منظور از دوست داشتن شخصی به خاطر خدا یعنی چی؟ چه طوری میشه دیگران رو به خاطر خدا دوست داشت؟
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): هر چیزی را به خاطر چیز دیگری دوست دارید، بنابر این، نه فقط اشخاص را، بلکه هر چیزی و هر کاری را نیز باید برای خدا دوست داشت و یا برای خدا دوست نداشت و دشمن داشت. چنان که امام صادق علیه السلام فرمودند: دین و ایمان، چیزی جز همین "حبّ و بغض" نیست.
دقت کنیم که "حبّ" و بالتبع آن "بغض"، انگیزه، موتور و هدف حرکت میباشد؛ پس هر کسی به طرف "محبوب" یا محبوبهایش حرکت میکند و تلاش میکند که به آن نزدیک شود و برسد. حتی حرکت برای تناول لقمهای نان، یا به خاطر دوست داشتن سیری و رفع گرسنگی است و یا به خاطر دوست داشتن مزه و لذت آن چیزی که تناول میشود. بنابر این، هیچ حرکتی وجود ندارد که مبنایش "محبت" و هدفش نیز قرب و رسیدن به محبوب نباشد؛ و بالتبع هر چه با محبوب و رسیدن به آن منافات و تضاد داشته باشد، مغبوض واقع میشود.
**- نکتهی قابل توجه اینجاست که شاید "محبوب"ها، به حسب ظاهر به هم ربط و پیوستگی نداشته باشند، [مثل این که کسی بگوید: من پول، شغل، این کفش، این خوراک، یا این سرزمین و یا این شخص را دوست دارم و حال آن که به هم ربط ندارند]، اما یقیناً "محبت"ها، همه به یکدیگر پیوسته و در طول هم قرار میگیرند تا به غایت محبت و محبوب غایی برسند.
به عنوان مثال: میگوییم: من اشتغال را دوست دارم، چون درآمد را دوست دارم – درآمد را دوست دارم، چون رفاه و لذت را دوست دارم – رفاه و لذت را دوست دارم، چون کمال را دوست دارم و ... – یا کسی بگوید: من خوردن و آَشامیدن را دوست دارم، چون سلامتی را دوست دارم – سلامتی را دوست دارم، چون تداوم حیات را دوست دارم و ... .
اما، این سلسله محبتهایی که چون حلقههای یک زنجیره به هم متصل شدهاند، حتماً باید به غایتی برسند که آن میشود "محبوب غایی" و محبت به او نیز میشود، "غایت محبت". (يَا غَايَةَ آمَالِ الْعَارِفِينَ).
دوست داشتن برای خدا:
حال سؤال اینجاست که این محبوب غایی کیست؟ چه کسی باید باشد؟ و محبوب غایی "من" کیست یا چیست؟! آیا همان است که باید باشد؟!
بیتردید این محبوبها نیز نمیتوانند در یک دور یا تسلسل باطل قرار گیرند، چون چنین دور یا تسلسلی به لحاظ عقلی محال است و بالتبع وجود خارجی نیز ندارد، پس لابد سلسله محبتهای کم و زیادی که در طول هم قرار میگیرند، به یک نقطه اولی و اصلی میرسند، که آن اوج محبت، یا همان محبت غایی به محبوب غایی میباشد.
*- محبوب غایی و محبت غایی، در هر کسی میتواند متفاوت باشد. برای یکی "من = انانیت" هدف غایی است، برای دیگری «لذت»، برای دیگری «رفاه»، برای یکی "هوای نفس"، و برای یکی دیگری و دیگران. مثل بتها، طاغوتها، فراعنه و ... .
***- خداوند متعال و سبحان میفرماید: من تو را برای بندگی خودم آفریدم، نه دیگران. و هر چه در این عالم هست، همه مثل خودت مخلوق هستند و ارزش و قابلیت این را ندارند که هدف غایی و بالتبع محبوب غایی تو قرار گیرند و تو شدت محبتت را به آنها اختصاص دهی! محبت را خودم در وجودت قرار دادم، برای این که بتوانی مرا به شدت دوست داشت باشی (چنان که به شدت عاشق کمال هستی). تا این شدت محبت سبب گردد که خود آینه و تجلی محبوب شوی، صبغة الله یابی، و به سوی من حرکت کنی. پس دیگری را جای من قرار نداده، من محبوب غایی تو هستم و محبت تو به افراد یا اشیاء، باید در طول محبت من باشد. به این میگویند: دوست داشتن برای خدا و یا در راه خدا.
مثال از دوست و دشمن داشتن برای خدا:
*- بدیهی است که همگان، علم، ثروت، شهرت و شهوت را دوست دارند، و اگر دوست نداشته باشند، نقصی در آنهاست و نمیتوانند رشد کنند. اما برای همه "حلال و حرام" یا "محرم و نامحرم"، مطرح نیست! خب، برای کی مطرح است؟ برای آن کسی که شدت محبتش به خداست و نمیخواهد هیچ محبت و محبوب دیگری، سد راه وصال محبوب غاییاش گردد. بنابر این هر محبتی که در عرض قرار گیرد و مزاحم شود را کنار میگذارد. به این میگویند: دوست داشتن و بد آمدن در راه خدا.
*- طبع انسان اینگونه است که "جانش" را دوست دارد و شاید عزیزترین محبوبها، نزد هر کسی، جان خودش باشد. اما یک عده همین جان را فدای پول، ثروت، رفاه، شهرت، شهوت و لذت میکنند – یک عده جان را فدای طاغوتها و فرعونها میکنند – حتی یک عده جان را فدای محبوبهای خیالی و مجازی میکنند ... و یک عده هم چون محبوب اصلی آنها خداست، جان را فدای او میکنند. در هر حال، "جان" همیشه فدای محبوب میشود، چون رو به او دارد.
بنابر این، تمامی انسانها جان خود را دوست دارند، ولی محبوب اصلیتری دارند که حاضرند جان را فدای او نمایند، و شدت محبت مؤمن، به خداوند متعال است. این یعنی دوست داشتن جان در راه خدا؛ یعنی مؤمن میگوید: «من جانم را دوست دارم، خیلی هم دوست دارم، اما اگر قرار باشد این جان، مزاحم لقا و وصال محبوب شود و قرار باشد بین این دو یکی را انتخاب کنم، محبوب غاییام، خدا را انتخاب میکنم و جانم را فدایش مینمایم».
محبت در عرصهی دین و اعتقادات:
"محبت" در دینداران (منظور دین الهی است) به مراتب بیشتر و اصیلتر از محبت در میان بیدینان (آنهایی که دین و دنیا و آخرت را در همین حیات کوتاه زمینی میبینند) میباشد، چرا که با حقایق و از جمله "حقیقت محبت" آشناترند. با محبوب و محبت حقیقی (خدا) آشناترند.
در میان دینداران، مسلمانان بیش از دیگران و در میان مسلمانان نیز شیعیان بیش از بقیه، با مفهوم "محبت" و نیز درک و وجدان آن آشناتر میباشند؛ چرا که اهل "مودت به اهل بیت علیهم السلام" هستند که خداوند متعال آن را بشارت خود و اجر رسالت خواند.
بنابر این، ما مسلمانان، پیامبر اکرم و اهل بیت کرامش صلوات الله علیهم اجمعین و هم چنین هر چیزی که از محبوب باشد و به او وصل باشد و به قول معروف بوی محبوب دهد و یاد او را زنده کند را دوست داریم، مثل: اسلام، قرآن، قبله، نماز، روزه و ... . ما شیعیان محبت و مودت بیشتری به اهل بیت علیهم السلام داریم، حضرات امیرالمؤمنین، فاطمه زهراء، امام حسن، امام حسین و سایر ائمه و به ویژه حضرت مهدی علیه السلام را بسیار دور داریم؛ اما اگر سؤال شود که آنها را برای چه دوست دارید و محبوب غایی کیست یا چیست؟ چه پاسخ میدهیم؟
●- ممکن است هر انسان حکیم و عدالت دوستی، امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام را دوست داشته باشد، اما فقط به خاطر علم، حکمت و عدالتش. حتی معاویه لعنة الله علیه، با تمام خباثتش، بارها پس از شهادت ایشان، گفته بود که "دلم برای فضایل علی تنگ شده است".
●- ممکن است هر شخص فقیر و گرفتاری و یا هر شخص کریم و بزرگواری، از امام حسن علیه السلام به خاطر حلم و کرمش خوشش بیاید، یا هر اهل حیا و عفتی، حضرت فاطمه زهراء علیها السلام را دوست داشته باشد. بسیاری امامان و حتی حضرت مهدی علیه السلام را برای حل مشکلات خودشان دوست دارند.
●●- اما، یک عده هم هستند که چون ایمان به خدا دارند، چون خدا را دوست دارند، چون بازگشت عاشقانه، وصال و لقای محبوب را دوست دارند، فرستادگان خدا، محبوبین او و یا حتی آن چه از حالت، رفتار و کردار و گفتار نزد او عزیز و محبوب است و فرموده است به آنها وصل شوید را دوست دارند، و در پاسخ این که چرا اهل بیت را دوست دارید؟ پاسخ دعای توسلی و زیارت عاشورایی میدهند و میگویند: فقط برای خدا و قرب به او:
« يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ إِنِّي أَتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى رَسُولِهِ وَ إِلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِلَى فَاطِمَةَ وَ إِلَى الْحَسَنِ وَ إِلَيْكَ بِمُوَالاَتِكَ وَ بِالْبَرَاءَةِ مِمَّنْ أَسَّسَ أَسَاسَ ذَلِكَ » (زیارت عاشورا)
ترجمه: ای اباعبدالله! من تقرب میجویم به سوی خدا و رسولش و به سوی امیرالمؤمنین، و به سوی فاطمه، و به سوی حسن و به سوی تو، با ولایت پذیری (سرپرستی، دوستی) شما و [بالتبع] به دوری و برائت از پایهگزاران این ظلم بر شما.
و به وسیله این "محبت و مودت"، به آنها وصل میشوند تا به خدا وصل شوند. به این میگویند: دوست داشتن و دشمن داشتن در راه خدا.
« الَّذِينَ يُوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَلَا يَنْقُضُونَ الْمِيثَاقَ * وَالَّذِينَ يَصِلُونَ مَا أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَنْ يُوصَلَ وَيَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَيَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ » (الرّعد، 20 و 21)
ترجمه: آنها که به عهد الهی وفا میکنند، و پیمان را نمیشکنند * و آنها که پیوندهایی را که خدا دستور به برقراری آن داده، برقرار میدارند؛ و از پروردگارشان میترسند؛ و از بدی حساب (روز قیامت) بیم دارند.
به این میگویند: دوست داشتنِ تمامی دوست داشتنیها، در راه خدا و برای خدا.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
منظور از دوست داشتن شخصی به خاطر خدا یعنی چی؟ چه طوری میشه دیگران رو به خاطر خدا دوست داشت؟
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8086.html
- تعداد بازدید : 3101
- 4 مهر 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: اعتقادی