نهج البلاغه – خطبه 153
وَ ناظِرُ قَلْبِ اللَّبيبِ بِهِ يُبْصِرُ اَمَدَهُ، وَ يَعْرِفُ غَوْرَهُ وَ نَجْدَهُ.
قلب مرد خردمند را ديدهاى است كه با آن عاقبت كارش را مىبيند، و پستى و بلندى آن را مىشناسد.
داع دَعا، وَ راع رَعى، فَاسْتَجيبُوا لِلدّاعى، وَاتَّبِعُوا الرّاعِىَ.
دعوت كنندهاى دعوت كرد، و نگهبانى نگهبانى نمود، پس دعوت كننده را پاسخ دهيد، و نگهبان را پيروى كنيد.
قَدْ خاضُوا بِحارَ الْفِتَنِ، وَ اَخَذُوا بِالْبِدَع ِ دُونَ السُّنَنِ،
گروهى به درياى فتنه فرو رفتند، سنّتها را رها كردند و به بدعتها چنگ زدند،
وَ اَرَزَ الْمُؤْمِنُونَ، وَ نَطَقَ الضّالُّونَ الْمُكَذِّبُونَ.
اهل ايمان كناره گرفته و خاموش گشتند، و گمراهان تكذيب كننده گويا شدند.
نَحْنُ الشِّعارُ وَالاَصْحابُ، وَالْخَزَنَةُ وَالاَبْوابُ.
ما اهل بيت چون پيراهن تن پيامبر و ياران او، و گنجينه هاى علم و ابواب رسالتيم.
وَ لا تُؤْتَى الْبُيُوتُ اِلاّ مِنْ اَبْوابِها، فَمَنْ اَتاها مِنْ غَيْرِ اَبْوابِها سُمِّىَ سارِقاً.
به خانهها جز از طريق درها وارد نگردند، و هر كه از غير درها وارد گردد دزدش نامند.
از همین خطبه است:
فيهمْ كَرائِمُ الْقُرْآنِ، وَ هُمْ كُنُوزُ الرَّحْمنِ.
آياتى كه در قرآن بيانگر ارزشهاست در حق اهل بيت است، و آنان گنجينههاى خداوند مهربانند،
اِنْ نَطَقُوا صَدَقُوا، وَ اِنْ صَمَتُوا لَمْ يُسْبَقُوا.
اگر سخن گويند، به راستى گويند؛ و اگر خاموش باشند، بر آنان پيشى نگيرند.
فَلْيَصْدُقْ رائِدٌ اَهْلَهُ، وَلْيُحْضِرْ عَقْلَهُ، وَلْيَكُنْ مِنْ اَبْناءِ الاْخِرَةِ،
خبرگزار بايد به اهلش راست گويد و خردش را در تمام امور حاضر كند، و بايد از فرزندان آخرت باشد،
فَاِنَّهُ مِنْها قَدِمَ وَ اِلَيْها يَنْقَلِبُ.
زيرا از آنجا آمده و به آنجا بازگشت مىكند.
فَالنّاظِرُ بِالْقَلْبِ الْعامِلُ بِالْبَصَرِ يَكُونُ مُبْتَدَأُ عَمَلِهِ اَنْ يَعْلَمَ اَعَمَلُهُ عَلَيْهِ اَمْ لَهُ؟
آن كه با ديدهی قلب بنگرد و با روشن بينى وارد عمل شود آغاز كارش بايد اين باشد كه آيا عملى كه انجام مىدهد به سود يا به زيان اوست؟
فَاِنْ كانَ لَهُ مَضى فيهِ، وَ اِنْ كانَ عَلَيْهِ وَقَفَ عَنْهُ.
پس اگر به سود اوست انجام دهد، و اگر به زيان اوست ترك كند.
فَاِنَّ الْعامِلَ بِغَيرِ عِلْم كَالسّائِرِ عَلى غَيْرِ طَريق،
زيرا آن كه بدون بصيرت عمل كند چون كسى است كه به بيراهه مىرود،
فَلايَزيدُهُ بُعْدُهُ عَنِ الطَّريقِ الْواضِحِ اِلاّ بُعْداً مِنْ حاجَتِهِ.
پس دوری از راه روشن، حاصلی ندارد جز دورتر شدن از مقصودش.
وَ الْعامِلُ بِالْعِلْمِ كَالسّائِرِ عَلَى الطَّريقِ الْواضِحِ.
و عامل آگاه (عمل کننده بر اساس علم) مانند رونده در راه روشن است.
فَلْيَنْظُرْ ناظِرٌ اَ سائِرٌ هُوَ اَمْ راجِعٌ؟
پس هر كس بايد بنگرد كه آيا به پيش مىرود يا به عقب برمىگردد؟
وَاعْلَمْ اَنَّ لِكُلِّ ظاهِر باطِناً عَلى مِثالِهِ،
آگاه باش كه هر ظاهرى را باطنى مانند اوست،
فَما طابَ ظاهِرُهُ طابَ باطِنُهُ، وَ ما خَبُثَ ظاهِرُهُ خَبُثَ باطِنُهُ.
آنچه ظاهرش پاك باطنش نيزپاك است، و آنچه ظاهرش آلوده، باطنش نيز آلوده است.
وَ قَدْ قالَ الرَّسُولُ الصّادِقُ صَلَّى اللّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ:
و همانا رسول راستگو صلی الله علیه و آله فرمود:
«اِنَّ اللّهَ يُحِبُّ الْعَبْدَ وَ يُبْغِضُ عَمَلَهُ، وَ يُحِبُّ الْعَمَـلَ وَ يُبْغِضُ بَدَنَـهُ.»
«بى شك خداوند گاهى دوست دارد بنده را و دشمن دارد عملش را، و گاهى دوست دارد
عمل را و دشمن دارد انجام دهنده اش را».
وَ اعْلَمْ اَنَّ لِكُلِّ عَمَل نَباتاً، وَ كُلُّ نَبات لا غِنى بِهِ عَنِ الْماءِ،
آگاه باش هر عملى را گياهى است، و هيچ گياهى را بى نيازى از آب نيست،
وَالْمِياهُ مُخْتَلِفَةٌ: فَما طابَ سَقْيُهُ طابَ غَرْسُهُ وَ حَلَتْ ثَمَرَتُهُ،
و آبها گوناگون است: آنچه آبياريش پاكيزه باشد نهالش پاكيزه و ميوهاش شيرين است،
وَ ما خَبُثَ سَقْيُهُ خَبُثَ غَرْسُهُ وَ اَمَرَّتْ ثَمَرَتُهُ.
و آنچه آبياريش آلوده باشد نهالش آلوده و ميوه اش تلخ است.
کلمات کلیدی:
نهج البلاغه ذکر