استفان واینبرگ: «با دین یا بدون دین،انسانهای خوب، کارهای خوب میکنند و انسانهای بد، کارهای بد...؛ اما برای اینکه انسان با ظاهر خوب بتواند کارهای بد بکند قطعا به دین نیاز دارد...»؛ پاسخ چیست؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): متأسفانه [به واسطهی قرنها سلطه، استعمار و تبلیغ]، اذهان عمومی بسیاری را حتی در مقابل اسمهای خارجی، مرعوب کردهاند و گمان میکنند که اسم خارجی، «واینبرگ، هاوکینگ و ...»، خودش به مثابه یک دلیل عقلانی و منطقی میباشد! اما اگر جملات آنان را بدون نام و یا با نامهایی چون: «غلومی، حارث، سلطون، یا ...» بگویند: حتی نمیخوانند و نمیشوند که بخواهد نقد نیز بنمایند.
اگر بگویند: نام خانوادگی کسی "خیاط" است، زیاد خوشایندشان نمیآید، اما بسیاری وقتی معادل انگلیسی آن (تیلور - Tailor) را میگویند، گمان میکنند که بهترین اسم و کلمه بزرگ و مهمی را به زبان آوردهاند! اگر بگویند: نام شخصیتی "کله تخم مرغی" است، همگان میخندند، اما معادل آلمانی آن (کُپف آیر = Kopfaier) را نه تنها با احترام و محکمی میگویند، بلکه گمان میکنند بردن این نام، به شخصیت آنها نیز میافزاید! اینها همان مصادیق بارز بردگی است.
از جمله این اسمها «واینبرگ = Weinberge» میباشد که یعنی "تاکستان = باغ انگور»؛ لذا نباید گمان کرد که چون "واینبرگ" جملهای گفته، حتماً یا درست است و یا دست کم مهم. او نیز مانند سایر ضد دینها، یک جملهی ژورنالیستی، ضدتبلیغی و بیمنطق و غلط گفته است.
الف – مکرر توضیح داده شده که "دینگرایی"، فطرت انسان است و اساساً انسان، دینگرا خلق شده است، پس در این عالَم، نه بیدینی وجود دارد و نه بیدین! (1) – (2) - (3) و ...؛ منتهی ادیان فرق دارند، دین برخی الهی است و برخی دیگر شیطانی یا من درآوردی که آن نیز شیطانی میباشد. بنابر این تمامی کفار و از جمله آقای "واینبرگ" نیز دین دارند.
پس دقت کنیم که کلیگویی در مورد "دین"، غلط و شعاری میباشد.
ب – اکنون این جملهی آقای "واینبرگ" را نشأت گرفته از چه ویژگی خود ایشان بدانیم؟ آیا درست و خوب گفته و دلیل بر انسان خوب بودن و بیدین بودن اوست – یا آن که غلط گفته و خوب نگفته و ناشی از دینداری اوست؟! پس سخن، اگر چه ژورنالیستی یا تبلیغاتی هم باشد، باید بر یک منطقی مقبول استوار گردد.
ج – آیا سران سیاسی، مستکبرین، صاحبان سرمایه، "زر و زور و تزویر"، چه آنان که پشت پرده و پنهان هستند و چه آنان که بازیگران روی صحنه هستند و این همه جنایت در دنیا میکنند، خوب و بیدین هستند یا بد و دیندار؟!
همه به ظاهر آدمهای خوبی هستند که کارهای بدی میکنند؛ ظاهرشان نظریهپرداز، سیاستمدار و اقتصاددان یا سرمایهدار است، اما باطنشان جنایتکار. حال آیا دیندار هستند و یا دست کم برای فریب اذهان عمومی، ادعای دینداری دارند؟! این حیوان صفتان وحشی، با ظاهری خوب و آراسته و فریبنده که خودشان نیز ادعای بیدینی میکنند و صراحتاً و علنی با دین الهی میجنگند. پس چرا نمیگویند: «انسانهای بد، برای فریب مردم، ادعای بیدینی میکنند و نامش را روشنفکری میگذارند و برای کار بد، به این ادعاها نیاز دارند»؟!
« أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا » (الفرقان، 44)
ترجمه: يا گمان دارى كه بيشترشان مىشنوند يا مىانديشند؟ آنان جز مانند ستوران نيستند، بلكه گمراهترند.
انسان خوب:
البته که انسان خوب، کار خوب میکند. خداوند متعال نه تنها عقل، شعور، فطرت، وجدان و در یک کلام دوست داشن "حُسن = نیکویی و خوبی" و بد آمدن از "قبح = زشتی و بدی" را در فطرت انسان نهادینه کرده است، بلکه فرمود: « فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا / الَشمس، 8» یعنی بدی و خوبی، نیکویی و پلیدی، خیر و شرّ هر انسان را به خودش الهام میکند. منتهی سؤال اصلی همیشه این بوده و هست که "انسان خوب" کیست و کار خوب کدام است و دارای چه صفات و ویژگیهایی میباشند؟ آیا غیر از این است که انسانهای بد، با ظاهر آراسته و ادعای بیدینی، تمامی جنایات خود را "خوب" قلمداد و توصیف میکنند؟!
وقتی نه تنها خدا و هدایتش، معاد و حساب و کتاب، عقل و وحی، ارزش و ضد و ارزش ... و حتی مفاهیم مطلق، همه و همه رد میشوند، "انسان خوب" کیست، تعریفش چیست و شاخصههایش کدام است؟
پس، هر چیزی باید تعریفی داشته باشد که بر اساس آن، شناخت درستی را منتقل نماید، لذا بازی با الفاظ و کلی گویی روی هوا (مانند: انسان خوب)، نه شناختی میدهد، نه الگو و راهنماست و نه مشکلی را حلّ مینماید.
انسان خوب و کار خوب:
انسان خوب، کار خوب میکند و چه بسا کار بدی هم بکند، اما هم چنان انسان خوبی باشد – انسان بد، کار بد میکند و چه بسا کارهای خوب بسیاری نیز انجام دهد، اما هم چنان آدم بدی باشد. آیا وقتی مؤمنی، دچار غفلت یا لغزشی میگردد، انسان بدی شده است؟! یا وقتی سردمداران ظلم و جنایت، شعار از دموکراسی، حقوق بشر، صلح عمومی و ... میدهند، کار بدی میکنند؟!
از این رو، در مکاتب بشری، گاهی فقط به "انسان" نگاه نموده و از کارش صرفنظر کردند و نتیجه آن شد که هر کسی، هر کاری بکند که از آن فایده و لذت ببرد، هم آدم عاقلی هست و هم کار خوبی کرده است – برخی دیگر انسان را رها کردند و فقط به کار نگاه کردند، یعنی همان مکتب عملگرایی (پراگماتیسم) و نتیجه آن شد که "انسان و انسانیت مُرد" – "انسان، ابزار شد" - و برایشان "هدف وسیله را توجیه نمود" و به قول امروزیها، "ماکیاولیسم" شیوهی رفتاری آنها شد.
اما در جهانبینی اسلامی (همان دین الهی)، هر دو نقش دارند و روی هم اثر میگذارند و در نتیجه، «کار خوب، از انسان خوب، ارزشمند میشود»، یعنی همان «ایمان و عمل صالح». لذا تأکید نمود که "کار خوب" از انسان (مرد یا زنِ) مؤمن، سبب حیات پاک در دنیا و رستگاری در آخرت میشود؛ نه آدم خوب بودن، کار بد را توجیه و تطهیر میکند و نه کار خوب از کسی که آدم خوبی نیست، نتایج گسترده، عمیق و پایداری خواهد داشت:
« مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ » (النّحل، 97)
ترجمه: هر کس کار شایستهای انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، در حالی که مؤمن است، او را به حیاتی پاک زنده میداریم؛ و پاداش آنها را به بهترین اعمالی که انجام میدادند، خواهیم داد.
دین الهی:
انسان خوب، موجود فضایی نیست، بلکه همین انسانی است که به هنگام تولد، هیچ تفاوتی با نوزادان دیگر نداشته است و همگان بر اساس فطرت الهی به دنیا آمده و میآیند؛ اما قوای او، همگی استعدادها و توانهایی است که باید رشد یافته و به فعلیت برسند.
از این رو، انسان همیشه در حال «شدن» میباشد و برای «رشد و کامل شدن»، نیاز به شناخت درست از حقایق عالم هستی، بینش عمیق (بصیرت)، نفسی پاک، عقل و فطرتی محجوب و ممهور نشده و نیز تزکیه برای آدم شدن و عِلم و حکمت برای تعالی و بالاخره قوانین (= احکام، شریعت، بایدها و نبایدها) برای ارتباطات و رفتارهای فردی و اجتماعی دارد.
این نیازها یا از سوی خالق و پروردگار عالم که علیم و حکیم است، تبیین و ایفاد میگردد، یا حاصل تخیلات، گمانها و ظنّهای نظریهپردازان میباشد، و یا توسط هوای نفس خود و دیگران و با زور و قدرت طواغیت درونی و برونی، تحمیل میگردد!
حال کدام را انتخاب کنیم که متضمن رشد و سعادت دنیوی و اخروی ما باشد؟! پیرو عقل و وحی باشیم، یا پیرو این اشخاص و نظریاتشان و یا قدرت سلطه و تبلیغشان؟!
سوء استفاده:
دین خدا برای هدایت و سعادت دنیا و آخرت آمده است، نه برای این که برخی از آن سوء استفاده کنند و مردمان را برای تعدی و چپاول، فریب دهند و چنین اجازهای هم نمیدهد. پس هر کس چنین نماید، اصلاً دین ندارد و جزو همان بیدینان است، منتهی نفاق نیز بر کفرش اضافه شده است.
حال سؤال ما از آقای واینبرگ این است که آیا سوء استفاده کننده از دین خدا و یا هر ظاهر مطلوب و معقول دیگری، چون دیندار است چنین آدم بدی شده است؟ یا چون آدمی بد و بیدین است، از دین خدا یا هر ظاهر آراسته و مطلوب دیگری (از جمله ادعای روشنفکری، علم، حکمت، نظریه و ...) سوء استفاده میکند؟!
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
استفان واینبرگ: «با دین یا بدون دین،انسانهای خوب، کارهای خوب میکنند و انسانهای بد، کارهای بد...؛ اما انسان بد برای ظاهرسازی نیاز به دین دارد؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/7973.html
- تعداد بازدید : 15363
- 28 مرداد 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی اندیشه و مباحث نظری
نظرات کاربران
دین های ناقص ،اخلاق ناقص ،و انسانهای کم جنبه و مریض پرورش می دهند . اما دین کامل انسان متعهد و متدین پرورش خواهد داد آنکه دین ندارد ولی کار خوب هم میکند دلیل بر کامل بودن او در ضمینه های مختلف انسانی نیست ولی آنکه دین داراست و متعهد و دارای تزکیه نفس مطمعا خلاف و عمل بدش بسیار اندک خواهد بود در صورتی که شخص بی دین معیارش دنیا طلبی و عملش ضعیف است . در ضمن موضوع مربوط به شخص مذهبی یا غیر مذهبی می باشد نه به حکومت مذهبی و غیر مذهبی
دوست عزیز سلام شما اکر قصد آگاهی دارین حق ندارین به شخصیت کسی توهین کنین اینکه با معادل فارسی قراردادن معنی یک نفر که برنده جایزه صلح جهانی نوبل شده قصد تخریب ایشان رو به خاطر نظری که داده کار درستی نیست که خود این عمل شما بر عقیده آقای واینبرگ صحه میذاره چرا که تو مطالبتون سعی کردین با به رخ کشیدن معلومات دینی و تحت تاثیر قراردادن احساست خوانندگان نظر تحمیلی خودتونو قالب بکنبن در حالی که خدا خودش از این قائده مستثنی هستش و گفته که در پذیرش دین هیچ اجباری نیست و این به این معنی هستش که انسان آزاد آفریده شده و این انسانیت هستش که در وجود هر شخصی حرف اولو میزنه چه دین داشته باشی چه نداشته باشی کافیه فقط انسان باشی.
پاسخ - وی در چه علمی برنده جایزه نوبل شده، در تمامی علوم؟ و چون در علمی جایزه نوبل گرفته، باید هر چه گفت را چون وحی بپذیریم؟! اگر چه می دانیم که جوایز بین المللی را به چه کسانی و چرا می دهند! چرا برخی هر نقدی را حمل بر اهانت کرده و بدین بهانه تخطئه می کنند؟! انسانیت یعنی چه؟ و چه کسی معنا می کند و حدود و ثغورش را تعیین می کند؟! پس پاسخ این مباحث شعاری نیست.
دنبال نقل قول آن بالا می گشتم(از آقای استفان واینبرگ، آنطور که اینجا گفته شده) چونکه چندسال پیش شنیده بودم و خوشم آمده بود. امروز پس از مدت ها چندین کلمه از آنرا یادم آمد و دنبال جمله کاملش بودم. البته امروز مطالعات حقوقی دارم و جمله بالا را جامع نمی پندارم، اما همچنان برایم زیبا و تامل برانگیز است. باقی توضیحات را هم مطالعه کردم و آنرا خالی از مغالطه نیافتم، و همچنان به همین نقل قول بیشتر تمایل دارم… چه می شود گفت؟ به امید آنروز که بحث های فلسفی به جایگاه و مکانی که به آن تعلق دارند برگردند و جامعه ای ساخته باشیم تا همه، نظرات و اندیشه هایشان را بازگو کنند و هیچ فرد یا اندیشه ای، بالاتر و ارجح بر دیگری شمرده نشود، و آسایش و آرامش برای تک تک مردم به ارمغان آورده شود.
سایت - نمی شود با شعار امیدوار بود! این علمی نیست! مگر می شود در یک جامعه، تممی نظرات موجود در عالم مطرح شود؟! مگر می شود که هیچ نظری از آن یکی ارجح نباشد؟! این یعنی امید به تعطیل شدن عقل و علم!
سلام و عرض ادب. این جمله تا حدود بسیار زیادی درست است و نمونه ان رو میشه در خاوری بزرگترین دزد ایران زمین دید. و البته انسانهای دیگری که در حکومت های اسلامی که به قدرت رسیدند و کارهای بدی انجام دادند. قطعا یک انسان بدون دین هم میتواند خوب باشد بلکه همه دین القایی هست که از بچگی صورت میگیره اما اخلاق در درون هر انسانی نهفتست و نیازی به دین ندارد و با فرهنگ درست و مطالعه و خانواده میشه ان را پرورش داد.
سایت - شاید باید در معانی انسان، دین و اخلاق بیشتر دقت کنید. همه چیز در درون انسان هست، اخلاق خوب و اخلاق بد هر دو هست و در بیرون نیستند، این شناخت و باورهای درست و دستورالعمل های الهی است که راه رشد را به انسان نشان می دهد.