پایگاه پاسخگویی به سؤالات و شبهات (ایکس – شبهه): به دو نکتهی مهم توجه شود:
یک - چون "وحی" امر مقدسی از جانب خداوند قدوس میباشد، برخی ناخودآگاه گمان میکنند که لابد کاتب وحی، حافظ وحی، قاری وحی و ... نیز الزاماً باید مقدس باشند! در حالی که اصلاً چنین نیست؛ کتابت وحی سواد میخواهد، حفظ قرآن، حافظهی قوی میخواهد و قرائت قرآن کریم نیز صوت خوش، لحن و تخصص میخواهد و هیچ کدام اینها لازم و ملزوم یک دیگر نمیباشند.
بنابر این، هر کسی که در آن دوران سواد داشت و نیز علاقهای هم به این کار داشت و یا اهداف خاصی در نظر داشت، میتوانست "وحی" را پس از استماع کتابت کند (بنویسد). هم چنان که امروزه نیز نشر قرآن کریم، از جانب "وهابی"های انگلیسی، به مراتب بیشتر از ناشرین مسلمان و مؤمن صورت میپذیرد.
دو – اسلام، ایمان و تقوای هیچ کسی تضمین شده نیست؛ هر کسی ممکن است امروز مؤمن شود و فردا، غیر مؤمن و یا حتی کافر، مشرک و منافق گردد. یک امتحان کوچک، سبب میشود تا بیماریهای بزرگ پنهانی، بیرون بریزد؛ چنان که "تکبر" در ابلیس لعین که فرد عابد و زاهدی بود، با یک امتحان بیرون ریخت و اگر سجده میکرد، بهبود مییافت، اما چنین نکرد و هلاک شد.
کاتبان وحی:
در زمان حیات رسول اعظم، صلوات الله علیه و آله، برخی افراد که از سواد خواندن و نوشتن،در سطح کافی برخوردار بودند، اقدام به نوشتن وحی مینمودند. برخی از آنها به علم، ادبیات، خط و ... مشهور بودند و برخی دیگر مشهور نبودند. برخی به ایمان و حکمت نیز مشهور بودند، برخی صرفاً کاتب وحی بودند. برخی در ایمان پابرجا ماندند و برخی دیگر نماندند.
از مشهورترین کاتبین وحی، امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام بودند و پس از ایشان، به ترتیب ابی بن کعب و زید بن ثابت. مورخین، به اشخاص دیگری چون: سعد بن عبید، ابوالدرداء، معاذبن جبل، عبید بن معاویه بن یزید نیز اشاره نمودهاند.
برخی، کاتبان وحی در مکه و مدینه را تفکیک نمودهاند:
مکه: خلفای چهارگانه، شرحبیل بن حسنه، عبدالله بن سعد، خالد بن سعید بن عاص، طلحه، زبیر، سعد بن ابیوقاص، عامر بن فهیره، علاء بن الحضرمی، معیقب، ارقم بن ابیارقم، حاطب بن عمر، حاطب بن ابیبلتعه، مصعب بن عمیر، عبدالله بن جحش، جهم بن قیس. سالم مولی ابیحذیقه.
مدینه: بی بن کعب، زید بن ثابت، عبدالله بن رواحه، ثابت بن قیس، حنظلة بن ربیع، حذیفة بن یمان، علاء بن عقبه، جهم بن الصلت، عبدالله بن زید، محمد بن مسلمه، حنظلة بن ابیعامر، عبدالله بن ابی، ابوزید قیس بن السکن، عقبة بن عامر، معاذ بن جبل، ابوایوب انصاری، مغیرة بن شعبه.
و البته، حضرت امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام، چه در مکه و چه در مدینه، نزدیکترین شخص به نبی اکرم صلوات الله علیه و آله و موثقترین کاتب وحی و البته مؤمن، عالِم و عامِل به وحی بودند.
عبدالله بن ابی سرح
نام عبدالله بن ابی سرح، که برادر رضایی عثمان بود، جزو کاتبان مشهور وحی نمیباشد، چرا که هر چند که گاه کتابت میکرد و به خوش خطی نیز مشهور بود، اما به سرعت مرتد شد و از مدینه به نزد کفار مکه بازگشت و در آنجا به کفار قریش گفت: « به خدا قسم، محمد نمیداند چه میگوید؛ من هم قادرم مثل او بگویم و به مانند او آیه نازل کنم » (تفسیر الصافی، ج 2، ص 140)
او سپس مدعی شد که برخی از کلمات در آیات را من به ایشان دیکته میکردم و ایشان میفرمودند که مانعی ندارد، همین طور که گفتی بنویس(؟!) و سپس مدعی شد که بر من نیز وحی نازل میشود! گفته شده که شأن نزول آیهی ذیل، در نکوهش او بوده است:
« وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ افْتَرَی عَلَی اللَّهِ کذِباً أَوْ قَالَ أُوحِی إِلَی وَلَمْ یوحَ إِلَیهِ شَی ءٌ وَمَنْ قَالَ سَأُنزِلُ مِثْلَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَلَوْ تَرَی إِذْ الظَّالِمُونَ فِی غَمَرَاتِ الْمَوْتِ وَالْمَلَائِکه بَاسِطُوا أَیدِیهِمْ أَخْرِجُوا أَنفُسَکمْ الْیوْمَ تُجْزَوْنَ عَذَابَ الْهُونِ بِمَا کنتُمْ تَقُولُونَ عَلَی اللَّهِ غَیرَ الْحَقِّ وَکنتُمْ عَنْ آیاتِهِ تَسْتَکبِرُونَ » (الأنعام : 93)
ترجمه: آیا ستمگرتر از آن کس که دروغی بر خدا بسته است کیست؟ یا آن کس که گفته است به من وحی شده، در صورتی که بر او وحی نشده، یا که گفته است که من نیز مانند آنچه خدا نازل کرده نازل میکنم اگر ببینی که ستمکاران به سختیهای مرگ گرفتار آمده اند و فرشتگان دستهای خود را گشوده اند که: جانهای خود برآرید، امروز، به گناه آنچه درباره خدا به ناحق میگفتید و از آیات وی گردنکشی میکردید، سزایتان عذابی خوارکننده است.
سرانجام:
پس از فتح مکه و بخشش عمومی، پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله، چند نفر را استثنا نمود و فرمان مرگ آنها را صادر نمود، که از جمله آنان " عبدالله بن ابی سرح " میباشد. و همین امر نشان میدهد که ضرر و خسران ایجاد انحراف و اعوجاج اعتقادی و فرهنگی (جنگ نرم)، به مراتب بیشتر و مُهلکتر از امور سیاسی، نظامی، اقتصادی و ... میباشد.
در منابع موثق فریقین آمده است:
چون مکه به دست مسلمانان فتح شد، رسول خدا (ص) برای اهل مکه فرمان عفو عمومی صادر کرد، ولی دستور داد که عبداللّه را بکشند گرچه به پیراهن کعبه چسبیده باشد. عبداللّه بر جان خود ترسید و به عثمان پناه برد. عثمان او را پنهان کرد تا این که او را به خدمت پیامبر خدا آورد و برایش از آن حضرت امان خواست. رسول خدا(ص) دیر زمانی خاموش ماند و سربلند نکرد، تا آنکه سرانجام موافقت کرد. چون عثمان بازگشت، حضرت رسول (ص) روی به حاضران کرد و فرمود: از آن جهت خاموش ماندم تا مگر یک تن از شما برخیزد و سر از تنش جدا سازد. در پاسخ گفتند: ایما و اشارهای در این زمینه به ما می فرمودی. رسول خدا (ص) فرمود: شایسته نیست که پیامبر به گوشه چشم ایما و اشاره کند .
عثمان، چون به خلافت نشست، چنین شخص معلوم الحالی را، به سبب برادری با خود، در سال 25 هجری به حکومتِ مصر برگزید و عمر و عاص، عامل آنجا، را عزل کرد.
عبداللّه، قسمتهایی از افریقا را فتح کرد و عثمان خُمسِ غنائمِ آن جنگ را به او بخشید.
مستندات:
المستدرک علی ا لصحیحین ، ج 3 ص 100 / الاستیعاب ، ج 2 ص 367- 370، الاصباه ، ج 2 ص 309-310 / اسد الغابه، ج 3 ص 173 -174 / انساب الاشراف ، ج 5 ص 49.
مشارکت و همافزایی (سؤال کوتاه و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
در مورد “عبد الله بن سعد بن أبی سرح”، کاتب وحی که کافر شد توضیح بفرمایید
http://www.x-shobhe.com/shobhe/8198.html
کلمات کلیدی:
تاریخی