بزرگی گفته است: حتّی تعیین امام خامنهای هم الهی است. من اینو قلبا باور دارم ولی برای اثباتش به دیگران چطور میتونم بگم؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): کدام خیری از خدا نیست؟ چه کسی بالذاته چیزی دارد؟ تمامی خیرها از اوست. مُنعم اوست و نعمتها از اوست، از جمله نعمت رهبریِ ولایت. هر کسی دیگران را مُنعم بداند که به عرصهی کفر و شرک وارد شده است.
ابتدا چه در این مقوله و چه هر موضوع و مقولهی دیگری، باید دقت نمود که "اثبات صدور فعلی از فاعلی"، فقط برای کسانی ممکن است که به اصل اول که «وجود فاعل» است، شناخت، باور و ایمان داشته باشند. وگرنه چطور میشود در حالی که مخاطب، منکر "فاعل" است، صدور فعل از او را به اثبات رساند؟!
به عنوان مثال ساده: فرض کنید کسی اصلاً وجود شخصیتی به نام "حافظ" را قبول نداشته باشد و شما بخواهید اثبات کنید که این غزل از اوست! یا کسی وجود یک نانوایی در خیابانی را قبول نداشته باشد و شما بخواهید اثبات کنید که این نان را آنجا پختهاند!
نمونهی این قبیل موضوعات، در مباحث اسلامی نیز بسیار است. مثل کسانی که خدا را قبول ندارند، بعد میگویند: «اثبات کنید که قرآن وحی است» - یا کسانی که نبوت پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله را قبول ندارند، بعد راجع به "ولایت امیرالمؤمنین و اهل بیت علیهم السلام"، جدل میکنند، یا اصل معاد را قبول ندارند، اما در مورد جزئیات اخبار بهشت و جهنم جدل میکنند و ... .
الف – شناخت، باور، ایمان، بصیرت، افرادی که خدا و معاد باور هستند نیز شدت و ضعف مرتبه دارد. چنان که تقوا و علم افراد نیز شدت و ضعف مرتبه دارد. این قرآن و احادیثی که در اختیار بزرگانی چون امام خمینی رحمة الله علیه و آله، امام خامنهای، آیات عظامی چون حسن زاده آملی، جوادی آملی، شهید مطهری، شهید بهشتی، شهید محمدباقر صدر و ... قرار دارد، در اختیار بندهی حقیر نیز قرار دارد؛ اما آنها در عبادت خالصانهی پروردگار عالم، رعایت واجب و حرام و حتی مستحب و مکروه، تزکیه، خودسازی، دل نبستن به دنیا و متاعش، کسب علم، نماز شب و ...، تلاش کردند، در دیدهها، شنیدهها، خواندهها و ...، با بصیرت تأمل و تفکر کردهاند، اما بر چشم و گوش و قلب بنده و امثال بنده، پردههایی هست که ضخامت و سختی آنها نیز شدت و ضعف مرتبه دارد. چنان که هر طلبهای، امام خمینی، خامنهای و بهشتی یا آیت الله دستغیب نمیشود، و هر دانشجویی، حقوقدان یا پزشک و مهندس خبره، صادق، وفادار، فعال و خدمتگزار نمیگردد.
ب – مردم عوام (عموم یا بیشتری مردمی که خداباورند)، در امور خودشان، چنان خداوند متعال را حاضر، ناظر و فعال مایشاء میشمارند که گویی خدا بندهای جز آنان ندارد. همه کارهای خود را به خدا نسبت میدهند و شدت و گسترهی این انتساب، تاحدی است که اغلب جهالتها، نادانیها، غفلتها و حتی گناهان خود را [العیاذ بالله] به او نسبت میدهند. بیدقت رانندگی میکنند و وقتی تصادفی رخ داد، میگویند: «نمیدانم چه قسمتی بود که خدا خواست تصادف کنم و ...»؛ اما وقتی نوبت به اموری میرسد که اجتماعی، سیاسی، حکومتی و ... میباشد و البته باب میلشان نیست، میگویند: "خدایی بودنش را اثبات کن!". بسیاری از مردمان جهان در گذشته و حال، با دست خود بت میساختند و یا آدمی مثل خود را (طاغوت) بندگی میکردند و میکنند، و هزاران هزار اله جعلی بر میگزینند، بعد میگویند: وجود خداوند سبحان را اثبات کن. همین طور است راجع به انقلاب اسلامی و رهبری آن.
ج – البته اثبات خدایی بودن، کار سختی نیست، منتهی برای کسی مفید است که نگاه خدایی داشته باشد. او میتواند این انقلاب و تمامی شئونش را به قرآن کریم، احادیث، وعدهها و وعیدهای خداوند متعال ارجاع دهد و ببیند که خدایی هست یا نیست؟
د – برخی اگر دو رکعت نماز مستحبی بخوانند و یا در دعایی دو قطره اشک بریزند و یا برای حاجت خود نذری کنند و ...، انتظار دارند که دیگر خداوند متعال تمامی کائنات را اجیر او سازد و چرخش روزگار را به نفع او تغییر یدهد، و حتی نظام علّی و معلولی را نیز برچیند ...، تا آنها به حاجت خود برسند! اما وقتی با چشم خود میبینند و با جان خود درک میکنند که میلیونها نفر از مردم، با شعار "الله اکبر" به خیابانها ریختهاند تا مقابل طاغوت قیام کنند – وقتی میبینند که آنها با دست خالی مقابل یک رژیم فاسد و تحت حمایت امریکا و انگلیس قیام کردند و وعدهی خدا « إِنْ تَنْصُرُوا اللَّهَ يَنْصُرْكُمْ » در مورد آنها محقق گردیده است – وقتی میبینند که تمای قدرتهای جهان در یک جبهه جمع شدند و به جنگ آنها آمدند، اما اینها با دست خالی و جان برکف به میدان رفتند و پیروز شدند – وقتی میبینند که این مردم، به رغم تمامی مشکلات داخلی و خارجی، توطئهها، فتنهها، ترورها، تحریمها، سوء مدیریتها و فشارها، هم چنان در صحنه حضور یافته و با بصیرت، تحت رهبری ولایت فقیه، مقاومت مینمایند و پیش میروند و ...، میگویند: "اثبات کن که کارِ خدا بوده است؟!"
ﮪ – حال "اثبات" با ندیدن این همه شواهد چگونه ممکن است؟ آیا یک بحث فلسفی است که برای آن براهین استدلالی آورده شود و یا اگر از این منظر مورد مطالعه قرار گیرد و براهین اقامه شود، میفهمند و میپذیرند؟! آیا باید بر آنان وحی نازل شود؟ آیا قرار است امام زمان علیه السلام، شخصاً بیاید و در جمعی (مثل نماز جمعه یا ...) بفرماید که این انقلاب، رهبرش، مردمش و تمامی شئونش مشمول نظر لطف و مرحمت خاص خداوند سبحان است؟! آیا قرار است که یک رهبر مؤمن، متقی، علیم، حکیم، بصیر، شجاع و در یک کلمه «خدایی» را به شکل و شمایل دیگری و متفاوت با ظاهر انسانهای دیگر ببینند؟! مگر پیامبران، امامان و اولیای الهی علیهم السلام، به شکل دیگری دیده شدند؟!
و – دقت کنیم که "اثبات" همیشه برای کسی سودمند است که جویای حقیقت باشد و بخواهد که به او اثبات شود تا بپذیرد و با قلبی مطمئن، ایمان بیاورد و در میدان باشد، اما اگر کسی نخواهد ببیند، بشنود و بپذیرد، حتی ادله عقلی، شواهد عینی (معجزه)، یا نزول وحی نیز کارساز نمیباشد.
حال اگر کسی در پدیدهی انقلاب، پیروزی آن و وقایعی که طی چهارده گذشته را ندیده و نخواسته که ببیند، دیگر از چه راهی میخواهید اثبات کنید؟!
نکته:
خداوند متعال در اثبات وجود خودش، آن هم برای بندگانش، ضمن بیان استدلالهای گوناگون، توجه انسان را به نشانههای خودش که در درون آنها و عالَم بیرون از آنها نمایان است، جلب مینماید؛ اما در نهایت اتمام حجت نیز میکند و میفرماید: اگر باور نداری که من خالق عالَم هستم، خوب تو و دیگران هم جمع شوید و چیزی را خلق کنید! – اگر باور ندارید که قرآن کریم وحی است، شما نیز با اجتماع تمامی دانشمندان، کتابی مشابه و یا حتی بهتر بیاورید – اگر باور ندارید که حتی مالک خیر و ضرر خودت هم نیستید، چه رسد به دیگران، خودتان و عالَم هستی را به نفع خودتان ربوبیت کنید – اگر گمان دارید که این بتها و طاغوتها، إله یا معبود حقیقی هستند، خب آنها را بخوانید تا پاسختان دهند و ...؛ حالا اگر کسی الهی بودن این نهضت و انقلاب را قبول ندارد، کاری کند که قلوب همگان متحول شود – همه به یک هدف توجه کنند – همه حول یک محور [ولایت] جمع شوند – همه با ایمان و بصیرت، جان و مال خود را در طَبَق اخلاص بگذارند و به میدان بیایند – جوانان، جهاد و مبارزه و شهادت را افتخار خود بدانند – بزرگان به هوش، زکاوت، مدیریت، شجاعت، اخلاص، عبادت، جهاد، مبارزه و شهادت عزیزان خود ببالند و... . آیا قلبهای مردم در اختیار رهبر بوده است، یا خدا این قلبها متوجه و محبّ نموده است؟
اگر باور ندارند، آنها نیز تشکیلاتی «مِن دونِ الله – غیر خدایی» درست کنند که بتواند مردم را جمع کند و با رهبریِ با درایت، نه تنها دشمنیهای آشکار و نهان قدرتهای طاغوتی زمان (امریکا، انگلیس و کلاً صهیونیسم بین الملل) را دفع کنند، بلکه روز به روز بر قدرت، صلابت و پیشرفت خودشان افزوده شود.
اینجاست که میفرماید: « ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ – طالب و مطلوب، هر دو ضعیفاند / الحج، 73»
نه فقط رهبری، برخوداری از ملت خوب نیز از خداست:
تمامی خیرهای عالَم از خداست، البته برخی را غیر مشروط میدهد و برخی دیگر را (مانند هدایت، نجات، نصرت، تغییر سرنوشت اقوام و ... را مشروط به خواست و همت میدهد).
از این رو، نه تنها برخورداری امت از نعمت رهبری مؤمن، فرزانه، حکیم، با بصیرت و درایت از خداست، بلکه برخورداری همان رهبر و سایر آحاد یک ملت، از مردمان مؤمن، متقی، تلاشگر، جهادگر، مُخلص، بابصیرت، شجاع، نترس و ... نیز از خداست، چنان که حتی به بندگان مؤمنش فرمود:
« يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ » (المائده، 54)
ترجمه: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، هر كس از شما از دين خود برگردد، به زودى خدا گروهى [ديگر] را مىآورد كه آنان را دوست مىدارد و آنان [نيز] او را دوست دارند. [اينان] با مؤمنان، فروتن، [و] بر كافران سرفرازند. در راه خدا جهاد مىكنند و از سرزنش هيچ ملامتگرى نمىترسند. اين فضل خداست. آن را به هر كه بخواهد مىدهد، و خدا گشايشگر داناست.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
بزرگی گفت: حتّی تعیین امام خامنهای هم الهی است. من قبول و باور دارم، اما چگونه میتوانم به دیگران ثابت کنم؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7954.html
- تعداد بازدید : 1717
- 20 مرداد 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: سیاسی