بِسْمِ ٱللّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيمِ؛ الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ. وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ
سلام دوستان؛
بحث ما، از «عشق، عاشق و معشوق» است. سخن در این مهم بسیار است و پیوسته؛ از این رو تقاضا این است که حتماً از "بخش اول" و به صورت پیوسته مطالعه شود.
معشوق واقعی و کاذب یعنی چه؟
اگر چه بیشتر مردم دم از «عشق کاذب» میزنند، اما به نظر میرسد که "عشق کاذب" نداریم (در آینده بحث خواهیم کرد)، بلکه این معشوق است که یا "حقیقی است و یا کاذب".
معشوق کاذب:
معشوق کاذب، آن کسی یا چیزی است که حقیقتاً معشوق تو نباشد، اما یا با دلرباییها و جلوههایش، خود را مشعوق نشان میدهد و یا اصلاً چنین اغوایی هم ندارد، اما انسان خودش چنین کششی راجع به آن دارد و عاشق آن [یا او] شده است.
به عنوان مثال: بسیار دیدهاید که مردان یا زنانی، برای فریب و به دام انداختن طرف مقابل، جلوهگریها میکنند و پس از جذب اولیه، خود را عاشق و مجذوب نشان میدهند، اما این جلوهها اصلاً حقیقت و واقعیتی ندارد.
عشق و عاشقی، فقط در روابط زن و مرد نسبت به یک دیگر نمیباشد، بسیار دیده یا شنیدهاید، فرد کلاهبرداری، با طرح و نقشه و ظاهری جلوه میکند، خود را عاشق و دلبستهی پروژهی خود نشان میدهد و با حیله و نیرنگ، مخاطب را تنها فردی که قابلیت انجام آن را دارد بیان میدارد و با گفتار و رفتارش مدعی میشود که دلباختهی دانش، بینش، توانایی و همت او شده است که بیاید این کار را انجام دهد، اما همه نقشهای برای کلاهبرداری میباشد! در سیاست هم همینطور است.
بنابر این، اینها هیچ کدام معشوقهای حقیقی نیستند، بلکه همه به عنوان "معشوق"، دروغین و کاذب میباشند، چه خودشان جلوه و جذب کنند و چه بیننده و مخاطب، چنین احساسی نسبت به آنها داشته باشد.
دنیا و دلالان کلاهبردار:
به غیر از خداوند سبحان، هر چه که باشد، دنیا و مظاهر آن است؛ این دنیا، اگر چه جلوهی جمال و جلال الهی است، اما خودش دعوتی به سوی خودش ندارد. نه به کسی دروغ میگوید و نه کسی را "اغوا" میکند و نه خود را "معشوق" معرفی میکند.
دنیا، ضمن آن که خودش زیبا، به حق و جلوهی حق است، به صراحت میگوید که هیچ محبت، وفا و عشقی به هیچ کسی ندارد. عاشقترینها به دنیا نیز، پیر و فرسوده شده و میمیرند و خاک گور روی آنها ریخته میشود و زمین بدن آنها را تجزیه میکند و میخورد.
دنیا خیلی راستگوست. چنان که امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، به مردی که دنیا را نکوهش میکرد، فرمودند:
اَيُّهَا الذّامُّ لِلدُّنْيا! اى كسى كه دنيا را نكوهش مىكنى!
الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِها، الْمُنْخَدِعُ بِاَباطيلِها، اَتَغْتَرُّ بِالدُّنْيا ثُمَّ تَذُمُّها؟! - در حالى كه تو به نيرنگ آن فريفتهاى، و به اباطيلش گول خوردهاى، آيا فريفته دنيايى و آن را مذمّت مىنمايى؟!
اَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَيْها اَمْ هِىَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَيْكَ؟ - تو بر گردن دنيا گناه بار مىكنى يا دنيا بر گردن تو؟
مَتَى اسْتَهْوَتْكَ اَمْ مَتى غَرَّتْكَ؟ اَبِمَصارِعِ آبائِكَ مِنَ الْبِلى؟ اَمْ بِمَضاجِـع ِ اُمَّهاتِكَ تَحْتَ الثَّرى؟- چه زمان دنيا تو را سرگردان كرد يا چه وقتى فريبت داد؟ آيا به جايگاهى كه پدرانت افتادند وپوسيدند تو را فريفت؟ يا به خوابگاه مادرانت در زيرخاك؟! (نهج البلاغه، حکمت 131)
اما، این وسط دلالان کلاهبرداری وجود دارند که دنیا را معشوقی حقیقی جلوه داده و انسان را به معاملهی عشق با او و اختصاص عشق فطری به او ترغیب و اغوا میکنند.
آیا ندیدید، معشوق یا معشوقههای دروغین، چقدر دلال زنده، و یا مُردهی دیجیتالی و تبلیغاتی دارند؟!
این دلالان کلاهبردار، دو گروه هستند؛ یکی در درون بازار دل فعالیت میکند، دیگری از بیرون تبلیغات میکند. دلال کلاهبردار درونی، همان "نفس حیوانی" است. این حیوانِ بیمعرفت، دو مشکل اساسی دارد: یکی این که فقط "دنیا" را میشناسد، آن هم دنیای خویش را – و دیگر آن که اصلاً عشق را نمیشناسد. از این رو، جز خود را نمیبیند، پس بسیار خشک، متکبر و دیکتاتور است! لذا به جای خواهش و تمنا نیز، بسیار ملوکانه و قاطعانه «امر» میکند تا آدمی مرعوب و مغلوبش شود! « إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ – به درستی که نفس به بدی امر میکند / یوسف علیه السلام، 53».
اما دلالان و کلاهبرداران بیرونی، ابلیس لعین و سایر شیاطینِ تحت پوشش او هستند، که همانند سپاهیان یک لشکر و یا کارگزاران یک تشکیلات بزرگ تبلیغاتی، برای او کار میکنند و کارشان نیز همان دلالی و تبلیغات برای عاشق کردن انسان، به کسی یا چیزی است که او [آن]، معشوق حقیقی و واقعی نمیباشد. چنان که معشوق حقیقی، با قسم به "تَاالله" که عظیمترین سوگندهاست، میفرماید:
« تَاللَّهِ لَقَدْ أَرْسَلْنَا إِلَى أُمَمٍ مِنْ قَبْلِكَ فَزَيَّنَ لَهُمُ الشَّيْطَانُ أَعْمَالَهُمْ فَهُوَ وَلِيُّهُمُ الْيَوْمَ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ » (النّحل، 63)
ترجمه: به خدا سوگند، به سوی امتهای پیش از تو پیامبرانی فرستادیم؛ امّا شیطان اعمالشان را در نظرشان آراست؛ و امروز او ولیّ و سرپرستشان است؛ و مجازات دردناکی برای آنهاست!
انتخاب معشوق با خودت است:
چه معشوق حقیقی و چه دنیا و مظاهرش که انسان آن را محبوب بگیرد، همه خود را به تو مینمایانند، اما انتخاب با خودت است، چرا که "عشقِ زوری و اجباری" که عشق نیست. لذا فرمود: « لَا إِكْرَاهَ فِي الدِّينِ ».
پیش از این بیان شد که معشوق حقیقی و واقعی، آن است که خودش عاشق تو باشد و این عشق را در قلب تو تجلی دهد، تا تو با دیدن معشوق و عشق او نسبت به خودت، عاشقش شوی.
دنیا، هیچ گاه نگفت و نشان نداد که من عاشق تو هستم؛ بلکه با تمامی وجودش اقرار و اذعان کرد که فقط و فقط عاشق خالق و خدایم هستم، او را تسبیح میکنم و فرامین او را انجام میدهم، آن هم نه از روی اجبار، بلکه از روی میل، رغبت و محبت. بنابر این از یک سو فرمود:
« سَبَّحَ لِلَّهِ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ » (الصف، 1)
ترجمه: آنچه در آسمانها و آنچه در زمين است به تسبيح خدا مىپردازند و اوست ارجمند حكيم.
و از سوی دیگر فرمود:
« ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاءِ وَهِيَ دُخَانٌ فَقَالَ لَهَا وَلِلْأَرْضِ ائْتِيَا طَوْعًا أَوْ كَرْهًا قَالَتَا أَتَيْنَا طَائِعِينَ » (فصلت، 11)
ترجمه: سپس آهنگ [آفرينش] آسمان كرد و آن بخارى بود پس به آن و به زمين فرمود خواه يا ناخواه بياييد، آن دو گفتند فرمانپذير آمديم.
ابلیس و سایر شیاطین (منحرفانِ منحرف کننده) از جنّ و انس نیز نمیتوانند چیزی را خلق کنند، چه رسد به این که دنیای دیگری را خلق کنند که مثلاً آن دنیا عاشق انسان باشد.
بنابر این، این خودت هستی که عشق خدایی را یا به خودش تخصیص میدهی، یا دیگران را به گمان خودت معشوق حققیقی و واقعی فرض میکنی و عاشق آنها میشوی. چنان که در آیات قرآن کریم نیز نفرمود که شیطان دنیا و حقایق آن را تغییر میدهد، بلکه فرمود: خطاهای انسان را در نظرش میآراید.
پس شناخت معشوق حقیقی، و نیز انتخاب معشوق [اعم از حقیقی و غیر حقیقی] با خودت است. نه [العیاذ بالله] خدا به جای خودش معشوقهای دیگری قرار داده و معرفی کرده است، و نه "دنیا" خودش را معشوق معرفی کرده و اغوا میکند. بلکه خودت هستی که یا به حقیقت روی میکنی، و یا بدلها را جایگزین اصل مینمایی و محبوبها و معشوقهای دروغین را برای خودت در وَهم و خیال میسازی و آن عشقی که باید برای خدا باشد را به آنان اختصاص میدهی، آنها را دوست میداری، مانند دوست داشتن خدا!
« وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَتَّخِذُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنْدَادًا يُحِبُّونَهُمْ كَحُبِّ اللَّهِ وَالَّذِينَ آمَنُوا أَشَدُّ حُبًّا لِلَّهِ وَلَوْ يَرَى الَّذِينَ ظَلَمُوا إِذْ يَرَوْنَ الْعَذَابَ أَنَّ الْقُوَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا وَأَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعَذَابِ » (البقرة، 165)
ترجمه: و برخى از مردم، در برابر خدا، همانندهايى [براى او] برمىگزينند [و جایگزین میکنند]، و آنها را چون دوست داشتن خدا، دوست مىدارند؛ ولى كسانى كه ايمان آوردهاند، به خدا محبت بيشترى دارند. كسانى كه [با برگزيدن بتها، به خود] ستم نمودهاند اگر مىدانستند هنگامى كه عذاب را مشاهده كنند تمام نيرو[ها] از آنِ خداست، و خدا سختكيفر است.
پس، عشق در عاشق حقیقی است، اما معشوقش کاذب میباشد.
مرتبط:
*- «عشق، عاشق و معشوق» - بخش اول - (همه عاشقاند)
*- «عشق، عاشق و معشوق» بخش دوم (حبّ و بغض)
*- «عشق، عاشق و معشوق» بخش سوم (معشوق واقعی)
- تعداد بازدید : 1835
- 30 مرداد 1398
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: یادداشت