگی و همراهی و حتی در برخی از مواردی که لازم باشد، حرف پذیری دارد؟ یا خیر، بلکه هر سخن و نظر و رأیی را به بحث و جدل میکشاند؟!
منتهی او سؤال کردن بلد نیست و چه بسا از روی صفا و سادگی چنین رک و صریح بپرسد. تقصیری هم ندارد، مگر رسانهی ملی چیزی جز این یاد میدهد؟ در هر برنامه و گفتگویی با آقایان چند سؤال ثابت وجود دارد که از جمله آنها، سه سؤال زیر میباشد، که بدون هیچ تردیدی هدفدار است:
1- در خانه شما حرف آخر را کی میزند؟ 2- آیا آشپزی بلد هستی؟ 3- آیا خانهداری میکنی و در خانه کمک میکنی؟ (این نهایت سؤالاتی است که از یک "مرد" پرسیده میشود، خواه دانشمند فیزیک هستهای یا مخترع باشد – خواه کارگر ساده – خواه هنرمند – خواه جوان یا سالخورده)!
نکات:
یک – سؤال آن آقای خواستگار صحیح است و هیچ اشکالی هم ندارد، اما هنر سؤال کردن ندارد؛
دو – ممکن است که سؤال، بیانگر خوی "مردسالاری" به معنای مذمومش باشد، اما ممکن است نباشد، بلکه چگونگی طرح سؤال برای شناخت بیشتر را بلد نبوده است؛
سه – پاسخ دختر خانم نیز صحیح و منطقی است، اما نمیشود آن را به تمامی موضوعات تعمیم داد، پس در هر امری صحیح نیست، به جایش صحیح است.
*- زندگی، جلسه مباحثهی فلسفی نیست که بر سر هر موضوعی، طرفین ادله و براهین خود را بیاورند و بر سر آن بحث فلسفی کنند و بعد بسیار دانشمندانه، هر کدام که ادلهی محکمتری اقامه کرد، طرف مقابل بپذیرد و اگر نپذیرفت، محکوم به غیر منطقی بودن و یا حتی دیکتاتوری شود.
*- فرض کنید که مرد به همسرش گفت: «من از این پیراهن تو خوشم نمیآید، آن را نزد من مپوش»؛ یا خانم به همسرش گفت: «من خستهام و میخواهم ساعتی استراحت کنم»؛ حالا باید چه کنند، هر کدام دلایل منطقی، عقلی و فلسفی خو را را اقامه کنند و آن را با آیات و احادیث و یا دستأوردهای علمی و ... نیز مستند نمایند؟!
حرف آخر:
حرف آخر، در هر امری و در هر دین و مکتبی، به مقولهی "حُکم" بر میگردد، یعنی در جایی که قرار شد دست آخر حکمی صادر شود، مسئلهی "حرف آخر" مطرح میشود. فرقی ندارد که این "حکم"، یک مقولهی سنگینی مثل حکم جهاد یا حکم اعدام باشد، یا یک مسئلهی سادهای مانند: تصمیم "رفتن به خانهی مادر زن یا مادر شوهر".
●●- اما باید دقت کنیم که "حکم = جمع احکام"، قوانین است و روح قوانین بسیار خشک و انعطاف ناپذیر میباشد؛ لذا انعطافها همیشه به افراد و مجریان قوانین بر میگردد و نه به اصل قوانین.
به عنوان مثال: حکم شرعی و قانونی، برای قتل عمد، قصاص و اعدام است. در این حکم، هیچ پیچ و خم و انعطافی وجود ندارد. اما قانون دیگری، اجازه عفو و گذشت داده است و حکم دیگری در عرصهی "اخلاق"، گذشت و ایثار به جا [نه نابجا] را بهتر دانسته است. حالا این که صاحب حق، کدام را برگزیند، بر عهده و در اختیار خودش میباشد و هر کدام را برگزیند نیز کار خلاف قانون، شرع و اخلاق انجام نداده است.
●●- در اجرای قوانین، یا یک طرف حاکم است و دیگری محکوم، مانند پلیسی که جریمه میکند، یا دو طرف مدعی هستند و در اینجا یک نفر سوم باید ادلهی هر کدام را مورد توجه قرار دهد و سپس بر اساس قضاوتی درست و عادلانه "حکم" دهد و دو طرف دعوا نیز باید بپذیرند.
●●●- اما آیا "زندگی مشترک" مبتنی بر قوانین و احکام خشک و انعطاف ناپذیر، قابل تحمل و ادامه میباشد؟!
نه تنها در هر اختلافی، بلکه در هر "نظر و میلی"، همسران، دو طرف دعوا هستند و هر کدام نظری (دعوی) جداگانهای دارند و خود را نیز محق میدانند، حال آیا میخواهند برای هر امری (امشب شام چه بخوریم – به این سفر برویم یا نرویم – این پیراهن قشنگ و مناسب هست یا نیست و ...) به فرد سومی مراجعه کنند تا او بین آنها قضاوت کرده و حکم بدهد؟!
●●●- پس، برای زندگی، قوانین دیگری وجود دارد که در "اخلاق" مطرح میشوند. عشق، محبت، توجه به یک دیگر، درک شرایط یک دیگر، اهمیت دادن به خواست یک دیگر، درک شرایط عمومی یک دیگر، درک شرایط خاص یا موضوعی یا برههای یک دیگر، همفکری، هماهنگی، همکاری، هم افزایی ...، و البته مزین شده به زینت ادب، تربیت، گذشت، ایثار، لطف، کرم، جود، مرحمت و ... .
اینهاست که امکان "انعطاف"های لازم را برای حفظ و استحکام کیان خانواده و دمیدن روح عشق و بقا ایجاد مینماید.
نگاه غلط، داوری غلط:
حال به همین موضوع سؤال دقت کنیم. یک بار خود را جای پسر بگذاریم و یک بار جای دختر. اگر قرار باشد بر اساس قوانین و چارچوبهای خشک، قضاوت کنیم و نظر بدهیم، چنین خواهد شد:
دختر – با چنین مردی ازدواج نمیکنم. او روحیه مردسالاری و دیکتاتوری دارد، در هر موردی میخواهد بگوید: تو هر چه میخواهی بگو، اما حرف آخر را من میزنم و ...، در واقع او میخواهد فقط دستور دهد و دیگران اوامر او را اجرا کنند.
پسر – با چنین دختری ازدواج نمیکنم. اگر چه به حسب ظاهر بسیار مؤمنه و تحصیلکرده هم هست، اما نمیداند که بالاخره پذیرش رأی نهایی شوهر نیز جزو احکام است – مضافاً بر این که من میخواهم همسر بگیرم، نه یک دانشجوی رشته فلسفه، آن هم برای جدل. از فردا من هر چه بگویم، او خواهد گفت: «خیر، باید اول دلایل حِکَمی، منطقی و متقن خود را اقامه کنی، و بعد به دلایل من گوش کنی، بعد با هم مباحثه میکنیم و ...» .
داوری درست:
اگر نفر سومی باشد، خواهد گفت: نه تنها این دختر و پسر با این طرز تفکر و نگاه به زندگی، به درد هم نمیخورند و از فردای عقد (حتی قبل از آن) به اختلاف میرسند، بلکه اساسا فعلاً با هیچ کس ازدواج نکنند و به اصلاح دیدگاهها در مورد انتخاب همسر، پیوند و زندگی مشترک، بپردازند، خیلی بهتر است.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
خواستگار پرسید: به نظر شما حرف آخر را چه کسی میزند؟ آیا او روحیهی مردسالاری یا اخلاق دیکتاتوری دارد؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7894.html
کلمات کلیدی:
گوناگون