ملاحظه: مطالب ذیل، بخشهایی از کتاب «پیشوای صادق (علیهالسلام) میباشد که شامل مجموعه سخنرانیهای مقام معظم رهبری، پیش از انقلاب در این موضوع میباشد. این کتاب در بین سالهای 58 تا 60 شمسی منتشر شده است.
مقام معظم رهبری:
1- دو قضاوت درباره امام صادق (ع) دربین مردم وجود دارد که هردو محل تامل است. قضاوت اول حمایت آمیز است: آن امام بزرگ، فرصتی طلایی برای تعلیم و تربیت به دست آورد و چنان غرق در نشر علم و دین شد که نتوانست به فریضه امر به معروف و نهی از منکر عمل کند و ناچار شد در مقابل حکام ظلم و جور به مدح و ستایش وتملق بپردازد!
قضاوت دوم اعتراض آمیز است: او در زمانی که ظلم و جنایت از در و دیوار میبارید، ره عافیت در پیش گرفت و از رسالت انسانی یک رهبر غفلت ورزید و به درس و بحث دل خوش کرد! در حالی که شیعیانش گرفتار تعقیب و زندان و شکنجه و تبعید و قتل و غارت بودند !
2- هیچ یک از آن دو قضاوت; پایه و مایه استوار و صحیحی ندارد. هر دو قضاوت براساس چند روایت مجعول شکل گرفته است که دقت در محتوای آن، ساختگی بودن آن را آشکار میسازد، زیرا ساحت رفیع امامت بسی پاک تر و والاتر از آن است که آلوده به تملق و ستایش بی جا، آن هم نسبت به طاغوتها و ستمگران گردد. علاوه برآن که برخی از این روایات، اساسا سند ندارد.
3- در برخی از روایات مذکور که سندی برای آن ذکر شده، راوی شخصی است به نام ربیع حاجب. ربیع کیست؟ ربیع آجودان مخصوص منصور خلیفه عباسی و به تعبیر آن روز حاجب او بود. اونزدیکترین و مورد اعتمادترین شخص در دستگاه منصور بود و در سال 153 هجری به مقام وزارت نیز رسید و تا آخر زندگی منصور (سال 158 هجری) در پست وزارت باقی ماند. شگفت آور است که عاقلی، سخن نزدیکترین یار خلیفه را درباره ذلت و تضرع دشمن خلیفه، بیهیچ تحقیق و جستجویی بپذیرد!
4- قضاوت دوم (قضاوت اعتراض آمیز) سخنی است شبیه داوریهای شرق شناسان که غالبا آلوده به غرض یا برخاسته از جهل و بی خبری است و مبتنی بر بینش مادی و الحادی، مانند قضاوت خاورشناس یهودی، فیلیپ حتی درباره صلح امام حسن(ع) و قضاوت خاورشناس مارکسیست، پطروشفسکی بعثت رسول اکرم (صلوات الله علیه و آله).
5- نظریه و داوری صحیح درباره امام صادق (علیه السلام) و سایر امامان علیهم السلام، قضاوت سومی است که با تحقیق درمنابع و مآخذ و دقت در آن به دست میآید و آن این است: امامان شیعه، همانند خودپیامبر (ص) هدفی جز این نداشتند که نظام عادلانه اسلامی را با همان ویژگی ها و اهدافی که قرآن روشن کرده ایجاد کنند و یا استمرار بخشند. زیرا امامت، تداوم نبوت است. براین اساس، برنامه عمومی امامان علیهم السلام دو بخش اساسی و انفکاک ناپذیر داشت:
الف - تبیین ایدئولوژی اسلام.
ب - تامین قدرت اجرایی و اجتماعی.
6- امامت از نظر تاریخی چهار دوره را پیمود:
الف) سکوت.
ب) قدرت.
ج) شهادت.
د) جهادی دیگر.
...
●- آمیختگی سه مفهوم «رهبری سیاسی » و «آموزش دینی » و«تهذیب روحی » در امامت، ناشی از آن است که اسلام در اصل، این سه جنبه را از یکدیگر تفکیک نکرده و به عنوان برنامه ای چندبعدی بر انسان عرضه کرده است و به این هت شیعه عقیده دارد که امام باید از جانب خدا تعیین شود.
●- کُمیت، شاعر نامدار و بسیار هنرمند و یکی از معروف ترین چهره های شیعی و شهید گرایشهای تند علوی; در یکی از چندین قصیده معروف خود در توصیف ائمه اهل بیت علیهم السلام ، آنان راسیاستمدارانی می داند که برخلاف حاکمان مسلط زمان، سرپرستی وزمامداری انسانها را با چوپانی گوسفندان و چارپایان، یکسان نمیسازند.
●- سخن اصلی امام صادق (ع) مانند دیگر امامان شیعه، عبارت ازامامت بود و برای اثبات این واقعیت تاریخی، قاطعترین مدرک،روایات فراوانی است که در آن; امام صادق (ع) ادعای امامت را به روشنی و صراحت بیان کرده است.
●- مردی از اهل کوفه به خراسان رفت ومردم را به ولایت جعفربن محمد (ع) دعوت کرد. جمعی پاسخ مثبت گفتند و اطاعت کردند و گروهی سرباز زدند و منکر شدند و فرقه ای احتیاط کردند و دست نگه داشتند... یکی از احتیاط کنندگان به مدینه و ملاقات امام صادق(ع) رفت. آن حضرت با لحنی اعتراض آمیز فرمود: اگر تو اهل ورع و احتیاط بودی چرا در فلان مکان که فلان عمل هوس بازانه وشهوانی را انجام می دادی احتیاط نکردی؟!
●- فقه جعفری در برابر فقه رسمی آن روزگار، فقط یک اختلاف عقیده ساده نبود، بلکه دو مفهوم انتقادآمیز نیز داشت:
نخست آنکه اثبات میکرد دستگاه حکومت از آگاهی دینی بیبهره است و نمیتواند امور فکری مردم را اداره کند و دیگر آنکه نشان میداد تحریفهای بسیاری در فقه رسمی برای جلب نظر حکام جور نفوذکرده است و نیز امام صادق (ع) با تفسیر قرآن به روشی غیر از روش عالمان درباری، عملا به معاوضه با حکومت برخاست و تمام تشکیلات مذهبی و فقاهت رسمی را تخطئه کرد.
●- وجود تعابیری چون «باب »، «وکیل »، «صاحب سر»،«مستودع سر» در روایات امام صادق(ع) و نیز در تاریخ، نشان می دهد که آن حضرت تشکیلاتی سیاسی، ایدئولوژیک را به صورت پنهانی هدایت می کرد. مثلا محمدبن سنان «باب » امام صادق(ع) و زراره وبرید و محمدبن مسلم و ابوبصیر، «مستودع سر» آن حضرت و معلی بن خنیس، وکیل آن بزرگوار بود.
کلمات کلیدی:
رهبری امام صادق