فرمود: قرآن برای همه قابل فهم است و به صراحت فرمود که «بگو روح از حکم پروردگار من است»، این دیگر نیازی به تفسیر و ساختن تخیلاتی چون «عالم امر و عالم خلق» ندارد. اینگونه تفاسیر سبب ایجاد شبهات و انحرافات میگردد؟ (کارشناس فیزیک / استان مرکزی)
پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): البته که قرآن کریم برای همگان قابل فهم است، اما معنایش این نیست که نیاز به کسب علم، غور و غوص علمی، تفسیر (بازکردن مطلب) و ... ندارد و هر کس که قرآن را از رو خواند، میتواند عین اهل عصمت علیهم السلام و یا دست کم دانشمندان علوم قرآنی، درک کند. چنین چیزی نه تنها راجع به قرآن کریم، بلکه راجع به هیچ نوشتار، گفتار و حتی اشعار نیز ممکن و صادق نمیباشد. مگر در همین آیات ساده و قابل درک برای همگان، نفرمود که آنان که میدانند با آنان که نمیدانند برابر نیستند؟ مگر اولی الالباب و راسخون فی العلم را متذکر نگردید؟!
حتی آنان که میگویند: «قرآن آسان و قابل درک همگان است، پس نیاز به تفسیر ندارد» خودشان ضمن این که تفسیر کردهاند، تأمل و تدبر در آیات که به آن تأکید شده است را نفی میکنند! مگر میشود گفت: معنا و مفهوم و مقصود یک جمله [چه آیه و چه غیر آن]، همان است که من وقتی رویش خواندم میفهمم و نیازی به معلم، تفکر، تدبر، تفسیر، شرح و ... ندارد؟!
*- مثال: به حسب ظاهر، کلمهی «سلام» بسیار ساده است و معنا و مفهوم آن به هر زبانی که ترجمه شود نیز قابل درک است و مردمان روزانه چندین بار "سلام" میدهند و میشوند. در قرآن کریم نیز فرمان داده شده که به یک دیگر سلام کنید؛ اما در آیهای میفرماید: وقتی مؤمن با جاهل مواجه میشود «قالوا سَلاما» - در آیهی دیگر میفرماید که وقتی درهای بهشت باز میشود، خزنهی آن به اهل بهشت میگویند: «سَلَامٌ عَلَيْكُمْ» - و در آیه دیگر میفرماید که اهل بهشت گفتاری با یک دیگر ندارند، مگر سلام «إِلَّا قِيلًا سَلَامًا سَلَامًا» - و در آیه دیگر میفرماید که در بهشت سخن لغو گفته و شنیده نخواهد شد و فقط سلام شنیده میشود: «لَا يَسْمَعُونَ فِيهَا لَغْوًا إِلَّا سَلَامًا».
حال آیا سلامی که مؤمن به جاهل میکند، با سلامی که ملائک به بهشتیان و اهل بهشت به یک دیگر میکنند، به یک معناست؟! و یا آیا اهل بهشت مثل یک طوطی که فقط کلمه "سلام" را میتواند بگوید: مقابل هم نشستهاند و مرتب این کلمه را تکرار میکنند؟! مضافاً بر این که ما گاهی کلمهای را به معنای دیگری میگیریم و همان معنا را نیز به معنای رایج و مصطلح بین خودمان تعبیر میکنیم! مثل این که در سؤال فوق کلمهی "امر خدا"، "حکم خدا" گفته شده است و در ادامه سؤال، مجدداً "امر خدا" گفته شده است! بالاخره فرق است بین "امر با حکم". اگر چه "امر خدا" حتماً حکمت دارد و حکیمانه میباشد.
روح:
کلمه "روح" نیز همین طور است. معنای کلیاش در کلمه «مبدأ حیات» میباشد که برای جانداران به کار میرود. هما مبدأیی که به وسیله آن میتوانند احساس و حرکت ارادی نمایند. اما آیا روح در تمامی آیات، به همین معنا و مصداق آمده است؟!
در یک آیه، به معنای موجودی است مانند ملائکه یا برتر از آن « تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ » - در یک جا به معنای قرآن کریم و وحی میباشد «وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا» - در آیهای شخص جبرئیل علیه السلام را "روح" نامیده است « نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ » و ... . بنابر این نمیشود تا کلمهی "روح" را در آیهی خواندیم، بگوییم: چون قرآن برای همه قابل درک است، پس منظور همان روح انسان است که میشناسیم، همان روحی که وقتی جدا شد، انسان میمیرد. بله، برای همه قابل درک است، به شرط تأمل، تعمق، تفکر و تعلّم از اهل علم. مانند هر علم دیگری.
امر:
کلمهی "امر" نیز همینطور است. چنین نیست که فقط راجع به "روح" و آن هم همین روح آدمی فرموده باشد که از "امر" خداست. بلکه نزول ملائکه را نیز فرمود "از امر خداست [دقت شود که "از امر خدا" نیز با "به امر خدا" فرق دارد]" « يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ » - وحی را نیز فرمود که "از امر خداست" « وَ كَذلِكَ أَوْحَيْنا إِلَيْكَ رُوحاً مِنْ أَمْرِنا » - کار قیامت را نیز "امر" نامید « وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ »– در برخی از آیات حکم و نیز فرمان نیز "امر" بیان شده است و ... .
عالم امر و عالم خلق:
متفاوت بودن "عالم امر" با "عالم خلق" نیز تخیلی، ذوقی، تفسیری و مندرآوردی نمیباشد، چرا که به صراحت همان ظاهر آیات که برای همگان قابل فهم میباشد نیز این دو عالم را جداگانه توصیف نمود و پس از اختصاص خلقت زمین و آسمانها به او، و نیز رام شدن خورشید، ماه و ستارگان به "امر او"، فرمود: « لَهُ الْخَلْقُ وَالْأَمْرُ تَبَارَكَ اللَّهُ رَبُّ الْعَالَمِينَ – آگاه باشید که خلق و امر از آن اوست ... / الأعراف، 58»
پس اگر معنای خلق کلی لحاظ شود و معنای "امر" نیز فقط "تدبیر" لحاظ شود، باز هم «امر خلقت» با «امر تدبیر» متفاوت است.
ایجاد و تدبیر:
بنابر این، گاهی "امر" به معنای "ایجاد" به کار رفته و گاه به معنای "تدبیر" « تَنَزَّلُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ فِيهَا بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ »، اگر چه ایجاد بدون تدبیر نیست، تدبیر پس از ایجاد، بر چیزی که ایجاد شده اختصاص مییابد، هر دو حکیمانه میباشد، هر دو حالت امری و دستوری نیز دارند و ... بالاخره کثرتها به وحدت باز میگردند.
در امر "ایجاد" (از سنخ روح باشند یا اشیای خارجی) که همه خَلق و صُنع خداوند متعال میباشند، یک دسته بندی صورت گرفته که کسی نمیتواند آن را انکار نماید؛ بدین شکل که تمامی موجودات عالم، از ملائک گرفته تا حشرات یا جمادات، همه مخلوق هستند، اما خلقت برخی از آنها، در احاطهی زمان و مکان میباشد و خلقتشان در مسیر اسباب و علل قرار گرفته است، مانند خلقت بدن انسان که مسیر خاک و آب (گِل)، خوراک، خون، نطفه و ... را طی میکند – یا زمین و آسمان زمین که ابتدا به شکل دخان (بخار) بود و سیر سرد شدن و ... را طی کرده است و هم چنان مسیر اسباب و علل دیگر را طی میکند؛ اما برخی دیگر، قطع نظر از اسباب دیگر و الزام به طی سیر تدریجی، منسوب به "امر" خدا ایجاد شدهاند، مانند ملائکه یا روح. و البته هر آن چه که در مسیر اسباب آفریده شده است نیز ملکوتی دارد که در سیر تدریجی و تأثیر پذیری اسباب به وجود نیامده است. چنان که ضمن تصریح به خلقت تدریجی زمین و آسمانها، اصل وجود آنها را به "امر" بیان میدارد:
« بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَإِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ » (البقره، 117)
ترجمه: [او] پديد آورنده آسمانها و زمين [است]، و چون به كارى اراده فرمايد، فقط مىگويد: «[موجود] باش»؛ پس [فوراً موجود] مىشود.
[البته واژهی "بدیع"، ضمن آن که معنای خلق کردن و پدید آوردن را دارد، به ابتدا و آغاز آن اشاره دارد]
روح از امر پرودگار است:
« وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا » (الإسراء، 85)
ترجمه: و از تو درباره «روح» سؤال میکنند، بگو: «روح از فرمان پروردگار من است؛ و جز اندکی از دانش، به شما داده نشده است!»
در این آیه بیان نشده که از کدام "روح" از تو میپرسند؟ روح انسان، حیوان، روح به معنای ملائک یا وحی؟! بلکه به صورت مطلق به "حقیقت روح" اشاره نموده است.
هر چند که شاید منظور سؤال کنندگان همین روح به معنای جان آدمی باشد، اما سؤال کلی مطرح شد و پاسخ کلی داده شد تا به تمامی موارد صدق کند و فرمود: بگو روح از امر پروردگار من است». یعنی چنین نیست که گمان کنید روح نیز مانند بدن، در قالب زمان و مکان و در مسیر مثلاً خاک و خون و نطفه به وجود آمده باشد. بلکه «مِن = از» امر به وجود میآید، بدون اسباب پیشین، به امر خدا ایجاد میشود:
« إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ » (یس، 82)
ترجمه: فرمان او (ایجاد از سنخ امر او) چنین است که هرگاه چیزی را اراده کند، تنها به آن میگوید: «موجود باش!»، آن نیز بیدرنگ موجود میشود!
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
فرمود قرآن برای همه قابل فهم است، پس نیاز به تفسیر ندارد. و فرمود که روح از امر خداست [یعنی بیشتر نگو]، پس دیگر ایجاد عوالِم تخیلی مانند "عالَم امر و عالَم خلق"، منحرف کننده است.
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8092.html
- تعداد بازدید : 2148
- 7 مهر 1395
- نسخه قابل چاپ
- اشتراک گذاری
کلمات کلیدی: قرآن