دوستی گفت: حضرت ابراهیم (ع) نه شیعه بود و نه سنی، و طبق آیه قرآن کریم، مسلمان حنیف بود. پس همه باید فقط مسلمان باشند. قانع نشد که تشیع را پیامبر اکرم (ص) بنیان گذاشتهاند، چگونه اثبات کنم؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): ابتدا بدانیم که وقتی کسی نخواهد قانع شود، هیچ بحثی برای او فایده ندارد، اما اگر بخواهد که واقعاً بداند و بفهمد، باید هم خودش فارغ از شعارهای بیمحتوا و تعصبی، پیگیر باشد و هم پاسخ باید منطقی باشد.
کسی که اینگونه وارد بحث شده و نتیجهگیری میکند (سؤال فوق)، از دو حال خارج نیست، یا انسان سالم و صادقی است، اما از اسلام و قرآن هیچ نمیداند، چه رسد به تشیع و تسنن! و حتی نمیداند که وقتی سخن از "اسلام" میگوید، دربارهی یک دین حرف میزند و وقتی سخن از تشیع یا تسنن میگوید، از مذهب حرف میزند – و یا آن که ضمن نادانی، صداقت هم ندارد و میخواهد با مغلطه و سفسطه، ایجاد اعوجاج در اندیشه و اعتقادات نماید.
حالا چرا فقط از حضرت ابراهیم علیه السلام مثال میآورد، مگر حضرات موسی یا عیسی علیهما السلام، به مذهب شیعه یا سنّی بودهاند؟! چرا شخص رسول الله صلوات الله علیه را مثال نمیآورد، در حالی که ما امّت ایشان هستیم.
ادیان انبیای الهی:
یک خدا، یک خلقت و نوع انسان و یک معاد (بازگشت) که صد یا ده نوع دین ندارد؛ خداوند علیم و حکیم که مرتب تغییر دین نمیدهد؛ لذا فرمود: « إِنَّ الدِّینَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ – به درستی که دین نزد الله، (فقط) اسلام است / آلعمران، 19».
از این رو، نه فقط حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام، بلکه تمامی انبیای الهی علیهم السلام، به دین اسلام و مسلمان بودهاند. خداوند متعال، همگان را توسط حجت درونی (عقل) و حجت بیرونی (پیامبران)، دعوت به تسلیم در برابر خودش (اسلام) نموده است، پس معلوم است که پیامبران همه مسلمان بودهاند.
*- دقت کنیم که فرق است بین "دین" با "شریعت". دین همه اسلام بوده است، اما "شریعت" که همگان احکام است و متناسب با زمان و مکان میباشد، تفاوت دارد. چنان که برای شریعتی، بیت المقدس قبله بود و برای شریعتی، مکه مکرمه.
حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام:
معلوم است که حضرت ابراهیم علیه السلام، [به معنای مصطلح امروزی]، نه شیعه بوده و نه سنّی؛ چرا که آن موقع این دو مذهب به شکل امروزی وجود نداشتند؛ اما در این که تمامی انبیای الهی، از آدم تا خاتم صلوات الله علیه و آله، "علی" شناس بودهاند، تردیدی نیست؛ چنان که "محمد" شناس بودهاند، و چنان که تمامی اهل بیت علیهم السلام و امت مسلمان، از همان ابتدا، "مهدی" شناس بودهاند. صلوات الله علیهم اجمعین.
ماجرای دینِ (نه مذهبِ) حضرت ابراهیم علیه السلام، این بود که یهودیها میگفتند: «او یهودی بود» و نصرانیها (مسیحیها) میگفتند: «او نصرانی بود» و خداوند متعال در قرآن کریم متذکر شد که مگر عقل ندارید و نمیدانید که او خودش رسولی بود که قرنها قبل از این دو بزرگوار، مبعوث گردیده است؟! پس نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه "مسلمان" بود:
« یا أَهْلَ الْكِتَابِ لِمَ تُحَاجُّونَ فِی إِبْرَاهِیمَ وَمَا أُنْزِلَتِ التَّوْرَاةُ وَالْإِنْجِیلُ إِلَّا مِنْ بَعْدِهِ أَفَلَا تَعْقِلُونَ » (آلعمران، 65)
ترجمه: ای اهل کتاب! چرا درباره ابراهیم، گفتگو و نزاع میکنید (و هر کدام، او را پیرو آیین خودتان معرفی مینمایید)؟! در حالی که تورات و انجیل، بعد از او نازل شده است! آیا اندیشه نمیکنید؟!
« مَا كَانَ إِبْرَاهِیمُ یهُودِیا وَلَا نَصْرَانِیا وَلَكِنْ كَانَ حَنِیفًا مُسْلِمًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِینَ » (آلعمران، 67)
ترجمه: ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی؛ بلکه موحّدی خالص و مسلمان بود؛ و هرگز از مشرکان نبود.
تشیع و تسنن:
تشیع و تسنن، دو مذهب از مذاهب اسلامی باشد و نه دو "دین" جداگانه؛ و مذهب یعنی "راه". یعنی این دو گروه، هر دو مسلمان هستند، اما دو راه متفاوت را پیش گرفتهاند که در بسیاری از امور مشترک میباشند و در برخی از امور (در اصول یا فروع = احکام)، فرقهایی اساسی یا جزئی با هم دارند.
ریشه افتراق این دو گروه، در ابتدا اصلاً فقهی (مذهب به معنای امروزی) نبود، بلکه کاملاً "اعتقادی و سیاسی" بود.
در صدر اسلام، که مردم تازه مسلمان شده بودند، هنوز گرایشات فرقهای، نژادی، قومی و فردی بسیار بود (چنان که هنوز هم هست و دشمنان نیز به آن دامن میزنند و مسلمانان را به جان هم میاندازند)؛ لذا مردم، ضمن آن که اسلام آورده بودند، هر کدام از بزرگ، شیخ، یا رییس قبیلهی خود خود تبعیت میکردند – چنان که در سقیفه نیز رؤسای قبیلهها جمع شدند. در نتیجه یک گروه اعتقاد داشتند که امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، در اخوت، وصایت، ولایت، امامت و حکومت بر حق است و گروههای متعدد دیگر، این باور را نداشتند و حتی به رغم اخذ بیعت در غدیر خم، زیربار نرفتند. لذا پس از رحلت، سقیفه تشکیل شد تا خلافت و حکومت که یک امر کاملاً سیاسی است، در اختیار خودشان قرار گیرد.
این اختلافات، بحثها، جدلها در موارد متعدد، در زمان حیات رسول اکرم صلوات الله علیه و آله نیز بسیار بود، لذا ایشان چه به صورت مستقل و به کرات و چه در داوری بین اختلافات، تصریح و تأکید مینمودند که حق با علی علیه السلام و پیروان (شیعان) ایشان میباشد؛ و این بیانات به کرات در منابع موثق و معتبر اهل سنت نیز آمده است؛ لذا "اثبات" نمیخواهد، کافیست که کتب خودشان را بخوانند.
*** - فقط ابن تیمیه، که عناد خاصی با ولایت، امامت و تشیع دارد (چنان که حتی انحرافات بسیار فاحشی در توحید دارد)، در کتاب "منهاج السنة ج4، ص238" میگوید که چنین حدیثی در کتب اهل سنت نیامده است! و البته نه او اهل سنت را قبول دارد و نه اهل سنت او را قبول دارند، بلکه فقط "وهابیتِ انگلیسی"، شیعه و پیرو اوست. اما سایر اکابر اهل تسنن، خود ناقل احادیث معتبری در اینباره بودهاند.
●- ابویعلى موصلى مینویسد: « از ابو سعید نقل شده است كه كنار خانه (کعبه)، رسول خدا (ص) در جمعی عدهای از مهاجرین و انصار حضرت سخن میگفت كه على بن أبى طالب از آن جا گذشت، پس رسول خدا (ص) فرمود: «اَلْحَقُّ مَعَ ذَا، اَلْحَقُّ مَعَ ذَا» حق با او است، حق با او است » . (مسند أبی یعلی، ج2، ص318، ح1052)
●- ابن عساكر متوفای 571 از سَعْد بن ابی وقاص نقل میكند كه گفت: از پبامبر اكرم (ص) شنیدم كه به علی (ع) فرمود: « أَنْتَ مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَكَ حَیثُ مَا دَارَ - تو با حق هستى و حق با تو است؛ هر كجا كه باشی». (تاریخ مدینة دمشق ج20، ص361)
●- ابن عساكر هم چنین از ام سلمه نقل میكند كه: از رسول خدا (ص) شنیدم كه فرمود:
« عَلِی مَعَ الْحَقِّ وَالْحَقُّ مَعَ عَلِی وَلَنْ یتَفَرَّقَا حَتَّى یرِدَا عَلَی الْحَوْضَ یوْمَ الْقِیامَةِ - علی با حق و حق با علی است و هرگز از یكدیگر جدا نمی شوند تا در كنار حوض كوثر بر من وارد خواهند شد. (همان)
●- فخر الدین رازى، مفسر شهیر اهل سنت میگوید: « وَمَنِ اقْتَدَى فِی دِینِهِ بِعَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ فَقَدِ اهْتَدَى »
هركس در دینش به على بن أبى طالب علیه السلام اقتدا كند، به راستى كه هدایت شده است. (التفسیر الكبیر ج1، ص168)
طبرانی به سند خودش از ام سلمه همسر پیامبر اكرم (ص) نقل میكند كه گفتند:
« كان عَلِی على الْحَقِّ مَنِ اتَّبَعَهُ اتَّبَعَ الْحَقَّ وَمَنْ تَرَكَهُ تَرَكَ الْحَقَّ عَهْدًا مَعْهُودًا قبل یوْمِهِ هذا »
علی بر حق بوده و هر كس از او تبعیت كند از حق تبعیت كرده و هر كس او را رها كند، حق را رها كرده و این عهد و تقدیر ثابت خداوندی است (المعجم الكبیر ، ج 23 ص 330 ح 758)
●●● – و دههای حدیث دیگر در منابع اهل سنّت.
نکته:
البته باید دقت شود که اولاً معرفت نسبت به ولایت و امامت امیرالمؤمنین علیه السلام و با حق بودن ایشان هر کجا که باشد (یعنی در هر موضعی)، مانند معرفت توحید، نبوت و معاد، با عقل، وحی و نقل (حدیث معتبر) حاصل میگردد؛ و ثانیاً نقل حدیث از کتب اهل سنت، بدان معنا نیست که کتب معتبر ما، کتب آنها باشد؛ بیتردید برای ما، بیانات نورانی اهل عصمت علیهم السلام، بسیار معتبرتر از "قال ابن عساکر یا فخر رازی" میباشد، و استناد به این منابع، فقط به این منظور است که برادران اهل سنت دقت کنند که حتی علمای بزرگ خودشان نیز این احادیث را نقل و ثبت کردهاند. لذا قبول کنند که در این حقایق، باید مشترک باشیم.
فقط اسلام:
این بدیهی است که همگان باید فقط به دین مبین "اسلام" باشند و تمامی انبیای الهی، انسان را به همین اسلام دعوت کردهاند. منتهی باید دقت نمود که "اسلام" یک کلمه نیست که کسی روی هوا و در لفظ بگوید: «من فقط اسلام را قبول دارم، یا من فقط مسلمان هستیم – مثل برخی که برای فرار از دین میگویند: من فقط خدا را قبول دارم!»، بلکه "دین"، تعریف دارد، چارچوب دارد، جهانبینی دارد، حقوق و احکام دارد، اخلاق و سیاست دارد و ...؛ پس هر کسی باید ببیند که تعریفش از اسلام چیست و مسلمانیاش چگونه است و به عنوان یک مسلمان، کدام راه را میرود؟! مگر خوارج در صدر اسلام، یا معاویه لعنت الله علیه، یا حکام کافر و جایری چون خلفای اموی و عباسی (متوکل، هارون، مأمون و ...)، و یا امروزه حکام کافر و مسلمان کُش سعودی و ...، ادعای مسلمانی ندارند؟!
پس هر کسی باید خودش ببیند که مسلمانی او، چقدر با عقل، فطرت، قرآن کریم (وحی) و سنت و سیرهی رسولالله صلوات الله علیه و آله، انطباق دارد؟
مرتبط:
آیا شیعه و سنّی با هم برادری دارند؟ چرا و چگونه؟ لطفاً تا حد امکان مسئله را باز کنید و توضیح دهید. (30 دی 1392)
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
دوستی میگفت: چون حضرت ابراهیم (ع) نه شیعه بود و نه سنّی، بلکه فقط مسلمان بود، پس ما نیز طبق دستور قرآن، باید فقط مسلمان باشیم؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8010.html
- تعداد بازدید : 2901
- 16 شهریور 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی ولایت (امام علی)