پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): انسان را ادبش هدایت میکند و نجات میدهد. سعی کنیم با خداوند سبحان و یا دربارهی او، لحن کلام و سخنمان مؤدبانه باشد.
ربّ جلیل، نه از بیادبی بندگانش میترسد و نه با او از سر لطف، رابطهی خویشاوندی برقرار مینماید. خدا میگه؟ یعنی چی؟ پس کو مهربانی خدا و ...؟ لحن و کلام مناسبی نیست.
اما در پاسخ، این صحنه را تصور کنید که یک نفر کنار چاه بایستد، پاهای خودش را با طناب محکم ببندد، دستهایش را نیز مچ ببندد، بعد یک گونی ضخیم به سرش بکشد و بپرد داخل چاه؛ سپس فریاد برآورد که پس نور کو؟ نسیم کو؟ اختیار و توان برای دست و پا برای راه رفتن و یا کاری انجام دادن کو؟ پس چرا گلستانی نمیبینم؟ چرا کسی از من با لذیذترین خوراکیها و آشامیدنیها پذیرایی نمیکند و ...؟!
حال شما نیز همین کار را کردید! اول تمامی درهای رحمت و مغفرت الهی را به روی خود بستید، سپس فرصتهای هر گونه توبه را از خود گرفتید؛ بعد زبان خود را برای دعا، حمد، استغفار و توبه بستید؛ بعد تصمیم گرفتید که حتماً با گناه بمیرید! سپس فریاد میآورید که «آیا باید در آتش بسوزیم، پس کو مهربانی خدا»؟!
●- حالا خودتان به خودتان پاسخ دهید که منظورتان از مهربانی خدا چیست؟! آیا منتظرید که یک نفر بیاید و به شما بگوید: « اصلاً از این خبرها نیست، تو هر کاری که دلت خواست بکن، استغفار و توبه هم نکن و هیچ به خودت نگرانی هم راه نده، چرا که خدا مهربان است و تو را "بیر ضرب" و یک راست به بهشت میبرد؟!
●- این نگاه و انتظار، نه تنها امید به رحمت الهی نمیباشد، بلکه به نوعی (العیاذ بالله)، مسخره کردن علم، حکمت و حتی رحمت خداست (که البته فرمود: خدا آنها را استهزاء میکند و این مسخره کردن به خودشان بر میگردد)، به انضمام شوخی فرض کردن نظام خلقت او، به انضمام هیچ و پوچ قلمداد نمودن امر هدایت، بشارت، انذار، تعلیم، تربیت و رهنمودهای انبیا، رسولان و اولیای الهی و بازی فرض کردن "دین خدا، محشر و معاد" و انکار عدل خدا، که البته از عدلش به فضل و رحمتش پناه میبریم!
●●- بله، اگر کسی این چنین دین و دنیا و آخرت را بازی بگیرد، برای او هیچ شفاعتی نیست؛ چرا که شفاعت همراه شدن، دوتایی شدن و با هم شدن است و چنین کسی در دنیا هیچ گاه با خدا نبوده و با دین خدا، اولیای خدا و کتاب خدا و امر و نهی و اطاعت و عبادت خدا همراه نشده که در آخرت بشود!
« وَذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِبًا وَلَهْوًا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِمَا كَسَبَتْ لَيْسَ لَهَا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَلَا شَفِيعٌ وَإِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لَا يُؤْخَذْ مِنْهَا أُولَئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِمَا كَسَبُوا لَهُمْ شَرَابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَعَذَابٌ أَلِيمٌ بِمَا كَانُوا يَكْفُرُونَ » (الأنعام، 70)
ترجمه: و كسانى را كه دين خود را به بازى و سرگرمى گرفتند و زندگى دنيا آنان را فريفته است، رها كن؛ و [مردم را] به وسيله اين [قرآن] اندرز ده؛ مبادا كسى به [كيفر] آنچه كسب كرده به هلاكت افتد، در حالى كه براى او در برابر خدا يارى و شفاعتگرى نباشد؛ و اگر [براى رهايى خود] هر گونه فديهاى دهد، از او پذيرفته نگردد. اينانند كه به [سزاى] آنچه كسب كردهاند به هلاكت افتادهاند، و به [كيفر] آنكه كفر مىورزيدند، شرابى از آب جوشان و عذابى پر درد خواهند داشت.
امکان شنیدن، دیدن، فهمیدن:
خداوند متعال میفرماید: من به تو چشم دادم تا ببینی، گوش دادم تا بشنوی و قلب دادم تا بفهمی؛ اما تو خودت این نعمات را ضایع (ناشکری) میکنی و نتیجه نامطلوبی را برای خودت رقم میزنی!
« وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ وَالْأَفْئِدَةَ قَلِيلًا مَا تَشْكُرُونَ » (المؤمنون، 58)
ترجمه: و او کسی است که برای شما گوش و چشم و قلب [=عقل] ایجاد کرد؛ امّا کمتر شکر او را بجا میآورید.
امکان حرف زدن و هدایت:
خداوند متعال میفرماید: من تو را با حجت دورنی (عقل) و حجت بیرون (پیامبر و وحی)، هدایت میکنم، به تو اعضای حرف زدن، صدا کردن، دعا نمودن، الهی العفو و یا ارحم الراحمین گفتن و ...، دادهام، تا تو بتوانی برای خودت بار سفر ببندی و عقبهی خود را تدارک کنی. خب اگر چنین نکردی، نه حق را شنیدی، نه دیدی و نه خواندی، و نه او را صدا کردی و نه حمدی، شکری و نه استغفار و توبهای، آیا باید فریاد بزنی که پس کو رحمت خدا؟! خب همینها همه رحمت خداست، استفاده کن:
« أَلَمْ نَجْعَلْ لَهُ عَيْنَيْنِ » - آیا برای او دو چشم قرار ندادیم؟!
« وَلِسَانًا وَشَفَتَيْنِ » - و یک زبان و دو لب؟ !
« وَهَدَيْنَاهُ النَّجْدَيْنِ » - و هر دو راه [خير و شر] را بدو نموديم.
« فَلَا اقْتَحَمَ الْعَقَبَةَ » - پس [او خودش] نخواست از گردنه [عاقبت نگرى] بالا رود!
فرصت:
فرمود من اگر بخواهم بندهام را به خاطر کارهای خطا و ظلمش بگیرم که دیگر کسی باقی نمیماند، پس اگر به محض ارتکاب گناه، جانشان را نگرفتم و مرگشان را به تأخیر انداختم، یعنی فرصت دادم:
« وَلَوْ يُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ مَا تَرَكَ عَلَيْهَا مِنْ دَابَّةٍ وَلَكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لَا يَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلَا يَسْتَقْدِمُونَ » (النّحل، 61)
ترجمه: و اگر خداوند مردم را بخاطر ظلمشان میگرفت (مجازات میکرد)، جنبندهای را بر پشت زمین باقی نمیگذارد؛ ولی آنها را تا زمان معیّنی به تأخیر میاندازد. و هنگامی که اجلشان فرا رسد، نه ساعتی تأخیر میکنند، و نه ساعتی پیشی میگیرند.
●- پس، اگر نه تنها با اولین عصیان و گناه، بلکه به رغم این همه معصیت و جسارت، ظلم به خود و دیگران، هنوز زنده هستیم، یعنی خداوند رحمان و رحیم، لطف فرموده و "فرصت" داده است. لذا اگر کسی "فرصت سوزی" کرد و به غفلت گذراند، باید خودش را سرزنش کند، نه این که بگوید: «کو رحم خدا؟!»
امکان استغفار و توبه:
« أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ إِنَّنِي لَكُمْ مِنْهُ نَذِيرٌ وَبَشِيرٌ * وَأَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتَاعًا حَسَنًا إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى وَيُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَهُ وَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ عَذَابَ يَوْمٍ كَبِيرٍ » (هود علیه السلام، 3)
ترجمه: [بگو دعوت من این است که] که: جز «اللّه» را نپرستید! من از سوی او برای شما بیم دهنده و بشارت دهندهام! * و اینکه: از پروردگار خویش آمرزش بطلبید؛ سپس بسوی او بازگردید؛ تا شما را تا مدّت معیّنی، (از مواهب زندگی این جهان،) به خوبی بهرهمند سازد؛ و به هر صاحب فضیلتی، به مقدار فضیلتش ببخشد! و اگر (از این فرمان) روی گردان شوید، من بر شما از عذاب روز بزرگی بیمناکم!
امید به فضل، رحمت و مغفرت پروردگار:
به بندگان گناهکارش فرمود: این چنین فریاد ناامیدی سر ندهید، هر چقدر هم که گناه کردید، استغفار کنید، برگردید (توبه کنید)، من همه گناهانتان را یکجا (جمیعاً) میبخشم:
« قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ » (الزّمر، 53)
ترجمه: بگو: «ای بندگان من که بر خود اسراف و ستم کردهاید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را میآمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.
شفاعت:
نفرمود که اصلاً شفاعتی نیست، این را دروغگویان وهابی میگویند. بلکه فرمود: شفاعت مال خداست (لِلَّهِ الشَّفَاعَةُ جَمِيعًا / الزّمر، 44)، چرا که زمین و آسمان و هر چه هست، مال خداست و کسی مالک نیست که بتواند بنا به میل و ارادهاش، خودش را با کسی یا کسی را با خودش همراه کند - شفاعت به اذن خداست و با اجازه خدا صورت میپذیرد، و البته این اجازه را نیز به کسانی داده که از گفتار آنها راضی میباشد:
« يَوْمَئِذٍ لَا تَنْفَعُ الشَّفَاعَةُ إِلَّا مَنْ أَذِنَ لَهُ الرَّحْمَنُ وَرَضِيَ لَهُ قَوْلًا » (طه، 109)
ترجمه: در آن روز، شفاعت هیچ کس سودی نمیبخشد، جز کسی که خداوند رحمان به او اجازه داده، و به گفتار او (و شفاعت او) راضی است.
نتیجه:
حال با این همه اگر کسی بگوید: خیر، من هیچ کدام از اینها را قبول ندارم یا نمیخواهم، بلکه میخواهم با خالق، مالک و خدای مهربان خودم قهر کنم، نافرمانیاش را بکنم، هر چه دلم خواست انجام دهم، در آخر کار نیز با کولهباری سنگینی از گناه، بدون هیچ استغفار و توبهای از دنیا بروم ...؛ اما خدا به من در آن دنیا فرصت استغفار و توبه دهد، و تا چندتا کلمه به زبان راندم بپذیرد، گناهانم را ببخشد، مورد شفاعت محبتش قرار دهد و مستقیم به بهشت ببرد! خب خودش را مسخره کرده است.
استغفار و توبه، مال دنیاست. توبه یعنی بازگشت برای اصلاح؛ وقتی انسان مُرد که دیگر بازگشتی نیست که توبه جایگاهی داشته باشد.
پس، از نعمات، فرصتها، امکانات و لطف و رحمت الهی، همین جا استفاده کنیم، تا آنجا برایمان راحت، خشنود کننده و ماندگار باشد.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
چطور میشود امید داشت، وقتی خداوند میفرماید: شفاعتی نیست، فرصت و توبهای نیست؟!
باید با گناهان بمیریم و بریم جهنم؟!
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8119.html
کلمات کلیدی:
اعتقادی شفاعت