نهج البلاغه – خطبه 41
اِنَّ الْوَفاءَ تَوْاَمُ الصِّدْقِ، وَلا اَعْلَمُ جُنَّةً اَوْقى مِنْهُ،
وفا همزاد درستى است، من سپرى بازدارنده تر از وفاى به عهد سراغ ندارم،
وَ لايَغْدِرُ مَنْ عَلِمَ كَيْفَ الْمَرْجِعُ.
كسى كه بداند بازگشتش به قيامت چگونه است، مكر نمىكند.
وَلَقَدْ اَصْبَحْنا فى زَمان قَدِ اتَّخَذَ اَكْثَرُ اَهْلِهِ الْغَدْرَ كَيْساً،
ما در زمانى قرار گرفتهايم كه اكثر مردمِ آن مكر را زيركى پندارند،
وَ نَسَبَهُمْ اَهْلُ الْجَهْلِ فيهِ اِلى حُسْنِ الْحيلَةِ. ما لَهُمْ؟!
و نادانان چنين كسانى را به مهارت در چاره جويى نسبت دهند. آنان را چه شود؟
قاتَلَهُمُ اللّهُ! قَدْ يَرَى الْحُوَّلُ الْقُلَّبُ وَجْهَ الْحيلَةِ، وَ دُونَهُ مانِعٌ مِنْ اَمْرِ اللّهِ وَ نَهْيِهِ،
خدا نابودشان كند! انسانِ واقف به تحولاتْ راه حيله را مىبيند، ولى امر و نهى حق مانع از حيله گرى اوست،
فَيَدَعُها رَأْىَ عَيْن بَعْدَ الْقُدْرَةِ عَلَيْها، وَ يَنْتَهِزُ فُرْصَتَها مَنْ لا حَريجَةَ لَهُ فِى الدِّينِ.
پس با چشم باز حيله را وامى گذارد، با اينكه قدرت در به كارگيرى آن دارد، و آن كه باكى در ديـن ندارد فرصت حيله گرى را از دست نمىدهـد.
نکته:
فلاکت، بدبختی و بیچارگی مردمان در هر عصر و نسلی، ناشی از جایگزینی "بدل"ها و "بدلی"ها به جای حقها و حقیقیهاست. و از جمله این "بدل"ها، جایگزینی مکر، حیله و نیرنگ، به جای تدبیر، کیاست، هنر و نبوغ در چارهجوییها، برون رفتها و راهکارهای رشد و پیشرفت میباشد.
*- این "بدل زدن و بدلیسازی"، اختصاصی به دورهی زمانی خاصی ندارد. بیانات مولایمان امیرالمؤمنین علیه السلام، حاکی از آن است در آن روزگار نیز اکثریت مردم از یک سو فریب خورده و از سویی دیگر خود نیز آلوده شدهاند و مکر، حیله، عهدشکنی و خیانت را نوعی کیاست [زرنگیِ فکورانه و تدبیر] قلمداد میکنند!
*-این "بدل زدن و بدلیسازی"، اختصاص به "کالا" ندارد، بلکه بدلیسازی و بدل زدن در عرصهی "نظری" به مراتب بیشتر از عرصهی "تولید" میباشد؛ و همین "بدل زدن" در عرصهی نظری است که سبب میشود که مردمان در اعتقادات، باورها، بینشها، گرایشها، داوریها و گزینشها، فریب خورده و مرتکب خطا شوند.
کلمات کلیدی:
نهج البلاغه